• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5885 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر

جان ما، درختان ما مباد كه آتش به جان درخت افتد

بهمن ايزدي؛ رييس «گنجه پشتيبان زيست بوم ايران»: وقتي به جنگل در حال سوختن مي‌رسيم، صداي ضجه و گريه درختان را مي‌شنويم

گروه اجتماعي

هفته قبل رييس اداره منابع طبيعي اسلام‌آبادغرب از شناسايي و معرفي ۹ متخلف آتش‌سوزي جنگل‌ها و مراتع اين شهرستان خبر داد و گفت كه در حكم بدوي براي اين متخلفان بيش از ۱۸۴ ميليارد ريال جريمه تعيين شده است. شهريور امسال هم براي متخلف آتش‌سوزي جنگل‌هاي لرستان، حدود يك ميليارد تومان جريمه تعيين شده بود. اين ارقام، در مقابل خساراتي كه به محيط زيست منطقه وارد شده، تقريبا در حد هيچ است چون طي دهه اخير، برخي مسوولان يا انجمن‌هاي غير دولتي حافظ محيط زيست، در برآورد ارزش هر درخت جنگلي، از ارقامي معادل 36 هزار تا 200 هزار دلار گفته‌اند و به نظر مي‌رسد نامتناسب بودن جريمه متخلفان آتش‌سوزي جنگل‌ها عامل مهمي بوده كه طي سال‌هاي اخير شاهد افزايش جنگل‌سوزي‌ها باشيم.

آذر 1399 مركز پژوهش‌هاي مجلس در گزارشي اعلام كرد: «طي 20 سال گذشته به‌طور متوسط هرساله و به ويژه با فرا رسيدن ماه‌هاي گرم، بيش از 1000 فقره آتش‌سوزي در جنگل‌ها رخ داده و نزديك به 3500 هكتار از عرصه‌هاي جنگلي طعمه آتش‌سوزي شده و بخشي از اين عرصه‌ها نيز كاملا از بين رفته‌اند. در بيش از 90‌درصد آتش‌سوزي‌ها، عامل انساني به صورت عمدي و غيرعمدي دخالت داشته است. طبق گزارش فائو بين سال‌هاي 1998 تا 2002 ميلادي سالانه به‌طور متوسط 6500 هكتار از جنگل‌هاي ايران در اثر آتش‌سوزي نابود شده است. طبق آمار سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور در طول دو دهه اخير نزديك به 30 هزار فقره حريق در جنگل‌ها و مراتع كشور منجر به سوختن بيش از 280 هزار هكتار از سطح جنگل‌ها و مراتع شده كه به‌طور متوسط سالانه حدود 14 هزار هكتار از جنگل‌ها و مراتع كشور در معرض آتش‌سوزي قرار گرفته است. طبق آخرين اعلام سازمان جنگل‌ها، در سال 1397 نسبت به دهه 1320 حدود 5 ميليون هكتار از جنگل‌هاي كشور از بين رفته است. از سال 1386 تا 1398 بيش از 13 هزار فقره آتش‌سوزي در جنگل‌ها و بيش از 11 هزار فقره در مراتع بوده و در نتيجه اين آتش‌سوزي‌ها بيش از 107 هزار هكتار از جنگل‌ها و بيش از 110 هزار هكتار از مراتع در آتش سوخته‌اند. بيشترين ميزان خسارت به جنگل‌ها در سال 1389 با وقوع 2077 فقره آتش‌سوزي رخ داده و بيش از 19 هزار هكتار از جنگل‌ها دچار آتش‌سوزي شده است. از اين جهت، سال 1389 به عنوان سال سياه جنگل‌ها نامگذاري شده است. از نظر نواحي رويشي درگير در آتش‌سوزي، بيش از 70درصد آتش‌سوزي‌ها در ناحيه رويشي زاگرس، 14درصد در ناحيه رويشي ايراني توراني، 11 درصد در ناحيه رويشي هيركاني و 4‌درصد در ناحيه رويشي ارسباراني رخ مي‌دهند و 77.3 درصد از سطح جنگل‌هاي زاگرس در خطر بالقوه آتش‌سوزي قرار دارند. ... »

بهمن ايزدي؛ رييس هيات‌مديره گنجه پشتيبان زيست‌بوم ايران (اولين نهاد نيكوكاري در حوزه محيط زيست) به سوالات «اعتماد » درباره وضعيت جنگل‌سوزي‌ها جواب داد و تصاويري هم براي مستند شدن بغض‌هايش ارسال كرد. در يكي از تصاوير، شريف محمدي؛ مسوول گروه محيط زيستي كوه چنار، در مقابل درختي نشسته كه تنه درخت شعله‌ور شده است. ايزدي، در حاشيه اين تصوير نوشت: «وقتي آتش به تنه درخت مي‌زند، ديگر كاري نمي‌شود كرد و در اينجا شريف تاب نمي‌آورد و گريه مي‌كند.»

 

در همه اين سال‌ها، صدها هكتار از جنگل‌هاي كشور، بر اثر آتش‌سوزي از بين رفته و با گرم شدن هوا، خطر آتش‌سوزي در جنگل‌هاي‌مان افزايش مي‌يابد. شما چه تحليلي بر اين آتش‌سوزي‌ها داريد؟

از نيمه بهار و با ورود به فصل گرم و خشك، علوفه‌ها و گياهان مرتعي كه تا پيش از اين در ماه‌هاي سرد و‌ ‌تر بوده‌اند، به تدريج خشك مي‌شوند و در فصل خشك سال، اين شرايط محيطي در مراتع و زير اشكوب‌هاي جنگل فراهم مي‌شود كه با هر شعله عمدي يا سهوي، آتش، دامن جنگل و مرتع را بگيرد و محوطه‌اي وسيع را به خاكستر تبديل كند. از تابستان 1399 تاكنون حدود 90 درصد آتش‌سوزي‌ها در جنگل‌ها و مراتع، عمدي بوده و در نگاهي به نحوه آتش زدن‌ها، با بسياري از بخش‌هاي دولتي ذيربط، هم‌نظريم كه آتش زدن‌ها، اغلب از مناطق اكوتون (بوم مرز) و در فراز چكاد رويشگاه‌هاي جنگلي ما شروع مي‌شود. طبق شواهد موجود، پيش از آتش‌سوزي هم اشخاصي در اين مناطق مشاهده و ناپديد شده‌اند و بعد از اطفاي حريق توسط نيروهاي مردمي، باز هم افرادي از پشت يال و دره يا چند كيلومتر بالاتر مشاهده شده‌اند و سپس حريق جديدي در همان منطقه آغاز شده است. مشكل مهم در اطفاي اين آتش‌سوزي‌ها اين است كه نيروهاي مردمي و محلي كه مي‌خواهند خود را به بالاي كوه‌هاي جنگلي برسانند، بايد چند ساعت در اين مسير راه بروند و زماني كه به محل آتش‌سوزي مي‌رسند، با گستره بسيار وسيعي از آتش روبه‌رو مي‌شوند در حالي كه به دليل پياده روي طولاني، تواني براي ايستادن پاي آتش ندارند ولي با اين حال مجبورند آتش را در دماي تا مثبت 90 درجه خاموش كنند. البته مقابله با آتش‌سوزي جنگل‌ها، وظيفه نهادهاي دولتي و از جمله، سازمان منابع طبيعي است كه اين سازمان هم، امكانات و سازماندهي درستي براي مقابله با آتش ندارد و با محدوديت منابع انساني مواجه است. اين كمبودها باعث شده كه انجمن‌هاي محلي و بومي، براي فراگيري نحوه مقابله با آتش‌سوزي جنگل‌ها و منابع طبيعي اقدام كنند چنانكه موسسه غير دولتي گنجه پشتيبان زيست بوم ايران كه فاقد هرگونه بودجه و حمايت دولتي است، طي 11 سال اخير مردم محلي و بوميان را متشكل كرده و نحوه مقابله با آتش‌سوزي جنگل‌ها را آموزش داده و تجهيزات مقابله با آتش همچون دستگاه‌هاي دمنده يا لباس و كفش ايمن و مناسب در اختيارشان گذاشته و البته اين تجهيزات هم با كمك حاميان موسسه و مردم جانبدار طبيعت تهيه مي‌شود.

در بقيه كشورها هم جنگل‌ها دچار حريق مي‌شوند اما آيا امكانات و تجهيزات اطفاي حريق اين كشورها با وضعيت ايران قابل مقايسه است؟

با وجود آنكه طي چند سال اخير، بارها شاهد آتش‌سوزي در جنگل‌هاي‌مان بوده‌ايم، هنوز در هيچ يك از استان‌هاي زاگرسي كشور، حتي يك ناوگان مجهز به افراد كارآزموده و تجهيزات پيشرفته براي مقابله با آتش يا هلي‌كوپتر و هواپيماي اطفاي حريق نداريم. هنوز در هيچ استاني حتي هلي‌كوپتري براي جابه‌جايي نيروهاي محلي در منطقه دچار آتش‌سوزي نداريم كه حداقل، اين نيروها به جاي چند ساعت صعود به ارتفاعات، با هلي‌كوپتر بروند تا براي مقابله با آتش، سريع‌تر به منطقه برسند. در هر آتش‌سوزي، براي اعزام هلي‌كوپتر بايد منتظر بمانيم و البته چون معلوم نيست اين هلي‌كوپتر از كدام استان اعزام مي‌شود، انتظار نيروهاي مقابله با آتش هم ساعت‌ها طول مي‌كشد در حالي كه جلوي چشم‌مان، گستره آتش وسيع‌تر مي‌شود و بخش‌هاي بيشتري از جنگل‌هاي ما به خاكستر تبديل مي‌شوند. اين مشكلات به دليل آن است كه حفاظت از جنگل‌ها جدي گرفته نشده است. سال‌هاست كه به‌طور مستمر درگير آتش‌سوزي جنگل‌ها و خاموش كردن آتش‌سوزي‌ها هستيم ولي چرا بايد اينطور درگير باشيم و چرا در اين همه سال، ساختاري براي ارتقاي مديريت حفاظت از رويشگاه‌هاي‌مان در مناطق هيركاني و زاگرس ايجاد نشده و همچنان اين مناطق در آتش مي‌سوزند؟ امسال با اولين‌بارندگي در مناطق جنگلي، آتش‌سوزي‌ها به تدريج كاهش مي‌يابد چون سطح زمين و رويشگاه‌ها مرطوب مي‌شود و امكان اشتعال گسترده كاهش مي‌يابد ولي مثل هر سال، هيچ سازماندهي پيشگيرانه‌اي براي مقابله با آتش‌سوزي‌هاي سال بعد نداريم. البته در هر شرايطي وقتي جنگل آتش مي‌گيرد، مردم خودشان را به منطقه مي‌رسانند و با جان‌فشاني، تا حد توان با آتش مقابله مي‌كنند تا گستره آتش محدودتر شود ولي فرياد ما هميشه بابت اين بوده كه دولت‌ها بايد مساله مقابله با آتش زدن جنگل‌ها را در قالب يك طرح ملي مورد توجه قرار دهند. طرح ملي به معناي برنامه‌ريزي بخش‌هاي مختلف دولت با همراهي مردم براي حل ريشه‌اي مشكل آتش‌سوزي جنگل‌هاست تا ضمن سازماندهي نيروها و تامين تجهيزات به روز به اين مهم نيز پرداخته شود كه چرا جنگل‌هاي ما بايد آتش زده شود. آمران و عاملان آتش زدن چه كساني هستند و با چه انگيزه‌اي مبادرت به خشك كردن زاگرس مي‌كنند؟ از ارديبهشت امسال، شاهد آتش‌سوزي‌هاي هر روزه در نواحي جنگلي شمال غرب زاگرس در استان‌هاي كردستان وآذربايجان غربي هستيم. هميشه فرياد زده‌ايم كه بخش‌هاي قضايي و امنيتي به صورت جدي اين موضوع را بررسي كنند و با اجراي يك طرح ملي برنامه‌اي براي شناسايي اين انگيزه و اين تفكر آغاز شود اما در اين باره اراده‌اي جدي وجود ندارد. ما در اين سال‌ها، شاهد آتش زدن رويشگاه‌هاي‌مان در مناطق اكوتون جنوب و جنوب غرب كشور در ناحيه زاگرس از استان فارس تا ارتفاعات شمال شرق خوزستان شامل استان‌هاي كهگيلويه و بوير‌احمد و بخشي از استان چهار محال و بختياري بوده‌ايم. كاركرد طبيعي ارتفاعات جنگلي در اين مناطق، ايستادگي در برابر استيلاي هواي گرم و خشك عربستاني و سوداني است و مانع از تسلط هواي گرم و خشك بر سيطره زاگرس مي‌شوند. رشته كوه زاگرس با وسعتي به طول 1600 كيلومتر و عرض‌هاي متغير تا 400 كيلومتر، موجب رويش 6 ميليون هكتار از انواع درختان جنگلي شده و 40 درصد آب شيرين تجديد‌پذير كشور را تامين مي‌كند و 11 استان را در خود جاي داده و معيشت نيمي از مردم ايران را تامين مي‌كند. با آتش زدن جنگل‌هاي زاگرس در