• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۲ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5871 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۲ مهر

رد پاي كارگران معادن زغال سنگ در ادبيات، هنر و جهان واقعي

دو قرن رنج

بررسي «اعتماد» نشان مي‌دهد كه بعد از دو قرن، هنوز هم كارگران معادن از حوادث معدن بيمار مي‌شوند و مي‌ميرند

بنفشه سام گيس 

«... سرانجام اِتين را پس از آنكه چشمانش اندكي به نور چراغ عادت كرد و غذايي خورد بيرون آوردند. آنگاه همه ديدند كه صورتش تكيده و تراشيده و موهايش يكسر سفيد شده است. و همه لرزان از جلوي اين پيرمرد عقب رفتند و راه را برايش باز مي‌كردند....»

اين جملات از كتاب «ژرمينال» است. ژرمينال، معروف‌ترين اثر در ادبيات كارگري جهان است كه سال 1885 ميلادي به قلم اميل زولا، نويسنده فرانسوي منتشر شد. اتين، كارگر جوان و اخراجي راه‌آهن است كه براي امرار معاش به معدن زغال سنگ «مونتسو» در شمال فرانسه آمده و سرپرست كارگران معدن، هل دادن گاري‌هاي حمل زغال را به او مي‌سپارد. كتاب، روايت جان كندن كارگران با دستمزدهاي ناكافي و شرايط دشوار و ناايمن معدن زغال و تصميم كارگران به شورش و اعتصاب به اميد بهبود وضعيت است. روايتي كه در تمام صفحات كتاب با نثر و نگاه دردمندانه نويسنده ادامه دارد تا زماني كه «فاجعه» از راه مي‌رسد، ديواره معدن ريزش مي‌كند و تعداد زيادي از كارگران، زير آوار گير مي‌افتند. بعد از نجات جمعي از كارگران از راهروهاي معدن، تعداد مفقودين از شمارش چراغ‌هاي نفربر معلوم مي‌شود؛ وقتي مهندس معدن به نجات يافته‌ها مي‌گويد كه از 322 چراغ تحويل داده شده، فقط 255 چراغ برگشته است. 67 كارگر، دو هفته در عمق 780 متري زمين و زير آوار حبس مي‌مانند و اتين هم در جمع محبوس‌شدگان است. اتين، در اين دو هفته مرگ يك به يك كارگران از گرسنگي، ريزش آوار جديد و تشنگي را شاهد است در حالي كه از فاصله‌اي دور، صداي محوي از چرخ‌ها و دريل‌هاي در كار شكافتن آوار و نجات كارگران شنيده مي‌شود.

اتين، تنها بازمانده اين جمع 67 نفري است كه آخرين ساعات پيش از نجات را هم در سياهي و خاموشي سپري مي‌كند: «... وقتي آخرين چراغ از آخرين قطره روغن برقي زد و خاموش شد و تاريكي كامل بود و ظلمت مطلق، يكي از كارگران ضرب‌المثل رايج معدنچيان را به زبان آورد؛ مرگ است كه چراغ‌ها را خاموش كرده است.»

اين كتاب، حاصل مشاهدات زولا از زندگي و اعتراضات كارگران معادن زغال‌سنگ فرانسه بود. زولا براي نوشتن ژرمينال به جمع كارگران معدن زغال‌سنگ «آنزين» فرانسه رفت و زماني به منطقه معدني رسيد كه 10 هزار معدنكار، بزرگ‌ترين اعتراض براي دريافت حقوق صنفي را به راه انداخته بودند و بعد از 56 روز اعتصاب، بحق خود رسيدند.

كارگران معدن، از زولا اين تصوير را به ياد داشتند: «با لباس‌هاي شهري، كت و كلاه با دفترچه و خودكاري در دست.»

زولا، يك روز تمام در عمق 150 متري معدن در كنار معدنچيان بود و چكيده اين روز را اين‌گونه توصيف كرد: «متوجه اسبي شدم كه سورتمه‌اي پر از زغال سنگ از داخل تونل مي‌كشيد. پرسيدم چگونه اين حيوان را هر روز داخل معدن مي‌آوريد و از معدن بيرون مي‌بريد؟ معدنچيان فكر كردند شوخي مي‌كنم. يكي از آنها گفت، آقا، زولا، نمي‌فهمي؟ اين اسب يك بار اينجا پايين مي‌آيد، در زماني كه يك كره اسب است. اين اسب اينجا بزرگ مي‌شود و بعد از يك يا دو سال به دليل كمبود نور در معدن، كور مي‌شود. اين اسب براي ما زغال‌سنگ جابه‌جا مي‌كند تا زماني كه ديگر توان اين كار را نداشته باشد. اين اسب، همين جا مي‌ميرد و استخوان‌هايش هم همين جا دفن مي‌شود.»

سال‌ها بعد گفته شد كه اين توصيف زولا، در واقع تمثيلي از خود معدنچيان بوده كه از سن كودكي در معدن زغال‌سنگ كار مي‌كنند تا زماني كه تواني براي كار كردن نداشته باشند و در اين زمان است كه به معناي واقعي كلمه در معدن دفن مي‌شوند.

زولا نگارش «ژرمينال» را چنين توجيه مي‌كرد: «معدنچيان، در دوزخ مجسم زمين رنج مي‌برند.»

ژرمينال از زمان انتشار، به واسطه روايت صادقانه از رنج كارگران معادن زغال‌سنگ چنان تاثيرگذار بود كه در مراسم تشييع جنازه اميل زولا (اكتبر 1902) به سمت گورستان مونمارتر پاريس، در ميان جمعيت 50 هزار نفري عزاداران، تعداد زيادي كارگران معادن زغال‌سنگ حضور داشتند كه يك‌صدا فرياد مي‌زدند: «ژرمينال!»

5 سال قبل از انتشار ژرمينال و در فاصله سال‌هاي 1878 تا 1880، ونسان ون‌گوگ، نقاش هلندي، دو سال از ايام جواني خود را در جمع كارگران معدن زغال‌سنگ «بوريناژ» در بلژيك سپري كرد. گفته مي‌شود كه مشاهدات ون‌گوگ از رنج كارگران معادن زغال‌سنگ، از اين نقاش هلندي يك هنرمند ساخت. همچنين گفته مي‌شود كه نقاشي‌هاي ون‌گوگ از معدنكاران بلژيك، وسوسه‌اي در دل اميل زولا انداخت تا رنج اين كارگران را روي كاغذ بياورد.

ون‌گوگ در نامه‌هايي كه در اين مدت براي برادرش نوشت، مشاهداتش از كارگران معدن زغال‌سنگ بوريناژ را اين‌طور توصيف كرد: «... اين كارگران، كاري جز استخراج زغال‌سنگ انجام نمي‌دهند. در اين معادن، نور به سختي وجود دارد و كارگران در نور چراغي كار مي‌كنند كه روشنايي آن كمرنگ و ضعيف است در حالي كه فضاي كارشان وادارشان مي‌كند كه بيش از حد خم شده يا حتي روي زمين بخزند. كار اين كارگران، بيرون كشيدن زغال از احشای زمين است .... در عصر، حوالي ساعت گرگ و ميش، كارگران از معدن به خانه برگشتند. اين افراد وقتي از معادن تاريك بيرون مي‌آيند، كاملا سياه شده‌اند. خانه‌هاي آنها معمولا كوچك است و بهتر مي‌توان آنها را كلبه ناميد كه در امتداد جاده‌هاي غرق شده در جنگل و در دامنه تپه‌ها پراكنده شده‌اند... دهكده‌هاي اينجا، متروك و منقرضند. در اين دهكده‌ها، زندگي به جاي روي زمين، در زير زمين جريان دارد. با زغال‌سوزها بايد ذات و منش زغالي‌سوز داشت و هيچ تظاهر، غرور و خودپسندي نداشت... آيا از آن معدنچي كه بر اثر انفجار گاز به‌ شدت سوخته بود، گفتم؟ او اكنون بهبود يافته، اما دستانش هنوز ضعيف هستند و مدتي طول مي‌كشد تا بتواند از آنها براي كارش استفاده كند، اما نجات يافته است....چندي پيش به يك سفر بسيار جالب رفتم. 6 ساعت را در معدن گذراندم. در يكي از قديمي‌ترين و خطرناك‌ترين معادن منطقه به نام ماركاس. اين معدن بدنام است، زيرا كارگران بر اثر سقوط در هنگام پايين رفتن يا بالا آمدن از معدن يا بر اثر خفگي يا انفجار گاز يا به دليل نشت آب از زمين يا در هنگام كار در گذرگاه‌هاي قديمي غارها (كارگاه‌هاي استخراج زغال) مي‌ميرند. اين معدن، يك مكان غم‌انگيز است و در نگاه اول، همه‌ چيز در اطراف آن تلخ و مرگبار است. كارگران اين معدن، معمولا افرادي خسته‌اند كه به دليل تب، لاغر و رنگ پريده به نظر مي‌رسند و پير شده‌اند. اطراف اين معدن، خانه‌هاي معدنچيان فقير با چند درخت خشكيده است كه از دود كاملا سياه شده‌اند. من با مردي كه 33 سال در اين معدن كار كرده، به عمق 700 متري زمين رفتم. ما به مخفي‌ترين گوشه‌هاي اين عالم اموات رفتيم. چيدمان اين معدن كم و بيش شبيه سلول‌هاي كندوي زنبور عسل است يا مانند يك گذرگاه تاريك در يك زندان زيرزميني يا مانند يك رديف تنور يا مانند مقبره‌هاي جداگانه در يك آرامگاه. در برخي جاها، آب به همه جا نشت مي‌كند و نور چراغ معدنچي در اين فضاها جلوه عجيبي ايجاد مي‌كند. برخي معدنچيان در تعميرگاه‌ها كار مي‌كنند، كودكان، زغال‌سنگ را در واگن‌هاي كوچكي بار مي‌زنند كه در امتداد ريل‌هايي شبيه تراموا حمل مي‌شوند. يك اصطبل هم در معدن وجود دارد؛ در عمق 700 متري زير زمين، با حدود 7 اسب پير كه مقادير بيشتري از زغال را حمل مي‌كنند... پايين رفتن در معدن با نوعي سبد يا قفس يا مانند سطل در چاه، كاري ناخوشايند است، بدتر اين است كه هيچ‌گاه احساس وحشت و هراس در كارگران از بين نمي‌رود...يك پرنده در قفس با خود مي‌گويد كه باقي پرنده‌ها در آزادي لانه مي‌سازند و تخم مي‌گذارند و بچه‌هاي‌شان را بزرگ مي‌كنند و با به ياد آوردن وظيفه‌اي كه براي انجام دادن داشته و در قفس غيرممكن شده، سرش را به ميله‌هاي قفس مي‌كوبد در حالي كه قفس، هنوز قفس است و پرنده از اندوه ديوانه شده است. زنداني زندگي مي‌كند، نمي‌ميرد. اما وقتي فصل مهاجرت فرا مي‌رسد، از ميان ميله‌ها به آسمان ابري نگاه مي‌كند و با خود مي‌گويد من در قفس هستم ...»

كتاب «شور زندگي» به قلم ايروينگ استون، سال 1934 منتشر شد. شور زندگي، كتابي درباره زندگي ون‌گوگ است و استون براي نوشتن اين كتاب به تمام مكان‌هايي كه ون‌گوگ در نامه‌هاي خود از آنها نام برده بود، سفر كرد و از جمله، به بوريناژ رفت و بقاياي معدن متروكه را از نزديك ديد. استون، در بخشي از كتاب به استناد مشاهدات ون‌گوگ از كارگران معادن زغال‌سنگ بوريناژ، در جملاتي كه تلاش شده به اصل و واقعيت وفادار بماند، رنج كارگران معادن زغال‌سنگ را از چشم نقاش اين‌طور توصيف مي‌كند: «... پس از آنكه مدتي در آنجا ايستاد، ديد كه كارگران معدن پديدار شدند. جامه‌هاي خشن ژنده‌اي در بر داشتند و كلاه چرمي بر سر. همه آنها سراپا سياه بودند. سفيدي چشمان‌شان تضاد عجيبي با سياهي پوست پوشيده از زغال‌شان داشت ... سركارگر ون‌گوگ را به خانه هانري؛ يكي از كارگران مي‌برد تا واقعيت را به چشم خودش ببيند. هانري در بوريناژ، تنها مردي است كه معدن قادر به كشتنش نيست و مي‌گويد معدن نمي‌تواند مرا بكشد. يعني نمي‌گذارم كه من را بكشد... در گوشه راست سرش پوست سرخي چون دريچه‌اي برق مي‌زد. اين يادگار روزي بود كه هنگام رفتن به پايين معدن طناب پاره شده بود و قفس (اتاقك آسانسور) چون سنگي چند صد متر به ته معدن افتاده بود و 29 تن از رفقايش را كشته بود. وقتي راه مي‌رفت يك پايش را به دنبال خود مي‌كشيد و اين ناشي از حادثه‌اي بود كه تيرك‌هاي ته غار معدن شكسته و غار فرو ريخته بود و چهار جاي بدن او را شكسته بود و او را 5 روز در آنجا مدفون كرده بود. پيراهن خشن و سياهش در پهلوي راست، روي ورم سه دنده شكسته‌اش برآمده مي‌نمود، اين دنده‌ها زماني شكسته بود كه انفجار آتش خفه شده‌اي او را به ارابه زغال پرت كرده بود... هانري مي‌گويد، آقاي ون‌گوگ، شما به جاي درستي آمده‌ايد. اينجا ما در بوريناژ از برده هم كمتريم. ساعت 3 بعد از نصفه شب به درون معدن مي‌رويم. فقط 15 دقيقه وقت براي ناهار خوردن داريم. سپس تا 4 بعدازظهر كار مي‌كنيم. آقا، معدن تاريك و داغ است. هوا انباشته است از غبار زغال و گاز سمي و نمي‌توانيم نفس بكشيم. زن و مرد از 8 يا 9 سالگي به اين كار شروع مي‌كنيم. هنوز بيست سال‌مان نشده به تب و درد ريه دچار مي‌شويم. اگر گاز زغال ما را نكشد يا توي قفس سربه نيست نشويم تا 40 سالگي زنده مي‌مانيم و سپس از سل مي‌ميريم. در مقابل اين همه زحمت چه مي‌گيريم؟ يك اتاق و آنقدر غذا كه بتوانيم از تپه‌اي بالا برويم. غذاي ما چيست؟ شايد يك يا دو بار در سال گوشت. اگر اين مقرري ما را قطع كنند، از گرسنگي خواهيم مرد. تنها علتي كه به ما كمتر نمي‌پردازند، اين است كه در آن صورت قادر نخواهيم بود زغال براي‌شان استخراج كنيم. آقا، در طي زندگي‌مان هر روز به دهن مرگ مي‌رويم و بيرون مي‌آييم. اگر مريض شويم از كار بيكارمان مي‌كنند بدون آنكه يك فرانك به ما بدهند. آقا، از سن 8 تا 40 سالگي در ظلمت در قعر زمين زندگي مي‌كنيم و پس از مرگ مي‌توانيم همه اينها را فراموش كنيم.»

 

از رنجي كه مي‌برند

طبق اطلاعاتي كه در وبسايت‌هاي اقتصادي منتشر شده، ايران با 68 نوع ماده معدني، در فهرست 15 كشور اول جهان قرار دارد. معادن زغال‌سنگ، سرب، روي، اورانيوم، مس، سنگ آهن، سنگ نسوز، فيروزه، آهك، طلا، نقره، منگنز، گچ، نمك، آلومينيوم، خاك رس، شن و ماسه، بيشترين ميزان استخراج را در ايران دارد و رقم ميزان استخراج معادن ايران به ميليون‌ها تن مي‌رسد. برخي از معادن ايران، روبازو برخي ديگر زير زميني هستند. صرف‌نظر از بهره‌برداري معادن در عهد باستان يا دوره صفويه و قاجار، استخراج صنعتي و مدرن معادن، از ابتداي قرن 14 شمسي در ايران آغاز شد. دشوارترين مرحله بهره‌برداري معادن، استخراج است و بار سنگين استخراج معادن بر دوش كارگراني تحميل مي‌شود كه هيچگاه به ميل خود و داوطلبانه معدنكار نشده‌اند بلكه مشكلات معيشتي، نبود فرصت‌هاي شغلي، ناچار شدن براي تامين معاش خانواده وادارشان مي‌كند كه به سخت‌ترين، خطرناك‌ترين و پرحادثه‌ترين شغل جهان مشغول شوند بي‌آنكه اميدي به بهبود كيفيت زندگي‌شان داشته باشند. حتي بين انواع معادن هم يك رده‌بندي سخت و سخت‌تر وجود دارد. استخراج در معادن زيرزميني، پرخطرتر از معادن روباز است چرا كه كارگران براي استخراج رگه و لايه معدني بايد به اعماق زمين در دل كوه‌هايي بروند كه هيچ اميدي به بازگشت از قعر معدن ندارند. سود اصلي بهره‌برداري معادن به دولت‌ها و صاحبان معادن مي‌رسد و در اين 103 سالي كه گذشته، ميليون‌ها كارگر معادن ايران، نيروهاي مزدبگيري هستند كه با چشم‌هاي خيره مانده به جيب‌هاي لبريز از سود صاحبان قدرت و ثروت و سرمايه، با حداقل مزايا و با پايين‌ترين سطح كيفيت زندگي به دليل انواع حوادث و بيماري‌هايي كه در دوره معدنكاري گريبان‌شان را مي‌گيرد، براي تامين معاش چاره‌اي جز ادامه اين مسير ناهموار و پرآسيب ندارند. بررسي‌هاي «اعتماد» بر تحقيقات معدودي كه در دهه 1380 و تا نيمه دهه 1390 بر حوادث و بيماري‌هاي شغلي كارگران معادن در ايران انجام شده، مويد استمرار تحميل رنج مضاعف بر كارگران معادن است؛ رنجي برآمده از دشواري شغلي بي‌فرجام، شغلي پرآسيب، شغلي پرحادثه، شغلي كه اگر راهروهاي لبريز از خطرش، مرگ رقم نزند، حتما به زيستي پر از درد ختم مي‌شود.

طبق نتايج تحقيقي بر حوادث معادن زغال‌سنگ استان كرمان (پابدانا، همكار، باب نيزو و هجدك) و مقايسه حوادث سال‌هاي 1369 و 1379، در سال 1369 شيوع حوادث در اين معادن 4.66 درصد بوده اما در سال 1379 به 4.07 درصد رسيده است. اين تحقيق نشان داد كه بيشترين گروه سني حادثه‌ديدگان در سال 1369 كارگران 20 تا 29 سال اما در سال 1379، كارگران 30 تا 39 سال بوده‌اند. طبق نتايج اين تحقيق، در سال 1369 بيش از 67 درصد حوادث در معادن پابدانا و همكار، ريزش و ماندن زير آوار، بيش از 61 درصد حوادث در معدن باب نيزو به دليل سقوط اشيا و بيش از 45 درصد حوادث در معدن هجدك به دليل برخورد اجسام سخت بوده در حالي كه در سال 1379 بيش از 65 درصد حوادث در معادن پابدانا و باب نيزو، به دليل برخورد جسم سخت و بيش از 26 درصد حوادث در معدن همكار به دليل سقوط بوده است. در اين تحقيق اعلام شد كه هم در سال 1369 و هم در سال 1379، بخش استخراج معادن زغال‌سنگ استان كرمان بيشترين حوادث را داشته است. نتايج اين تحقيق، سال 1380 در همايش ايمني معادن و توسط كارشناسان دانشكده پرستاري كرمان ارايه شد.

طبق نتايج تحقيقي كه سال 1382 در يكي از معادن زغال‌سنگ شاهرود انجام شد، ضريب فراواني حادثه در اين معدن 65.3 درصد بوده در حالي كه به عقيده متخصصان، فقط در شرايطي كه ضريب فراواني حادثه بين صفر تا 10 درصد باشد، مي‌توان ايمني معادن را خيلي خوب ارزيابي كرد.

سال 1384 كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي شاهرود تحقيقي درباره كيفيت زندگي كارگران معادن زغال‌سنگ انجام دادند و در نتايج اين تحقيق نوشتند: «ميانگين كيفيت زندگي كارگران معدن در همه ابعاد در مقايسه با ميانگين كيفيت زندگي جامعه سالم ايراني كمتر است. 10 درصد حوادث معدن به دليل مشكلات سخت‌افزاري و 90 درصد به دليل مشكلات نيروي انساني و عدم رعايت موارد ايمني است. سيليكوزيس، يكي از بيماري‌هاي ريوي شايع در بين معدنكاران و شيوع واقعي آن در حال افزايش است. طول عمر كارگران معدن به‌طور معناداري كوتاه‌تر از ساير افراد است. وجود مشكلات جسمي و روحي رواني ناشي از كار در معدن از جمله برونشيت، پنموكونيوز، تنش‌هاي عاطفي و ساير مشكلات جسماني و رواني باعث كاهش انرژي كارگران و كاهش عملكرد و عدم توانايي آنان در استفاده بهينه از اين انرژي در محيط كار مي‌شود. معادن زغال، عامل خطر براي ناراحتي‌هاي انسدادي ريه هستند چنانكه در مطالعه‌اي در معادن زغال البرز مركزي، نمونه‌برداري از هواي محيط نشان داد كه ميزان گرد و غبار در هواي بعضي تونل‌ها از 7 تا 115 برابر استاندارد جهاني بوده است. ابتلا به بيماري ناشي از ارتعاش و موسوم به سپيد انگشتي و ناراحتي‌هاي رواني نيز از مسائل بهداشتي كارگران معدن است. تقريبا شنوايي 90 درصد از كارگران معدن در 50 سالگي آسيب ديده است. مطالعه سال 1375 در همين معدن نشان داد كه شيوع ناراحتي‌هاي اسكلتي عضلاني بين افراد مورد مطالعه 70.5 درصد (شيوع ناراحتي در ناحيه كمر 40.5 درصد، شيوع ناراحتي در ناحيه پاها 18.9 درصد) بود.»

در جدول ضميمه اين تحقيق، مقايسه‌اي هم بين كيفيت زندگي كارگران معادن زغال‌سنگ با جمعيت سالم انجام شده بود و اعداد مندرج در اين جدول نشان مي‌داد كه 85.3 درصد جمعيت سالم، عملكرد جسماني قابل قبول داشتند در حالي كه اين عدد در كارگران معدن زغال‌سنگ 46.2 درصد بود. همچنين در حالي كه 65.8 درصد جمعيت سالم گفته بودند كه از شادابي و نشاط برخوردارند، اين عدد در جمعيت كارگران معدن زغال‌سنگ 49 درصد بود. از ديگر اعداد اين جدول، تعداد جمعيت برخوردار از سلامت عمومي بود. در حالي كه 67.5 درصد جمعيت سالم و غيرشاغل در معدن، از سلامت عمومي برخوردار بودند، اين عدد در كارگران معادن زغال‌سنگ 14 درصد بود.

سال 1385 تحقيقي با عنوان سلامت عمومي كارگران معدن سرب و روي كوشك توسط كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي يزد انجام شد. طبق نتايج اين تحقيق 25.8 درصد از كارگران از سلامت عمومي برخوردار نبودند، 24.5 درصد كارگران از نظر سلامت جسمي و 43.6 درصد كارگران از نظر كاركرد اجتماعي وضعيت مناسبي نداشتند و 40 درصد كارگران، حوادث شغلي در معدن را تجربه كرده بودند.

نتايج تحقيقي درباره شيوع حوادث شغلي در معادن زغال‌سنگ استان كرمان در طول سال‌هاي 1370 تا 1385، نشان داد كه در اين بازه زماني در مجموع 3642 حادثه و به‌طور متوسط در هر سال 228 حادثه رخ داده كه 51 مورد از حوادث به مرگ منجر شده است. نتيجه اين تحقيق، سال 1390 در نشريه سلامت كار ايران منتشر شد.

در فاصله سال‌هاي 1382 تا 1386 كارشناسان دانشگاه‌هاي تهران و صنعتي اروميه، تحقيقي درباره فراواني آسيب‌ها و حوادث معدن زغال البرز شرقي انجام دادند. طبق نمودارهاي منتشر شده در اين تحقيق 43 درصد از حوادث از نوع برخورد و ضربه و تصادف، 25 درصد از نوع برخورد با اجسام رها شده و پرتاب شده، 8 درصد از نوع زمين خوردن در سطح همكف، 7 درصد از نوع سقوط از سطحي به سطح پايين‌تر، 5 درصد از نوع آوار و تخريب، 2 درصد از نوع گاز گرفتگي و 2 درصد از نوع انفجار بود. در نتايج اين تحقيق همچنين اعلام شد كه در همين بازه زماني و بر اساس داده‌هاي مربوط به حوادث رخ داده در معادن البرز شرقي 84 درصد حوادث در معادن مورد مطالعه به دليل رعايت نشدن اصول ايمني بوده است.

نتايج تحقيقي درباره حوادث شغلي در معدن مس سونگون در فاصله سال‌هاي 1380 تا 1386 نشان داد كه در مجموع 152 حادثه در اين معدن رخ داده كه بيشترين حوادث مربوط به سال 1383 و معادل 12.4 حادثه به ازاي 1000 كارگر شاغل در معدن بوده است. نتايج اين تحقيق، سال 1387 در همايش ايمني معادن ارائه شد .

نتايج تحقيق كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي يزد در سال 1387 درباره تعيين غلظت سرب خون كارگران معدن سرب و روي كوشك نشان داد كه غلظت سرب خون در 45.7 درصد مجموع كارگران، بيش از حد مجاز، در كارگران بخش تغليظ 55.7 درصد، در كارگران بخش زيرزمين 64.4 درصد، در كارگران بخش اداري و خدمات 45.5 درصد، در كارگران بخش سنگ شكن و اكتشاف 45 درصد و در كارگران بخش نگهباني و تعميرات 35.3 درصد بيشتر از حد مجاز بوده است. طبق نتايج اين تحقيق، ميزان هموگلوبين خون در اكثر كارگراني كه غلظت سرب خون بالاتر از حد مجاز داشتند، كمتر از 13 گرم بر دسي ليتر بود.

سال 1388 كارشناسان دانشگاه آزاد تحقيقي درباره غلظت فلزات سنگين در خون كارگران بخش استخراج سنگ معدن انجام دادند. نتايج اين تحقيق نشان داد كه ميانگين غلظت برخي فلزات سنگين و به خصوص، كادميوم در خون اين كارگران بيش از 5 برابر حد استاندارد سازمان بهداشت جهاني بود. در نتايج اين تحقيق اعلام شد كه عنصر كادميوم از طريق تنفس و گوارش جذب شده و بعد از ورود به خون، علاوه بر اينكه قابليت سرطان‌زايي دارد، در كليه‌ها و كبد هم تجمع مي‌كند و باعث اختلال در فعاليت طبيعي دستگاه تنفسي، دفع ادرار، گوارش و توليدمثل مي‌شود.

سال 1388 كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي مشهد در نتايج تحقيقي درباره بيماري‌هاي ريوي شغلي در كارگران معدن فيروزه استان خراسان رضوي اعلام كردند: «بيش از 30 درصد جمعيت مورد مطالعه به دنبال مواجهه طولاني مدت با گرد و غبار سيليس، دچار مشكلات تنفسي خفيف تا شديدند.»

نتايج تحقيقي كه در فاصله سال‌هاي 1385 تا 1389 در يكي از معادن اورانيوم منطقه مركزي كشور و توسط كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي يزد و شهيد بهشتي تهران انجام شد، نشان داد كه در اين معدن 25 درصد حوادث از نوع سقوط اشيا و 21 درصد حوادث از نوع برخورد با جسم متحرك بوده و 32 درصد حوادث منجر به كوفتگي و ضرب‌ديدگي و 23 درصد حوادث منجر به شكستگي در كارگر حادثه ديده شده در حالي كه شايع‌ترين دليل وقوع اين حوادث شغلي، بي‌توجهي به امنيت و ايمن‌سازي محيط كار ارزيابي شد.

سال 1389 كارشناسان دانشگاه‌هاي علوم پزشكي تهران، گناباد و مشهد، تحقيقي درباره مواجهه كارگران معدن سنگ آهن خراسان رضوي با گرد و غبار سيليس انجام دادند. طبق نتايج اين تحقيق، علاوه بر اينكه ميانگين سيليس در خاك اين معدن 15.5 درصد و چندين برابر ميزان استاندارد بود، ميانگين گرد و غبار سيليس در بخش استخراج، سنگ‌شكن و راه‌سازي در سايت اين معدن هم ده‌ها برابر حد مجاز ارزيابي شد در حالي كه بخش سنگ‌شكن معدن بابت ميانگين تراكم گرد و غبار سيليس، آلوده‌ترين بخش اين معدن بود. در نتايج اين تحقيق اعلام شده بود كه ميزان تراكم مجاز گرد و غبار سيليس در تمام بخش‌هاي معدن ‌بايد 1.71 ميلي‌گرم بر مترمكعب باشد، اما طبق بررسي انجام شده، ميانگين تراكم گرد و غبار سيليس در بخش سنگ‌شكن 94.3 ميلي‌گرم بر مترمكعب، در بخش استخراج معدن 87.2 ميلي‌گرم بر مترمكعب و در بخش راه‌سازي در سايت معدن، 62.4 ميلي‌گرم بر مترمكعب بود. در حالي كه طبق استانداردهاي اداره ايمني و بهداشت حرفه امريكا OSHA حد مجاز مواجهه شغلي با گرد و غبار قابل استنشاق سيليس 0.57 ميلي‌گرم بر مترمكعب است و آژانس بين‌المللي سرطان، سيليس را در گروه سرطان‌زاهاي درجه يك طبقه‌بندي كرده، در نتايج اين تحقيق اعلام شد كه در تمام قسمت‌هاي معدن سنگ آهن خراسان رضوي، ميانگين تراكم گرد و غبار قابل استنشاق 15.3 برابر استاندارد، ميانگين ميزان گرد و غبار كل 43.9 برابر ميزان استاندارد، حداكثر تراكم گرد و غبار كل 55 برابر استاندارد و حداكثر گرد و غبار قابل استنشاق 18 برابر استاندارد بوده است.

كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي در نتايج تحقيقي بر تحليل حوادث كار در معادن سنگ آهن مركزي يزد اعلام كردند كه در فاصله فروردين 1391 تا آذر 1393 در اين معادن 112 حادثه و به‌طور ميانگين در هر ماه 9.3 حادثه رخ داده كه 5 حادثه از مجموع اين حوادث، منجر به فوت شده است.

كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي يزد در فاصله سال‌هاي 1388 تا 1391 تحقيقي با عنوان «ارتباط خستگي با حوادث كار در كارگران معدن سنگ آهن مركزي ايران» انجام دادند. نتايج اين تحقيق نشان داد كه خستگي كل در كارگران اين معدن، بالاتر از حد طبيعي بوده و 15.5 درصد كارگران در طول 3 سال حادثه ناشي از كار داشته‌اند در حالي كه دليل 37.4 درصد حوادث، خستگي ناشي از كار زياد و سخت و محيط كار نامناسب بوده است. نتايج اين تحقيق، سال 1392 در همايش بهداشت و ايمني كار ارائه شد.

نتايج تحليل حوادث در معادن زيرزميني زغال در سه استان كشور در فاصله 1384 تا 1394 نشان داد كه از مجموع 247 حادثه در اين معادن 76 درصد حوادث در بخش استخراج بوده است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
کارتون
کارتون