قدرت عامل اصلي خشونت عليه زنان است
در اين ميان جنگ غزه و لبنان و آوارگي و محروميت و رنج و گرسنگي و تعرضهاي گوناگون در كنار آوارگي و فقر، خانه به دوشي و تعرضهاي گوناگون در اوكراين انكارناپذير است؛ اين همه گستره خشونت عليه زنان را از خاورميانه تا عمق اروپا به نمايش درآورده است هر چند در قوانين جنگي به اين موارد اشاره رفته، اما حقيقت اين است كه جهان براي نفي خشونت عليه زنان هنوز در كشاكش قدرت برتري است حتي در خانه. همه اين موارد مويد تلاش براي نمايش قدرت و اعمال آن بر زنان است كه از نگاه صاحبان قدرت رسمي و غيررسمي ضعيف محسوب ميشوند و اعمال خشونت بر آنها امري عادي تلقي ميشود. چراكه آنها قدرت خود را داراي نوعي حقانيت ميدانند و چرخه طبيعي را نوعي تفسير ميكنند كه حقانيت وابسته به جنسيت است و مردان در اين امر مسووليت طبيعي دارند.
اين مهم دو اثر دارد؛ نخست آنكه اعمالكننده قدرت را در مقام حقانيت تعريف ميكند. دوم آنكه اين امر را تسري ميدهد به كسي كه به او اعمال قدرت ميكند و او نيز در برخي موارد آن را پذيرا ميشود و به نوعي الينه ذهني براي او ايجاد ميكند و اينجاست كه مساله خشونت خانگي به امري عمومي و جدي تبديل ميشود. آنگونه كه بسياري از خشونتديدگان در خانه حاضر به اظهار آن نيستند. اين مهم به سه دليل عمده صورت ميپذيرد؛ نخست پذيرش قدرت وابسته به جنسيت و دوم ترس از قضاوت اجتماعي و سوم نداشتن امكان دادرسي و حقجويي، چراكه امر اعمال قدرت از سوي مردان به زنان در قالب خشونت ظاهرا گزارهاي پذيرفته شده معني ميشود؛ اين مهم به خصوص در كشورهاي در حال توسعه كه رويكردهاي سنتي نسبت به زنان در آن عاديسازي شده بيشتر قابل مشاهده است.
تسري اين نگاه در طول تاريخ منجر به فجايع و درد و رنج زنان شده است و حتي كنفرانسهاي بينالمللي و شوراي امنيت و مجمع عمومي سازمان ملل هم نتوانسته اين مسائل را حل كند، چراكه تا قدرت وجود دارد و كنترل نشده اعمال ميشود خشونت چه در خانه، چه در خيابان، چه در آفريقا، چه در امريكا و... زنان را تحت تاثير قرار ميدهد.
به نظر ميرسد جهان به دو قسمت مردانه و زنانه مبدل شده و حاكمان مردان هستند كه بايد در همه زمينهها اعمال قدرت كنند و زنان را در كنترل خود داشته باشند و از حقوق بشري و انساني محرومشان كنند. انواع اعمال قدرت و كنترل از رفتارهاي خانوادگي تا معاشرت با دوستان گرفته از تحصيل تا جستوجوي كار، از آغازگري جنگها و درگيريها تا صلحهاي مسلح، از ضرب و شتم دختران و زنان در خانواده تا قتل آنها جملگي در جهان مردان حقانيت و مشروعيت دارد. از اينرو لازم است با نگاهي دوباره به تقسيمبندي نانوشته جهانها تلاشي فراگير از سوي افكار عمومي جهان و سياستورزان براي كاهش رنج و درد زنان كه ناشي از خشونت وابسته به جنسيت است، صورت پذيرد و كنوانسيونها و جلسات و كنگرهها با بازنگري بر آموزهها به نوعي ديگر جهان را تعريف كنند كه زنان و مردان را در قدرت برابر بدانند و مانع اعمال خشونت عليه زنان شوند، اين مهم موثر واقع نميشود مگر آنكه قوانين كشورها به صورت جدي در مقابله با اين پديده خطرناك تدوين شوند و جان و روح زنان را از خشونت دور كنند.
1- https: //www.khabaronline.ir/news
2- https: //www.mizanonline.ir/fa/news
از ميدان نبرد نظامي تا جبههاي براي پشتيباني همهجانبه
نيازمند اقدامات روشن براي رفع اين برداشت است.
3- فشارهاي بينالمللي بر حزبالله: ممكن است اين آتشبس بهانهاي براي محدود كردن نقش سياسي يا نظامي حزبالله شود.
حمايت از غزه: از نبرد نظامي تا نبرد جامع
با توقف جبهه نظامي لبنان، استفاده از ابزارهاي ديگر براي پشتيباني از غزه ضروري است كه از نظر اهميت كمتر از فعاليت نظامي نيست.
پشتيباني رسانهاي و تبليغاتي:
افشاي جنايات اسراييل: بهرهگيري از شبكههاي رسانهاي لبنان و جهان براي نشان دادن جنايات رژيم صهيونيستي در غزه.
ايجاد روايت جامع: تمركز بر مقاومت فلسطين به عنوان جنبشي براي آزادي ملي در برابر اشغالگري استعماري.
جلب افكار عمومي جهاني: استفاده از زبانهاي مختلف و شبكههاي اجتماعي براي جذب حمايت بينالمللي.