جنوب غرب و به دنبال غلبه آب و هواي گرم و خشك بر منطقه، كاركردهاي نظام رطوبتي زاگرس به هم مي‌ريزد در حالي كه شمال غرب زاگرس و در استان‌هاي كردستان و آذربايجان غربي، جبهه ورود هواي مرطوب و خنك شرق مديترانه است و چرخند اين هواي خنك و مرطوب حتي در مناطق مركزي كشور هم ايجاد بارش مي‌كند. اين ويژگي‌ها باعث شده در اين منطقه، شاهد گونه‌اي منحصر به فرد از درخت بلوط باشيم كه به آب و رطوبت بيشتري نياز دارد. وقتي با آتش زدن جنگل‌ها، در اكوسيستم اقليمي زاگرس اختلال ايجاد شود و خشكي و گرمي در شمال غرب زاگرس به دليل از دست رفتن رويشگاه‌هايش تسهيل شود، كاركرد استقرار جريان هواي مرطوب و خنك غالب دچار اختلال و كاهش مي‌شود و در برآيند آن در آينده نزديك آبخوان‌هاي زاگرس و سفره آب‌هاي زير‌زميني‌مان تهي مي‌شوند. با تهي شدن سفره آب‌هاي زير‌زميني و برهم خوردن ميزان دبي آب تجديد‌پذير از چشمه‌ها و رودخانه‌ها و از دست رفتن معيشت مستمر، با مهاجرت اجباري مردم مواجه خواهيم بود كه البته سال‌هاست در نواحي زاگرس و به ويژه در پاياب زاگرس مانند خوزستان، مردم به دليل غلبه خشكي و بي‌آبي مهاجرت كرده‌اند و در شمال كشور ساكن شده‌اند. اصرار ما به اجراي طرح ملي مقابله با آتش زدن جنگل‌هاي زاگرس به همين دليل است كه دولت با برنامه‌اي قاطع با آتش زدن جنگل‌ها برخورد قضايي و امنيتي داشته باشد. دو سال قبل، جنگل‌هاي تركيه دچار آتش‌سوزي شد و ايران يك هواپيماي ايلوشن براي اطفاي حريق جنگل‌هاي تركيه فرستاد ولي اين هواپيما هيچگاه براي اطفاي حريق جنگل‌هاي خودمان اعزام نشد. در همان زمان در هر كانال تلويزيون ايران اخبار آتش‌سوزي تركيه پخش مي‌شد ولي طي 4 سال اخير كه جنگل‌هاي ما پياپي مي‌سوزد و خاكستر مي‌شود، حتي يك برنامه راديويي و تلويزيوني درباره بلايي كه با اين آتش‌سوزي‌ها به سر كشور مي‌آيد نديده‌ايم. مجموع اين اتفاقات به ما نشان مي‌دهد كه با بي‌توجهي مديريت دولتي، با سهل‌انگاري نسبت به بحران آتش‌زدن‌هاي زاگرس مواجهيم و اگر هر چه سريع‌تر براي طرح ملي مقابله با آتش زدن‌هاي زاگرس اقدام نشود، در آينده نزديك، شرايط زيستي در زاگرس را از دست خواهيم داد. بعضي‌ها فكر مي‌كنند تنها كاركرد جنگل، گستره‌اي متشكل از درختان مولد اكسيژن است. البته اين تفكر هم صحيح است. هر هكتار جنگل، با جذب كربن، سالانه براي 12 نفر اكسيژن توليد مي‌كند اما خاك را هم تثبيت كرده و آبخوان‌داري و آبخيز‌داري مي‌كند. جنگل‌ها اگر بسوزند و نابود شوند آبي براي استمرار حيات‌طبيعت و زيستمندان باقي نمي‌ماند. برنامه‌ريزان كشور بايد متوجه شوند كه زاگرس با چه بلايي دست و پنجه نرم مي‌كند و بايستي به اين واقعيت عنايت داشته باشند كه در اين سال‌ها، فقط مردم پاي آتش ايستاده‌اند و در راه خاموش كردن حريق جنگل‌ها، زخمي و شهيد داده‌اند و توسط دولت‌ها ملامت شده‌اند و معمولا در خاتمه مهار آتش‌ها توسط تشكل‌هاي محيط زيستي و انجمن‌هاي محلي جانبدار طبيعت، مسوولان حاضر مي‌شوند و عكس مي‌گيرند و با ارايه آمار غلط و اندك شماري مساحت عرصه‌هاي جنگلي سوخته، مي‌گويند ما آتش را خاموش كرديم ولي مردم هم در كنار ما بودند و واقعيات را وارونه اعلام مي‌كنند!! آمار 16 شهيد مردمي و يك جنگل‌بان شهيد از سال 1399 تاكنون در گستره زاگرس و از استان فارس تا كردستان و آذربايجان غربي نشان مي‌دهد كه مردم، بيشترين اراده را براي حفظ ارزش‌هاي زيست‌بوم‌شان داشتند و اگر اين مردم نبودند، حالا هزاران هكتار بيش از همين گستره‌اي كه تا به حال سوخته را از دست داده بوديم.

هيچ قانوني براي مقابله با متخلفان آتش زدن جنگل‌ها نداريم؟

قانون داريم ولي در اجراي قانون ضعيفيم. در بسياري مواقع، متخلف آتش‌سوزي هم دستگير و به دادگاه معرفي شده ولي دادگاه براي رسيدگي به اين موضوع سنخيت ندارد يا قاضي در اين زمينه تبحر لازم را ندارد و صرفا با نگاهي به كتاب قانون و با رقم اندكي به عنوان جريمه تخريب هر درخت، متخلف را آزاد مي‌كند. در مواردي، فرد متخلف به دادگاه معرفي شده و مردم محلي و جنگل‌بانان تخلف او را تاييد كرده‌اند اما قاضي، صدور حكم را به شهادت 4 شاهد و شعله‌ور شدن درختان با آتشي كه اين متخلف افروخته مشروط كرده در حالي كه چند سال قبل، اكولوژيست‌هاي بين‌المللي در يك محاسبه، جريمه از بين بردن هر درخت جنگلي را 200 هزار دلار برآورد كردند و البته، از بين بردن يك درخت 500 ساله با هيچ رقم جريمه‌اي قابل جبران نيست چون ارزش اكولوژيكي يك درخت 500 ساله قابل محاسبه نيست اما مواردي بوده كه قاضي، متخلف را با جريمه بسيار اندكي آزاد كرده است.

فرض بر اين است كه افراد سودجو، اراضي جنگلي را آتش مي‌زنند تا در زمين مسطح، ساخت و ساز كنند ولي اغلب جنگل‌هايي كه آتش زده مي‌شود، در ارتفاعات است و در ارتفاعات هم، ساخت و ساز ممكن نيست. درخت سوخته به چه دردي مي‌خورد؟

درخت سوخته به هيچ دردي نمي‌خورد. چند سالي است متجاوزان به عرصه‌هاي جنگلي، درختان عرصه مورد نظرشان را مي‌خشكانند و زمين را با تغيير كاربري تصاحب مي‌كنند و زمين سوخته را به زمين كشاورزي تبديل مي‌كنند. در بسياري مناطق هم، درختان را شبانه از كنده قطع مي‌كنند و حتي روي كنده، خاك و گل و لاي مي‌ريزند كه آثاري از كنده درخت پيدا نباشد يا مواد شيميايي پاي ريشه و تنه درخت مي‌ريزند تا در مدت بسيار كوتاهي، درخت خشك شود. اين اقدمات تخريبي البته در وسعت‌هاي كوچك انجام مي‌شود ولي در آتش زدن جنگل‌ها با سوزاندن 10 يا 15 هكتار جنگل مواجهيم. كدام كشاورز توان 15 هكتار كشت و زرع دارد؟ گاهي فرض قاچاق چوب و زغال‌گيري به عنوان دليل آتش‌سوزي‌هاي عمدي جنگل‌ها مطرح شده ولي اين فرض هم اشتباه است. در جنگل سوخته، درختي براي قاچاق وجود ندارد و درخت سوخته به درد زغال‌گيري نمي‌خورد.

پس آتش زدن جنگل در ارتفاعات و نقاط صعب‌العبور به چه سودي منتهي مي‌شود؟ متخلفان سوزاندن جنگل‌ها تا به حال به اين سوال جواب داده‌اند؟

اين سوال كاملا درست است. در پس پرده آتش زدن جنگل‌هاي زاگرس، يك اتاق فكر فعال است و هدف اين اتاق فكر، سوق دادن زاگرس به سمت خشكي و خشكاندن سفره‌هاي‌آب زير زميني و آبخوان‌هاست چرا كه هر چه عرصه خشك‌تر شود، جذب ابر و چرخند ابر از نظر علم هواشناسي و اقليم‌شناسي مختل و كندتر مي‌شود. طي چند سال اخير، يك پاييز و زمستان منطبق با نظام بارشي در ناحيه زاگرس نداشتيم بلكه اواخر زمستان يا اوايل بهار، در چند نوبت شاهد رگبار و باران بوده‌ايم اما بعد از آن ديگر خبري از باران و ريزش برف نيست و ريزش برف در عرصه زاگرس به‌شدت محدود شده چون عرصه زاگرس، رطوبت مورد نياز براي جذب هواي مرطوب و پر بارش و تسهيل ريزش باران و برف را از دست داده است.

شما مي‌گوييد به دنبال آتش زدن جنگل‌هاي زاگرس، نه تنها ويژگي‌هاي مفيد منطقه از بين مي‌رود، بلكه مردم هم از منطقه مهاجرت مي‌كنند و منطقه، خالي از سكنه مي‌شود. يك فرد طمعكار با يك منطقه خالي از سكنه چه نفعي برداشت مي‌كند؟

سوال ما هم همين است چون امروز، حتي در نقاط مرتفع و صعب‌العبور و صخره‌اي هم شاهد آتش‌سوزي‌هاي عمدي هستيم و بنابراين، فرض تصاحب منتفي مي‌شود اما وقتي تمام تكه‌هاي پازل را كنار هم مي‌گذاريم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه قصد اصلي از آتش‌زدن‌هاي عمدي در ناحيه زاگرس مبتني بر تفكر غلبه هواي گرم و خشك در منطقه زاگرس و ضربه مهلك به كاركرد آبخوان‌هاست كه برهم خوردن تعادلات اجتماعي و اقتصادي كشور را محقق مي‌سازد.

بنابراين، اتاق فكري كه اين آتش زدن‌ها را هدايت مي‌كند، ممكن است شناسنامه ايراني داشته باشد اما دلبستگي ايراني ندارد و خلاف منافع ايران و با تفكر نابودي ايران عمل مي‌كند.

دقيقا همين طور است. اين اتاق فكر، چه ايراني و چه غير ايراني، با هدف نابودي ايران شكل گرفته. وقتي مي‌گوييم 90‌درصد آتش‌سوزي‌هاي اين منطقه عامدانه است در حالي كه ناحيه زاگرس با منابع آب و خاكش، اقتصاد نيمي از كشور را تسهيل مي‌كند، ابهام جنگل سوزي‌ها در منطقه زاگرس حل مي‌شود. تاكيد مي‌كنم كه اگر واقعا مسوولان باز هم در خصوص برخورد با بحران آتش زدن‌هاي جنگل‌هاي زاگرس، سهل‌انگاري و انفعال داشته باشند و با نگاه مقطعي، برنامه امروز را به فردا بيندازند، تا چند سال ديگر، اثري از زاگرس عزيزمان باقي نمي‌ماند. در اين سال‌ها، هزاران هكتار رويشگاه ارزشمند زاگرس و شامل درختان بلوط 500 ساله را در آتش‌سوزي‌هاي عمدي از دست داديم در حالي كه با اين شرايط اقليمي خراب و اين نظام رطوبتي و بارشي در عرصه زاگرس، هر درختي بكاريم، ديگر مشابه بلوط‌هاي 500 ساله نخواهد شد. امروز با توجه به بحران آب و خاك، در حالي در برنامه‌هاي اجرايي سازمان منابع طبيعي و آبخيزداري صحبت از طرح كاشت يك ميليارد درخت است كه جنگل‌هاي‌مان با انواع فشارهاي انساني مواجهند و بيماري ذغالي و هجوم آفت‌ها، حيات جنگل را نشانه گرفته است. ما مي‌گوييم يك ميليارد درخت نكاريد بلكه همين درختاني كه هست را حفظ كنيد و تفكر درخت داري را جايگزين درختكاري كنيد. اگر تفكر درخت‌داري غالب شود، در منابع‌مان صرفه‌جويي خواهد شد علاوه بر اينكه حساسيت لازم براي واكاوي دليل آتش‌سوزي‌هاي عمدي و مقابله جدي با اين تخلفات هم ايجاد مي‌شود. شما درست گفتيد. هر گونه سهل‌انگاري سازمان منابع طبيعي و آبخيزداري كشور در برابر آتش‌سوزي‌هاي عمدي عرصه زاگرس، خيانت به كشور عزيزمان است.

احتمالا دوستداران محيط‌زيست از فرا رسيدن فصل پاييز و زمستان خوشحال مي‌شوند چون اغلب آتش‌سوزي‌ها متاسفانه در دو فصل بهار و تابستان رخ مي‌دهد.

بله. از نيمه بهار آتش‌سوزي‌ها آغاز مي‌شود و تا اوايل مهر ادامه دارد چنانكه همين الان در استان فارس آتش‌سوزي داريم. اما سازمان‌هاي دولتي ذيربط مانند سازمان منابع طبيعي و آبخيزداري در برابر پديده آتش‌زدن جنگل‌ها چنان انفعالي برخورد كرده‌اند كه مردم مجبور شده‌اند اين خلأ را پر كنند و همين موضوع موجب سوءاستفاده سازمان‌هاي دولتي از صداقت، ايثار و پايداري مردم در مقابله با آتش شده است.

حتما دوستداران محيط‌زيست براي سوختن جنگل‌ها بسيار اشك مي‌ريزند. كدام واقعه آتش‌سوزي جنگل‌ها شما را بيشتر متاثر كرد؟

تمام جنگل‌سوزي‌ها بسيار دردناك است. وقتي خبر يك جنگل‌سوزي مي‌شنوم، با گروهم همراه مي‌شوم و آرام و قرار ندارم. توصيف آنچه مي‌بينم، بسيار دشوار است. وقتي به جنگل در حال سوختن مي‌رسيم، ما ضجه درخت را مي‌شنويم، ما گريه درخت را مي‌شنويم. روبه‌رو شدن با هر جنگل در حال سوختن بسيار سخت است. تشكل‌هاي محيط زيستي، انجمن‌هاي محلي و اكثر كاربران مقابله با آتش در مقابل آتش پايمردي مي‌كنند، ديدن اين صحنه‌ها همواره برايم دردناك است. در همين اتفاقات هم مجروح داده‌ايم و هم شهيد مي‌دهيم. آخرين شهيد جنگل‌سوزي‌مان، جنگلبان اسماعيل كريمي است كه مرداد امسال در منطقه كامياران كردستان در آتش غافلگير شد و سوخت و در بيمارستان فوت كرد. اما اتفاقي كه هيچ‌وقت از ذهنم بيرون نمي‌رود، حادثه سال 1401 است. 11 مرداد 1401 ارتفاعات جنگلي هايقر در شهرستان فيروزآباد استان فارس آتش گرفت. بعد از اعزام گروهي از فعالين محلي فيروزآباد به منطقه، به اتفاق سه گروه مردمي از شيراز حركت كرديم تا با آتش مقابله كنيم ولي قبل از اينكه به آتش برسيم، عشاير و بومي‌هاي منطقه چهار قاش، جلوي خط آتش ايستاده بودند. حدود ساعت 11 شب، جريان باد از حركت ايستاد و جابه‌جايي هوا متوقف شد و همين توقف، باعث شد مردم بومي موفق شوند جلوي حركت آتش را بگيرند ولي هنوز در بعضي مناطق، آتش نهفته زير كاه‌كلش‌هاي جنگل وجود داشت و از اين آتش‌هاي نهفته دود برمي‌خاست. دوستان ما در ناحيه ديگري از منطقه، به مدير منابع طبيعي فارس كه در منطقه حضور داشت، گفته بودند بايد اين نقاط را كاملا خاموش و پايش كنيم چون زير اين دودها، آتش هست و بايد اين آتش را خاموش كنيم و نبايد منطقه را تا زمان تكميل پايش و خاموش كردن اين شعله‌هاي كوچك رها كنيم. مدير منابع طبيعي استان فارس، در جواب دوستان ما گفته بود نيازي به اين كار نيست و آتش مهار شده و تمام نيروها را از منطقه دور كرده بود. درآن زمان، ما در جبهه ديگري در حال صعود بوديم و دره‌هاي پر از آتش را خاموش مي‌كرديم. ظهر فردا در يك مسير صعب‌العبور و نزديك به فراز قله هايقر بوديم كه جريان باد شدت گرفت و همان آتش‌هاي پايش نشده و پنهان، شعله‌ور شد به گونه‌اي كه ارتفاع زبانه آتش تا 20 متر مي‌رسيد. جلو رفتيم و با آتش مقابله كرديم تا شعله‌ها به نقاط ديگري سرايت نكند اما در همين زمان، چرخند هوا از شمال غرب تغيير كرد و گردبادي از خاك و دود از جلوي ما حركت كرد و تا پشت قله و تپه و عرصه‌هاي جنگلي پشت تپه رفت و شاهد بوديم كه خاك و دود تا ارتفاع 400 يا 500 متر بالا مي‌رفت و اين صحنه بسيار مهيب بود. من به اعضاي گروهم گفتم به سمت بخش‌هاي سوخته جنگل بروند چون در آن نقطه، از آتش در امان هستند. حدود 10 دقيقه بعد، از آبادي‌هاي دور و نزديك به ما تلفن زدند كه آيا شما و اعضاي گروه‌تان سالميد؟ گفتم بله. مكررا مي‌پرسيدند آيا مطمئنيد همگي سالميد؟ با گروهي كه آن سوي تپه در برابر آتش حضور داشتند تماس گرفتم و دليل اين تماس‌هاي مكرر مردم آبادي را پرسيدم و فهميدم در جريان حركت آتش، چند نفر از نيروهاي مردمي و عشاير منطقه را از دست داده‌ايم. به اتفاق گروهم به ان سوي تپه رفتيم و با صحنه بسيار بسيار دردناكي مواجه شديم؛ از يك خانواده عشاير و فعال محلي، 3 نفر به وضع بسيار وحشتناكي شهيد شده بودند؛ رضا بهزادي؛ ناصر بهزادي و حامد. رضا، جواني بود كه اختراع علمي داشت و بسيار كوشا و هوشمند بود. اين سه نفر قرباني همان گردباد دود و خاك شده بودند. دود آتش‌سوزي در جنگل بسيار خطرناك است و يك دم و بازدم در فضاي دودگرفته، انسان را به زمين مي‌زند و توان حركت را از او مي‌گيرد. اين سه نفر هم به همين وضع جان دادند؛ اول با دود آتش‌سوزي مسموم شده بودند و قدرت فرار را از دست داده بودند و سپس با پيشروي آتش در ميان شعله‌هاي آتش سوخته بودند. رضا با تنفس دود، در نزديكي پدرش ناصر كه به همين وضعيت دچار شده بود و توان كمك به رضا را نداشت از پشت به زمين خورده بود، زانو زده بود و براي اينكه صورتش از آسيب آتش در امان بماند، دست‌هايش را جلوي صورتش گرفته بود ولي در همان زمان آتش به اين سه نفر كه توان حركت و گريز نداشتند رسيده بود و رضا با همان وضع، در جا خشك شده بود. اين صحنه را هيچ‌وقت از ياد نمي‌برم. آن روز، سه نفر از اين خانواده از بين رفتند. بزرگ اين خانواده، آقاي جهانبخش بهزادي هم دچار سوختگي شده بود اما زماني كه ما به منطقه رسيديم، زنده بود و به فيروزآباد و بيمارستان شيراز منتقل شد ولي دو هفته بعد فوت كرد. مادر اين خانواده، در يك روز، تنها پسرش رضا، شوهرش ناصر و برادرزاده‌اش حامد را از دست داد و دو هفته بعد، پدرش هم از دست رفت و اين زن، ظرف دو هفته، تمام استوانه‌ها و تكيه‌گاه عاطفي و آرامبخش زندگي‌اش را از دست داد. نام اين انسان‌ها بايد در كتاب‌هاي درسي كشور نوشته شود تا دانش‌آموزان ما و مردم ما بدانند كه چنين ايثارگران ارزشمندي براي حفظ منابع پايه كشور، شرافتمندانه جان عزيزشان را مي‌ دهند و هنوز هيچ كسي نمي‌داند كه ما در كشور چه اختر‌الماس‌هايي داشتيم و چه انسان‌هاي كم بديل و ارزشمندي را از دست داده‌ايم. متاسفانه با تمامي تلاش‌هايي كه براي به رسميت شناخته شدن شهداي زاگرس به ويژه شهيدان بهزادي انجام شده، هنوز اين اتفاق به دليل عدم اراده جدي سازمان منابع طبيعي و آبخيز‌داري كشور و بروكراسي حاكم بر آن محقق نشده و همين موضوع موجبات اعتراض خانواده‌هاي شهداي زاگرس و فعالان محيط زيست را ايجاد كرده است.

يعني اگر همان حفره‌هاي مخفي كه دوستان شما درباره‌اش هشدار داده بودند، خاموش مي‌شد، الان اين 4 نفر زنده بودند.

بله. اين پايش بايد انجام مي‌شد. وقتي جريان باد متوقف مي‌شود، برخي كه تجربه ندارند فكر مي‌كنند آتش خاموش شده ولي آتش زير همان برگ‌هاي چند ساله كف جنگل مي‌ماند و اگرچه شعله ندارد ولي دودي كه از زمين برمي‌خيزد نشانه وجود آتش است. بله. اگر اين شعله‌ها خاموش شده بودند، اين 4 نفر الان زنده بودند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها