• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5902 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۹ آبان

پايان سال‌هاي دروغ و ديوار

مرتضي ميرحسيني

باورش دشوار است، اما شماري از برليني‌ها حساب دقيق روزهاي آن ديوار را داشتند: بيست ‌و هشت سال و نود و يك روز. نيز بودند برليني‌هايي كه اواخر دهه 1980 ميلادي شهر بدون ديوار را به ياد مي‌آوردند. نيز هيتلر و نازي‌ها و سال‌هاي نخست پس از جنگ را. البته بسياري از آنان، درباره اينكه كابوس واقعا از چه زماني شروع شد هم‌نظر نبودند. از زمان جنگ بزرگ (جنگ اول جهاني)، از سقوط جمهوري وايمار، از بحران‌هاي اقتصادي و نااميدي بزرگ آن دوره، از سال‌هاي يكه‌تازي هيتلر، از شروع جنگ دوم - كه اوايلش با پيروزي‌هاي نظامي كشورشان همراه بود - يا از بعدش كه ورق برگشت و جبهه‌ها يكي پس از ديگري شكستند و آلمان به محاصره افتاد. بعد هيتلر خودش را كشت، شهر سقوط كرد و اشغال شد. اشغالگران كه فاتحان جنگ بودند، نه فقط برلين يا آلمان كه دنيا را ميان خودشان تقسيم كردند. بخشي از اين شهر نيز سهم شوروي شد. حكومتي كمونيستي در آن پا گرفت و بخش‌هايي از شمال شرقي آلمان را زير سايه خود كشيد و به مسيري متفاوت با بخش غربي آن سرزمين برد. زير نظر شوروي، پليس مخفي مخوفي شكل دادند و آن را به جان اتباع‌شان انداختند. نه آزادي مطبوعات را - حتي در شكل حداقلي آن - قبول داشتند و نه به حزبي غير از حزب حاكم اجازه فعاليت مي‌دادند. عرصه را بر مردم تنگ كردند و عده زيادي را كه گويا شمارشان بيشتر از بيست هزار نفر در هر ماه مي‌شد، از آلمان شرقي فراري دادند. آن سال‌ها نزديك به سه ميليون نفر - حدود يك‌سوم جمعيت - از آلمان شرقي به غربي پناه بردند و عده بيشتري هم تصميم به مهاجرت داشتند. حكومت آلمان شرقي هم كه اصلا دليلي براي تغيير رفتارها و سياست‌هاي خود نمي‌ديد. از آن جنس حكومت‌هايي بود كه عميقا باور دارند اگر عيب و ايرادي وجود دارد و بحراني پيش آمده، قطعا مشكل از مردم است. پس به جاي اصلاح خود، ديواري بلند در مركز شهر برلين ساختند و عبور از ناحيه شرقي به غربي را ممنوع كردند. براي ساخت ديوار هم، در عملياتي موسوم به عمليات گل سرخ، خيابان‌هاي اطراف و منتهي به آن را با تانك و سرباز محاصره كردند و مهندسان و كارگران را در محيطي حفاظت ‌شده به كار گرفتند. شبشتين مي‌نويسد: «چنين برنامه‌ريزي شده بود كه ديوار با رعايت حداكثر رازداري ساخته شود - حتي نيمي از كادر رهبري آلمان شرقي از جزييات مربوط به اين پروژه بي‌اطلاع بودند. ساختن ديوار، ناگهان، طي يك شب شروع شد و با سرعتي حيرت‌آور ادامه يافت. در مركز برلين، در نزديكي ايست بازرسي چارلي (مانعي كه دو بخش شوروي‌ها و امريكايي‌هاي شهر را از هم جدا مي‌كرد) كارگران براي سه شبانه‌روز بي‌وقفه كار كردند تا ديوار بالا رفت. منطق حكومت كمونيستي با بر پا ساختن يك نماد زشت و يغور تحقق يافته بود.» نمادي كه به سرنوشت حكومت گره خورد. عمر اين ديوار و حكومتي كه آن را برپا كرده بود، تقريبا همزمان با هم و در چنين روزهايي از سال 1989 ميلادي به پايان رسيد. گارتن‌اش در «فانوس جادو» از آن روزها مي‌نويسد و ضمن روايت مشاهداتش، فهرستي از دلايل آن سقوط تاريخي را فهرست مي‌كند. در جمع‌بندي نهايي مي‌نويسد: «جام زهر بالاخره لبريز شد. سال‌هاي بيماري ديوار، دروغ‌ها، ركود، نمونه‌هاي شوروي و مجارستان، انتخابات (جعلي، اما) پر از تكلف، خشونت پليس - همه در پر شدن جام زهر و زهرآگين‌تر شدن زهر نقش داشتند. به محض اينكه سركوب برداشته شد، جام زهر هم فرو ريخت.» در مواجهه با شعار «آزادي» كه دهان به دهان فرياد زده مي‌شد، تقدير ديگري براي ديوار و براي آنهايي كه پشت و زير آن پناه گرفته بودند، ممكن نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون