• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5854 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۱ شهريور

قتل كنت چنچي، داستاني از قرن شانزدهم

مرتضي ميرحسيني

آن ماجرا چند قرباني داشت. احساسات بسياري را هم جريحه‌دار كرد. فقط يك برنده داشت و آن‌هم پاپ كلمنت هشتم بود كه به اعدام همه محكومان اصرار كرد و زير بار هيچ توجيهي در عفو يا كاهش مجازات‌شان نرفت. شايد واقعا به اموال آن خانواده چشم داشت و مي‌خواست دار و ندارشان را تصاحب كند. شايد. هرچه بود، همه اموال كنت فرانچسكو چنچي- كه در سپتامبر 1598 به قتل رسيد- به نام كليساي كاتوليك مصادره و بعد هم از آن پاپ شد. روايت ماجرا چنين است: كنت فرانچسكو چنچي، از اشراف ايتاليا كه به هرزگي و سنگدلي شهرت داشت، به دست دختر و همسر دومش سربه‌نيست شد. مي‌گفتند از آن مرداني است كه هيچ زني، حتي دختر خودش از او در امان نيست و اخلاقيات را به چيزي نمي‌گيرد و براي هوس‌هايش هيچ قيد و ‌بندي قائل نمي‌شود. البته پول و نفوذ داشت و براي آنچه مي‌كرد به كسي جواب پس نمي‌داد. حتي بعد كه دادگاهي در رُم به زندان محكومش كرد، باز از اين مجازات قسر در رفت و جز مدتي بسيار كوتاه در حبس نماند. حداقل خودش كه فكر مي‌كرد قسر در رفته است. به خانه‌اش، كه قصر بزرگي در منطقه كالاسچيو بود، برگشت. مطمئن بود كه اوضاع روبه‌راه است. همان شب جنازه‌اش را در زمين سنگلاخي چشبيده به بالكن قصر پيدا كردند. صورتش متلاشي شده بود و جاي سالمي در بدن خونينش ديده نمي‌شد. يكي از خدمتكاران قصر بود كه جنازه را ديد و بعد با جيغ و داد ديگران را هم خبر كرد. ابتدا كسي نمي‌دانست چه اتفاقي افتاده است. برخي، از روي شواهد ظاهري مي‌گفتند كه احتمالا از بلندي، از روي بالكن سقوط كرده و در برخورد با زمين مُرده است. به روايت جايلز ميلتون «كشيشيان محلي احضار شدند تا جسد را براي مراسم تدفين آماده كنند. جنازه را به استخر قصر بردند كه خون‌هاي خشكيده را از روي آن پاك كنند و فقط بعد از شست‌وشو شدت جراحاتش معلوم شد. سه بريدگي عميق كنار صورتش بود كه يكي از آنها چشم راستش را از بين برده بود. انگار يك ميله نوك تيز فلزي در مغزش فرو كرده بودند. يكي از ناظران گفت سرم را برگرداندم تا مجبور نشوم جنازه را ببينم، كه از ديدنش وحشت مي‌كردم. كشيشان بي‌درنگ فهميدند سقوط به تنهايي نمي‌توانست اينگونه باعث آسيب رساندن به جسد شود. به نظر مي‌رسيد جراحات با ابزار برنده‌اي مثل يك تبر كوچك يا ميله نوك‌تيز آهني ايجاد شده بودند.» همين مُرده‌شورها هم بودند كه پليس‌ها را خبر كردند و همه آنچه به نظرشان مشكوك مي‌آمد به آنها گفتند. از بررسي بيشتر جنازه معلوم شد كه قطعا سقوط از بالكن علت مرگ كنت نبوده و او پيش از آن- احتمالا زير شكنجه- جان داده است. به دخترش بئاتريچه و همسر دومش لوكرتسيا مظنون شدند. از آن دو بازجويي كردند، از مردم محلي درباره روابط بين اعضاي خانواده كنت پرسيدند و مجموعه‌اي از شواهد را براي كشف حيقيت روي‌هم ريختند. البته ماجرا چندان هم پيچيده نبود. آن دو زن، يعني همسر و دختر كنت كه از بدي‌ها و آزارهاي او ذله شده بودند دو نفر را براي قتلش اجير كردند. اين دو زن در شراب كنت داروي خواب‌آور ريختند و نقشه‌شان آن بود كه دو اجير، كنت را در خواب از تختش بردارند و از بالكن به پايين پرت كنند. اما نقشه طبق محاسبات‌شان پيش نرفت. دارو به كنت اثر نكرد و كار به درگيري كشيد. مجبور شدند كنت را ببندند. «وقتي كنت به تخت بسته شده بود، آدم‌كش دوم يك ميله نوك‌تيز فلزي را به عمق جمجمه‌اش فرو كرد. بعد براي آنكه مرگ كنت يك سانحه به نظر برسد او را از بالكن پايين انداختند. در پرونده ذكر شد كه خرابي بالكن جديد بود و همچنين در آن اشاره شد كه شكاف بالكن آنقدر كوچك بوده كه كنت نمي‌توانست بدون آنكه هلش داده باشند از آن پايين بيفتد.» گزارش ماموران كه كامل شد رفت زير دست قاضي. قاضي هم به اشاره پاپ، حكم به اعدام همه آنهايي داد كه در قتل نقشي ولو كوچك و فرعي ايفا كرده بودند. از جمله آن دو زن كه سرشان را با تبر قطع كردند. قسمت بودار ماجرا، كه ما را به نيت‌هاي پاپ مشكوك مي‌كند كجاست؟ اينكه پسر كوچك كنت را هم كه آن زمان نوجواني دوازده ساله بود مجازات كردند. مقامش را از او گرفتند و از طبقه اشراف اخراجش كردند. برده شد و براي بيگاري در كشتي به يكي از بنادر جنوب ايتاليا به تبعيد رفت. چون وارثي براي كنت باقي نمانده بود، اموالش به كليسا رسيد و بعد خود پاپ روي آنها دست گذاشت. نوشته‌اند كه او همه‌چيز را براي خودش برداشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون