سحر آزاد
برايش مسخره است كه ۲۰ هزار تومان بدهد و چند تابلو ببيند. شاگرد يكي از مغازههاي اطراف موزه هنرهاي معاصر را ميگويم. همانها كه احتمالا اين روزها بيشتر از بسياري از ما شاهد صفهاي طولانياي بودهاند كه گاهي تا تقاطع بلوار كشاورز هم رسيده است.
وقتي براي خريد بطري آب، به يكي از كسبه مقابل موزه مراجعه ميكنيم و از او ميپرسيم كه به ديدن نمايشگاه رفته است؟ ميخندد و ميگويد: «۲۰ هزار تومان الكي پول بدهي و دو تا تابلو ببيني؟ به نظرم خيلي مسخره است.» با شوخي ميگوييم احتمالا براي شما كه بد نشده، مشتريهايتان بيشتر شدهاند. در تاييد اين حرف ميگويد كه روزي 6 - 5 ميليون تومان بيشتر درآمد داشته است. به گفته او تا ساعت ۱۱ ظهر خبر زيادي از صف نيست، اما بعد از آن موزه شلوغ ميشود. روزهاي اول، صف تا نزديك دكه روزنامهفروشي كنار پارك لاله بود، اما اين روزها گاهي تا نزديكي چهارراه (تقاطع كارگر و بلوار كشاورز) هم كشيده ميشود.
هوا تاريك شده، ساعت 15: 6 دقيقه عصر پنجشنبه، اول آذر است و كمي از زمان تعطيلي موزه گذشته. جمعيتي كه آخرين بازديدكنندگان آن روز بودهاند، درحال خارج شدن هستند و هنوز اعلام نشده كه نمايشگاه «چشم در چشم» تا پايان آذر تمديد خواهد شد، نمايشگاهي كه قرار بود ۲۷ آبان تمام شود. نمايشگاه با استقبال مردم تا چهارم آذر تمديد شد، اما صفهاي طولاني بازديدكنندگان موجب شد يك بار ديگر زمان نمايشگاه را تا پايان آذر ماه تمديد كنند.
هنرمندان مشهور، مضامين آشنا
نمايشگاه «چشم در چشم» ۱۲۰ اثر از آثار گنجينه موزه را از هنرمنداني مانند بيكن، پيكاسو، ونگوگ، وارهول، جياكومتي، مونه، راشنبرگ، دالي، كمالالملك، بهمن محصص، ماركو گريگوريان، ژازه تباتبايي، ليلي متيندفتري، غلامحسين نامي، مهدي سحابي و... از ۱۵ مهر به نمايش گذاشته است. البته همزمان با اين رويداد، نمايشگاه ديگري با عنوان «همسفر با آفتاب» در گالريهاي انتهايي موزه برپا شده است كه به مرور آثار فرخ شايسته ميپردازد. گنجينه موزه هنرهاي معاصر به دليل غني بودن آثاري كه در حوزه تاريخ هنر مدرن دارد، نه تنها در خاورميانه بينظير است، بلكه در دنيا نيز جايگاه معتبري دارد البته برخي كارشناسان از به روز نبودن گنجينه با آثار هنري معاصر انتقاد ميكنند. به هر حال فارغ از اين نقد، موزه هنرهاي معاصر به دليل معماري ساختمانش و در اختيار داشتن آثاري از مهمترين هنرمندان مدرن، همواره از سوي هنردوستان مورد توجه بوده است. اين روزها اما استقبال مردمي كه برخي از آنها براي اولين بار به ديدن موزه آمدهاند، زير ذرهبين رفته و واكنشهايي را به دنبال داشته است. برخي از سلفي گرفتن بازديدكنندگان با آثار هنرمندان معروف، ابراز نگراني و برخي ديگر تشكيل صف براي يك رويداد فرهنگي را مايه مباهات دانستهاند. خلاصه هشتگ موزه هنرهاي معاصر در اين روزها در شبكههاي اجتماعي داغ شده و البته كه نميتوان منكر اثربخشي اين شبكهها در معرفي نمايشگاه به عموم مردم شد. با اين وجود همچنان پرسش اصلي براي بسياري اين است كه اين نمايشگاه چطور با اين حجم از استقبال مواجه شد؟ براي پاسخ به اين پرسش به صورت كلي ميتوان به دو نكته در ذات خود نمايشگاه اشاره كرد كه باعث شده اين رويداد در مقايسه با ديگر نمايشگاههايي كه از آثار گنجينه برگزار شدهاند، قابليت استقبال بيشتري از سوي عموم جامعه را داشته باشد. در وهله اول بايد به نامهاي بسيار آشنايي اشاره كرد كه بسياري از مردم حتي اگر به صورت مستقيم در ارتباط با هنر نباشند، آنها را ميشناسند همچون پيكاسو، ونگوگ يا كمالالملك. دليل ديگر جنس خود آثار به نمايش گذاشته شده است. آثار اين نمايشگاه با موضوع پرتره در اشكال مختلف، پس زمينه آشنايي براي مردم دارد و به همين دليل ديدن و ارتباط با آن برايشان راحتتر و در نتيجه لذتبخشتر است. در مقابل از آنجا كه در سيستم آموزشي ما دروس عمومياي براي آشنايي تمام رشتهها با هنر مدرن و معاصر نبوده و رسانههاي عموميتر همچون صدا و سيما نقش بسيار كمي در معرفي جريانهاي هنري رايج در جهان دارند، آشنايي با هنر مدرن و معاصر در سطح عمومي كم است و به همين دليل ارتباط با آثار اين حوزه مثلا سبك انتزاعي براي مردم سختتر و در مواردي بيمعنا بوده است.
معماري جالب
فريبا و مريم كه در سنين ميانسالي قرار دارند، از طريق شبكههاي اجتماعي متوجه برپايي اين نمايشگاه شدهاند. فريبا ميگويد قبلا درباره موزه هنرهاي معاصر تهران شنيده بود، اما بازخورد اين نمايشگاه باعث شد تا به ديدن موزه برود. هر دوي آنها از تماشاي نمايشگاه لذت بردهاند، اما شيفته طراحي ساختمان موزه و دالانهايي كه بازديدكننده را به سمت گالريها هدايت ميكنند، شدهاند.
فريبا در پاسخ به اينكه كدام كار نمايشگاه را دوست دارد، به اثر «ماده و روغن» اشاره ميكند كه به صورت دايمي در بخش انتهايي موزه قرار گرفته و ربطي به ماهيت اين نمايشگاه ندارد. معمولا اين حوضچه مورد توجه بازديدكنندگان قرار ميگيرد و براي فريبا نيز همين طور بوده است. او از راهنماهاي موزه درباره آن پرسيده و وقتي داستان خلق آن را شنيده، برايش جالب بوده است. از او ميپرسيم چقدر با هنر مدرن يا معاصر آشنايي داشته كه ميگويد: «كمي درباره آن ميدانستم. تصوير نقاشيهاي پيكاسو را قبلا ديده بودم.»
مريم هم بخش جذاب نمايشگاه را آثار فرخ شايسته توصيف ميكند و ميگويد اگر باز هم نمايشگاه ديگري در موزه برگزار شود، دوست دارد به ديدن آن بيايد.
قوت گرفتن فضاهاي مليگرايي
كودكان و نوزاداني كه همراه خانواده به خصوص با كالسكه به ديدن نمايشگاه آمدهاند، جزو صحنههاي كمتر ديده شده موزه هنرهاي معاصر هستند. اين موضوع از نگاه برديا خدابخشي هم دور نمانده است: «ديدن بچههاي كوچكي كه با خانوادههايشان به ديدن نمايشگاه آمده بودند، خيلي جالب بود. معمولا در كشور ما وقتي با آدمها درباره موزه حرف ميزني، ياد آثار تاريخي و باستاني ميافتند. اي كاش موزه هنرهاي معاصر به جاي اينكه دغدغه داشته باشد چقدر حجاب بازديدكنندگان درست است يا نه از اين فرصت براي بازآفريني برند خود استفاده كند، چون اين نمايشگاه فرصت خوبي براي معرفي هنرمندان مدرن و معاصر مخصوصا هنرمندان ايراني است.»
اولين بازديد برديا از اين نمايشگاه، صبح جمعه دو هفته قبل بود و حالا يك بار ديگر براي ديدن حال و هواي موزه آمده است. اين طور كه ميگويد زياد به ديدن موزه ميآيد، اما تا به حال شاهد چنين جمعيتي نبوده است. او نمايشگاه را خوب و جذاب توصيف ميكند: «قبلا بخشهايي از آثار هنرمندان گنجينه را ديده بودم مثل «دروازه ابديت» ونگوگ كه در نمايشگاه طرح و چاپ نمايش داده شده بود، اما نمايش دوباره آنها با تعريفي جديد، به نظرم جالب است مخصوصا كه يكسري از كارهاي ايراني تا به حال كمتر نمايش داده شده بودند مثل تابلوي «جت سوسايتي» بهمن محصص.»
او با بيان اينكه فكر نميكرد موزه هنرهاي معاصر آثاري از كمالالملك داشته باشد، ادامه ميدهد: «چينش آثار هم جالب بود؛ مثلا كار ژان دوبوفه و كوروش شيشهگران كنار هم بودند كه نشان ميداد آثار دوبوفه منبع الهام بوده است يا اينكه مجسمه جاكومتي در كنار نقاشياش نمايش داده شده بود.» او همچنين دليل مهم استقبال مردم را نمايش آثار هنرمنداني ميداند كه در ايران مشهور هستند همچون پيكاسو يا ونگوگ و ميگويد: «گرفتن يك عكس سلفي با اثر پيكاسو براي مردم جذاب است. در كنار اينها قوت گرفتن فضاهاي مليگرايي در سالهاي اخير، نحوه شكلگيري گنجينه موزه در گذشته و يادآوري تاريخ باعث شده است افراد بيشتري به خصوص نسل جديد به ديدن نمايشگاه جذب شوند.»
نسلي كه ايستادن
در چنين صفهايي را ميخواهد
اميرمحمد كه احتمالا اواخر دهه۲۰ يا اوايل دهه ۳۰ زندگياش است، بعد از يك ساعت و نيم انتظار در صف، نمايشگاه را بازديد كرده. او خودش را دوستدار هنر معرفي ميكند و ميگويد كه قبلا در شرايطي كه عمومي نبوده، گنجينه موزه را ديده است. او اين نمايشگاه را «بينظير» توصيف و اضافه ميكند: «آثار ايراني خيلي بيشتر از آثار هنرمندان خارجي به دلم نشست.»
او سپس درباره دلايل استقبال از نمايشگاه اين طور ميگويد: «فكر ميكنم نسل ما بيشتر متوجه كمبود اين آثار در ايران شده، خلأ آن را حس ميكند و براي همين اين صفهاي طولاني به وجود آمده. آگاهي مردم بيشتر شده و متوجه شدهاند چقدر درباره ديده نشدن اين آثار كمكاري شده. در واقع نسل جديد متوجه يكسري چيزها شده. ما ميدانيم كشورمان چه ظرفيت بزرگي دارد و ميخواهيم از اين فرصتها استفاده كنيم. هميشه رسانههاي داخلي و خارجي درباره اين آثار گفته بودند منتها فرصتي براي ديدن آنها نبود. بيشتر نسل جديد با شرايط حاكم تضاد دارد. آنها ميخواهند اين تضاد را نشان بدهند به اين معنا كه اين رويدادها را دوست دارند و به آن توجه ميكنند. آنها ميخواهند بگويند صف بنزين را دوست نداريم، بلكه چنين صفهايي را ميخواهيم.»
تشنه ديدن آثار خوب
برخلاف كساني كه حاضر شدند نظرشان را بگويند، افراد زيادي هم بودند كه تمايلي به انجام گفتوگو نداشتند يا براي سوار شدن به تاكسي اينترنتي عجله داشتند، اما يكي از بازديدكنندگان آن عصر پنجشنبه، زني بود كه بعد از گره خوردن چشمهايمان به يكديگر لبخند بزرگي زد. توران فرهت، نقاش شناخته شده، خوشحالياش نسبت به استقبال از نمايشگاه را چنين بيان ميكند: «بيشتريها تصوير كپي آثار به نمايش گذاشته شده را ديدهاند، اما ديدن اصل كارها با ابعاد و رنگهايشان خيلي هيجانانگيز است. من سالهاي سال از نمايشگاههاي مختلف موزه ديدن كردهام، اما هرگز چنين استقبالي را نديده بودم. اين نشان ميدهد مردم چقدر تشنه ديدن آثار خوب هستند.»
تجربهاي جديد در آثار تعاملي
صبا افتخاري از ديگر بازديدكنندگاني است كه معمولا به ديدن نمايشگاههاي موزه هنرهاي معاصر ميرود. او نيز چندي قبل به ديدن نمايشگاه «چشم در چشم» رفته بود: «جمعه سه هفته قبل به ديدن موزه رفتم، وقتي كه هنوز صفهاي خيلي طولاني تشكيل نشده بود. منتها همان روز هم از جمعيت زيادي كه نسبت به نمايشگاههاي قبلي به موزه آمده بودند، تعجب كردم.»
او ميگويد: «نمايشگاه چارچوب داشت و ميدانستيد قرار است پرتره ببينيد. موضوعي كه براي همه آشناست و ميتواند مخاطب زيادي جذب كند. تقسيمبندي خود پرترهها به خود نگارهها، ماليخوليا، پرتره زن و... هم برايم خيلي جذاب بود.» به گفته صبا يكي از نكات بسيار جذاب موزه كه تا به حال در هيچ يك از نمايشگاههاي قبلي آن را تجربه نكرده بود، بخش تعاملي بود كه مخاطب ميتوانست با فرآيند ثبت تصوير و بازي با نور يك تعامل خودجوش داشته باشد و اين فرآيند براي او و دوستانش خاطره خوبي را رقم زده است. اثر «پرتره زن قاجار» از اردشير محصص كه زني قاجاري با بازواني درشت و بيتناسب با اندامش را نشان ميدهد، به همراه پرترههاي فرانسيس بيكن، هاكني و تابلوي طراحي كوچكي از ماتيس كه «بانوي ايراني» نام دارد، از آثار جذاب نمايشگاه براي صبا هستند. او همچنين نمايش آثار فرخ شايسته را از ديگر بخشهاي جالب اين رويداد ميداند: «اين هنرمند را خيلي نميشناختم. ديدن آثارش واقعا من را به وجد آورد. انتخاب موضوع نقاشيهايش مثلا پاپ كورن خيلي برايم جذاب بود.»
پيك موتوري كنجكاو
ساعت، اندكي از ۵ عصر گذشته و تنها يك ساعت تا پايان كار موزه باقي مانده است، اما هنوز جمعيت انبوهي تا اواسط پارك لاله در انتظار ورود به موزه ايستادهاند. به انتهاي صف ميروم تا نظر پسر جواني را بپرسم كه ميگويد كارش با عدد و رياضي است و به توصيه مشاور روانشناس خود به ديدن نمايشگاه آمده. در حالي كه او ميگويد دوست دارد بداند چه آثاري در نمايشگاه وجود دارد، مرد جوان ديگري با موتوري كه پشتش جعبه حمل غذاست، كنار خيابان ترمز ميكند و داد ميزند: « صف چيه؟» اول باورش نميشود مردم براي ديدن يك نمايشگاه هنري ايستادهاند و بعد كه مطمئن ميشود، شوخياي در كار نيست موتور را خاموش ميكند، پياده ميشود و از چند نفر ميپرسد: «ارزش دارد كه من هم در صف بايستم؟» به سمتش ميروم؛ خودش را ياسين معرفي ميكند. ميپرسم ميخواهي به ديدن نمايشگاه بروي؟ جواب ميدهد: «وقتي افراد مختلف را ميبينم از مسن تا جوان كه ميگويند ارزش دارد در صف بمانم، دوست دارم امتحان كنم.»
تا به حال به ديدن موزه نيامده است. ميگويد معلوم است كه با هنر مدرن و معاصر آشناست. ميپرسم آثار چه كساني را دوست داري؟ ميگويد: «كار هنرمندان قديمي را دوست دارم مثل پيكاسو و داوينچي اما براي اولين بار است كه ميخواهم به ديدن كارهاي هنرمندان جديد بروم و ببينم ارزش دارد آنها را دنبال كنم يا نه.»