آنچه در سالهاي اخير به ويژه از دهه هفتاد به اين سو اتفاق افتاده، متاثر از عوامل متعددي بوده كه هر كدام در رسيدن تالابها به شرايط كنوني نقش داشتند. اين عوامل و ميزان تاثيرشان از نگاه كارشناسان و متخصصان حوزه محيطزيست متفاوت است. به عنوان مثال عبدالحسين ميرميران، فعال محيطزيست عامل اين وضعيت را سوءمديريت حكمراني آب و دخالتهاي نابجا و دستكاري طبيعت را دليل عمده خشكي تالابهاي كشور ميداند. محمدعلي يكتانيك، يكي ديگر از فعالان محيطزيست از آن سو به ماجراي خشك شدن تالابها نگاه ميكند و از بين رفتن چرخههاي مختلف زيستي و غذايي را يكي از تبعات از بين رفتن تالابها ميداند و ميگويد: مردمي كه در اطراف تالابها زندگي، كشاورزي يا دامداري دارند هم تحت تاثير اين خشك شدن، روزگاري سخت را تجربه خواهند كرد. همانطور كه در فقره اخير در خوزستان شاهد بوديم مردمي كه تنها معيشتشان دامداري بود، در نبود آب هورالعظيم چه به روز دامهايشان آمد. «آموزش، آموزش و آموزش مهمترين گزينه براي حفظ تالابهاي كشور است»، اين جمله را «بهروز دهزاد»، متخصص اكولوژي آبهاي داخلي و محقق محيطزيست در گفتوگو با «اعتماد» مطرح ميكند و ميگويد: «ما در اين حوزه كمكاري كرديم و اين چرخه معيوب همچنان ادامه دارد.» در ادامه اين گفتوگو را بخوانيد.
اينكه گفته ميشود بيشتر تالابهاي كشور خشك شدهاند تا چه ميزان صحت دارد؟
واقعيت اين است، من شايد حداقل 40 سال است كه روي تالابها كار و مطالعه ميكنم. آنقدر تغييرات در اين اكوسيستم شديد است كه گاهي اوقات فكر ميكنيم آنها را از دست دادهايم، اما درحالي كه يك مسير طبيعي زندگيشان را طي ميكنند. اين است كه به اين راحتي نميشود اظهارنظر كرد كه ما از دست دادهايم، خشك شده يا احيا شده است. تالابها، اكوسيستمهايي هستند كه تمام ضربات سنگين محيطزيست را در خودشان جذب و حذف ميكنند. براي مثال تالاب انزلي را در نظر بگيريد. 11 رودخانه وارد آن ميشود كه در حالحاضر شايد حدود 40-30 سال است كه يكي از يكي آلودهتر است و اين آلودگي بيشتر ميشود.
در اين تالاب فرآيندهاي پيچيدهاي وجود دارد؛ شامل گياهان مختلف، به خصوص حشرات كه كارشان پالايش اين آبهاي آلوده و آلودگي آنهاست. بعد كه آب از اين تالاب خارج ميشود، آب نسبتا پاكيزهاي است كه وارد دريا ميشود. اين در واقع يكي از كاركردهاي مهم تالابهاست. البته ما دو نوع تالاب داريم: يكي تالابهاي ساحلي هستند مثل تالاب انزلي، ديگري تالابهاي ميانسرزمين هستند كه داخل سرزمين قرار دارند. اكثر تالابهايي كه در استان فارس، خوزستان يا در چهارمحال و بختياري هستند از اين دسته هستند. متاسفانه در سالهاي اخير تالابها متحمل ضربات خيلي سنگيني شدند؛ چون به هر حال اين اكوسيستم همانقدر كه پيچيده است، با ارزش هم است. يعني با ارزشترين اكوسيستم روي زمين محسوب ميشود. يك زماني يك اكولوژيست اقتصادداني برآورد كرده بود كه هر مترمربع از هر تالاب چقدر قيمت دارد، وحشتناك بود. يعني حتي از قيمت طلا و نفت هم بسيار بالاتر بود. به خاطر توليداتي كه اين تالاب انجام ميدهد. در واقع مواد آلايندهاي را كه جذب ميكند، در داخل خودش مصرف و توليد ميكند. انواع گياهان مختلف، آبزيان مختلف و...
شما گفتيد كه تالابها خود را احيا ميكنند، پس اينكه گاهي اخباري مبني بر احياي تالابها ميشنويم مربوط به همين خوداحيايي است نه چيز ديگر؟
يك تالاب در طول عمر خودش ميتواند بارها شاهد خشك شدن خودش باشد، ولي حياتش ادامه پيدا ميكند و به محض اينكه آب به تالاب برسد، دوباره به شكل يك تالاب در ميآيد. يعني آب در آن جريان پيدا ميكند. اين است كه من زياد با اين نظر موافق نيستم كه ما از دست داديم؛ چون هم اين گفته مسووليت را از دوش ما برميدارد، يعني در واقع نوعي سلب مسووليت است در مقابل اين وظيفهاي كه همه ما برعهده داريم و هم اينكه حيات تالاب را شايد درست نميشناسند كه چگونه است.