پشتيباني حقوقي:
محاكمه اشغالگران: ارايه پروندههاي قانوني كه جنايات اسراييل را در دادگاههاي بينالمللي مستند ميكند.
همكاري با سازمانهاي حقوق بشري: استفاده از تجربيات لبنانيها در حوزه حقوق بشر براي گسترش فشارهاي قانوني.
پشتيباني مردمي و اقتصادي:
راهاندازي كارزارهاي همبستگي: تبديل لبنان به مركزي براي فعاليتهاي همبستگي با غزه.
جمعآوري كمكهاي مالي: استفاده از ظرفيت مهاجران لبناني و فلسطيني براي حمايت از بازسازي غزه.
تبديل لبنان به جبههاي براي حمايت همهجانبه
توقف حمايت نظامي مستقيم به معناي پايان نقش لبنان نيست؛ بلكه بايد اين نقش را بازتعريف كرد تا ابعاد جامعتري را شامل شود:
1- حمايت سياسي و ديپلماتيك:
تقويت مواضع دولت لبنان در مجامع بينالمللي به منظور حمايت از فلسطين.
ايجاد اتحادهايي با جنبشهاي مقاومت جهاني براي حمايت از غزه.
2- يكپارچگي رسانهاي:
توسعه پلتفرمهاي رسانهاي مشترك ميان لبنان و غزه براي ارايه تصوير واحدي از رنجهاي مردم فلسطين و پايداري آنها.
همكاري با رسانههاي بينالمللي براي پوشش گستردهتر تجاوزات اسراييل.
3- ارتباط مردمي:
سازماندهي فعاليتهاي همبستگي در لبنان كه گروههاي فلسطيني و لبناني را گردهم ميآورد.
نمايش وحدت ملتهاي عربي در برابر اشغالگري.
4- توسعه حمايت فني:
ادامه انتقال تجربيات نظامي و فني از حزبالله به مقاومت فلسطين .
استفاده از فناوريهاي نوين براي تقويت توان مقاومت از راه دور.
محور مقاومت: فرصتي در ميان آتشبس
اگرچه عمليات نظامي در لبنان متوقف شده، محور مقاومت فرصت استراتژيكي براي تقويت موقعيت خود دارد:
بازسازي آمادگيها: آتشبس زمان كافي براي محور مقاومت فراهم ميكند تا براي نبردهاي آينده آماده شود.
تقويت همكاري منطقهاي: كار روي تعميق روابط ميان لبنان، غزه و ايران براي اطمينان از يكپارچگي جبههها.
ادامه فشار بر اسراييل: تبديل نبرد به يك مبارزه طولانيمدت كه نهتنها در ميدان نبرد، بلكه در عرصه سياست، حقوق و روايتسازي ادامه پيدا كند.
نتيجهگيري - آتشبس در لبنان پايان نزاع نيست؛ بلكه آغاز مرحلهاي جديد از فعاليتهاي سياسي و استراتژيك است. آنچه محور مقاومت امروز به آن نياز دارد، يك چشمانداز جامع است كه همه ابزارهاي ممكن را براي جبران توقف حمايت نظامي به كار گيرد. تبديل لبنان به جبههاي براي حمايت سياسي، تبليغاتي و اقتصادي از غزه نهتنها يك انتخاب استراتژيك بلكه ضرورتي براي تقويت مقاومت فلسطين، افشاي اشغالگري اسراييل و حفظ موضوع فلسطين به عنوان مسالهاي محوري در سطح منطقهاي و جهاني است.
نویسنده و تحلیلگر فلسطینی
ايران، پرچمدار گفتوگو و تعامل تمدنها در مسير تجارت
در همين راستا، تلاشهاي اخير براي احياي شوراي عالي صادرات غيرنفتي و حذف موانع اداري و دستوپاگير براي صادركنندگان، گامي عملي در جهت توسعه تجارت بينالمللي است. اين اقدامات همراه با تاكيد بر همكاريهاي تخصصي مانند تعاملات اخير با مجارستان به عنوان رييس فعلي اتحاديه اروپا در چهارمين كميسيون مشترك اقتصادي در حوزه آب و غذا، بر تعهد ايران به توسعه همكاريهاي اقتصادي دوجانبه و چندجانبه تاكيد دارد.
تعامل تمدنها و فرصتهاي تجاري- ايده گفتوگوي تمدنها كه به عنوان يك ابتكار فرهنگي مطرح شد، امروز در قالب ديپلماسي اقتصادي ميتواند به فرصتهاي بينظيري براي تجارت و سرمايهگذاري منجر شود. موقعيت استراتژيك ايران، منابع غني طبيعي و زيرساختهاي تجاري، كشور را به يك شريك كليدي براي كشورهاي منطقه و جهان تبديل كرده است.
جمعبندي- سخنراني اخير دكتر عراقچي در مجمع جهاني ائتلاف تمدنها، بار ديگر نشان داد كه ايران همچنان بر مسير گفتوگو، همزيستي و تعامل سازنده با جهان تاكيد دارد. اين رويكرد كه در دولتهاي اعتدالگراي گذشته نيز مشهود بوده، ميتواند پايهگذار روابط تجاري پايدار و توسعه اقتصادي باشد. از طرح تاريخي گفتوگوي تمدنها تا تلاش براي رفع موانع تجاري، ايران ثابت كرده كه صلح، تعامل و همكاريهاي بينالمللي، مسير اصلي سياستهاي آن در عرصه جهاني است.
رايزن بازرگاني جمهوري اسلامي ايران
در مجارستان