تالابهاي استان سيستان و بلوچستان هر سال چند ماه خشك ميشوند و دوباره مثل هامون به محض اينكه آب وارد آن ميشود، زنده ميشوند و مثل قبل ميشوند. تالابهاي خيلي باارزشي داريم كه كمتر از آنها صحبت ميشود؛ مثلا در جنوب جيرفت تالابي داريم كه واقعا يكي از شگفتيهاي كره زمين است و كمتر شناخته شده و درباره آن صحبت شده است. اين تالاب تقريبا ميتوانم بگويم 8-7 ماه در سال خشك است و 4-3 ماه آب دارد؛ اما در همان 4-3 ماه حيات عجيب و غريبي دارد. اين است كه من زياد موافق چنين گفتهاي نيستم.
شما به عوامل انساني اشاراتي كرديد كه روي اين موضوع تاثيرگذار بوده است. از طرفي خانم اشرفيزاده در مصاحبهشان گفته بودند ما يك بخش عمدهاي از مشكلات تالابهايمان به اينكه بارندگي در اين چند وقت نداشتيم برميگردد؛ كشورهاي اطراف مثل افغانستان قرار بوده كه حقابهاي را براي ما قائل شوند، قائل نشدند. فكر ميكنيد اين عوامل چقدر دخيل بوده است؟
مسلما بسياري از عوامل موثر دخيل هستند. برخي كارهايي كه ما در تالابها انجام ميدهيم و از روي ناآگاهي، بيدانشي، عدم شناخت انجام ميگيرد، ميتواند ضربات بسيار مهلك و كشندهاي را به تالابهاي ما وارد كند. مثلا يكي از خطرناكترين و بدترين كارهايي كه بارها و بارها در مورد تالابها انجام دادند، لايروبي تالابهاست. در حالي كه اين لايروبي كه بخواهم توضيح علمي آن را بدهم بسيار طولاني ميشود؛ در واقع آزاد كردن متان و سمي است كه زير اين رسوبات مخفي شدند و وقتي كه عمليات لايروبي انجام ميگيرد، تمام اين گازها يكباره آزاد ميشود. ما در خبرها ميخوانيم و ميشنويم كه در فلان تالاب مثلا 8 هزار ماهي به يكباره مردهاند و اجسادشان را هم در تلويزيون نشان ميدهند كه در ساحل تالابها افتادند. اين ناشي از همين عمل انساني است يا اينكه كشاورزان و ساكنان محيط اطراف تالابها به ظاهر فكر ميكنند كه خاك زير تالابها به خاطر رسوباتش بسيار مغذي است و به اينكه اين تالاب كمي خشك شود چشم دوختند كه بتوانند اين زمينها را مال خود كنند و در آن كشاورزي انجام دهند. البته در تالاب انزلي حتي تغيير كاربري داده و ويلاسازي كردند. در حالي كه اگر آب درياي كاسپين بالا بيايد تمام اين ويلاها زيرآب ميرود. اما اينها از ناآگاهي مردم و بيدانشي خودشان اين لطمات را به تالابهاي ما ميزنند كه بعضيهايش اصلا غيرقابل برگشت است. تالاب اصلا تغيير ماهيت ميدهد. در نتيجه ممكن است وجود داشته باشد، اما توليد آن بسيار كمارزش ميشود و ديگر آن تالابي كه پربار بود، نخواهد بود. از اين قبيل كارهايي كه تحت عنوان عوامل انساني از آن نام ميبريم، عمدهترينشان تغيير كاربري اراضي ساحلي و لايروبي است كه بدترين و خطرناكترين كاري است كه ميتوانند انجام دهند. هر سال متاسفانه اين كار مثلا در تالاب انزلي انجام ميگيرد و به شدت آبزيان آن منطقه را از بين ميبرد و نابود ميكند.
يادم هست كه چند سال پيش يكي از صحبتهاي جدي كه براي تالاب انزلي ميكردند، اين بود كه لايروبي به احياي آن كمك ميكند. نظر من اين است كه شايد بخش عمده مشكلات ما در حوزه محيطزيست نه فقط در بحث جريان تالابها، ناشي از بيآگاهي يا كافي نبودن دانش ماست.
دقيقا، متاسفانه ما نتوانستيم در اين مدت افرادي را تربيت كنيم و دليل آن هم متاسفانه اشتباه نظام آموزشيمان در تحصيلات تكميلي به ويژه در رشته محيطزيست است. هر چند كه من هم خودم شريك جرم هستم، چون خيلي از اين سيلابس درسها را من نوشته بودم، اما خودم اعتقاد نداشتم و حتي خودم تحت شديدترين فشارها از طرف رييس دانشگاه شهيد بهشتي بودم كه رشته محيطزيست را تا دوره دكتري راهاندازي كنم، اما من به ايشان گفتم كه من مخالف هستم، چون عوامل لازم را ما نداريم. حالا درست است كه مثلا بعضي از رشتهها، مثل مديريت محيطزيست يا ارزيابي هم كه مشكل دارد، ممكن است از طريق فارغالتحصيلان رشتههاي اقتصاد، علوماجتماعي به خصوص تربيت كرد، ولي رشتههاي اصلي و پايهاي محيطزيست كه همان اكولوژي است و اصلا هيچ درسي در اين مورد نداريم. البته درسهايي تحت عنوان اكولوژي داريم، اما اكولوژي نيستند يا اكثرا بيولوژي هستند يا زمينشناسي و يكي، دو مورد فقط درياچهشناسي (limnology) هستند كه من يادم است كه بودم و الان نميدانم هنوز هم كار ميكنند يا خير. ولي چون متخصص اكولوژي نداريم، ما در تحصيلات تكميلي رشته محيطزيست خيلي مشكل داريم و هنوز نتوانستيم كارشناساني كه در آينده به درد ما بخورند تربيت كنيم، به خاطر همين مساله شايد نگاه اشتباه به رشته محيطزيست بود كه من متاسفانه زمان حيات فعالم نتوانستم با آن مبارزه كنم. يعني مبارزه كردم اما متاسفانه موفق نبودم و اين اشتباه همينطور ادامه پيدا ميكند، ولي خيلي اميدوار هستم به دانشجوهاي اين رشته و اينكه آنقدر اين دانشجوها در همه دانشگاهها، از دانشگاه اهواز بگيريد تا اهواز تبريز و دانشگاههاي آزاد سراسر كشور و دانشگاههاي دولتي، علاقهمند و پرسشگر و كنجكاو هستند كه متاسفانه در خيلي از موارد پاسخي نميگيرند كه حتي من اين اميد را دارم كه خودشان بالاخره بتوانند راه درست را پيدا كرده، باز و حركت كنند. من به اميد آن روز هستم.
سوال آخر اينكه به نظر شما بهترين كاري كه الان ميتوانيم انجام دهيم، چيست؟ حالا اينكه دست ما نيست كه بخواهيم اقليم را تغيير دهيم يا باران ببارد، اما كارهايي كه فكر ميكنيد ما الان ميتوانيم انجام دهيم و بايد چه كار كرد كه وضعيتشان بدتر از اين نشود؟
ببينيد من اين را به دو بخش تقسيم ميكنم. مهمترينش بخش آموزش است؛ يعني ما در زمينه تالابها بايد دانشجوياني را تربيت كنيم كه متخصص تالاب باشند. آنقدر مطلب زياد است كه تا دوره دكتري ميتوان درس داد و بعد بتوانيم به صورت جدي اين آموزش را همراه با اطلاعرسانيهاي درست، از طرف آدمهاي درست به جامعه انجام دهيم كه جامعه هم هر چيزي كه مربوط به محيطزيست و به آن علاقهمند است و جذب آن ميشود و فوري آن را ميگيرد. از اين نظر من نگراني ندارم؛ فقط آموزش و همينطور اطلاعرساني و آگاهيرساني به مردم، به خصوص ساكنان پيرامون تالابها كه به آنها بايد فهماند كه اگر خاك زير تالابها از زير تالاب دربيايد و بخواهيد كشت كنيد، فقط يكسال به شما جواب ميدهد و سال دوم هيچ چيزي گير شما نميآيد؛ چون اصلا اينها موادي را دارند كه قابل تشديد در خشكي نيستند و حتما بايد زيرآب باشند تا بتوانند تجديدپذير باشند. بنابراين همان سال اول تمام اين مواد مغذي مصرف خواهد شد. مثلا اين آگاهي را بايد به ساكنان بدهيم كه چشمشان به دنبال اين زمينها نباشد. بعد ما از نظر قوانين كمبود نداريم. قوانين ما خيلي زياد و خوب است، اما اگر درست عمل شود پاسخ ميگيريم. مورد بعدي همين است كه ما طبق قوانيني كه داريم، در زمينه محافظت و افزايش سطح توليد اين تالابها بايد كوشا باشيم، محافظت از اين نظر كه مثلا در تالاب انزلي هر سال گردشگران با قايق ميآيند و صاحبان قايقها اين گردشگران را بالاي سر اين نيلوفرهاي آبي بيچاره ميبرند و اينهايي كه به دانه دادن رسيدهاند را ميكنند. برخي ميگويند دانههايش براي تقويت اعصاب خوب است و ميخورند يا برخي براي تزئين منزل و ماشينشان استفاده ميكنند. جلوي اين كارها گرفته شود. در بخشهايي از اين تالابها اگر قانون درست انجام شود، يعني رفت و آمدي نباشد؛ به خصوص تالابهاي پرندهپذير كه پرندههاي مهاجر در آنجا هستند. اين قايقهاي موتوري با صداي وحشتناكشان كلا عرصه را بر زندگي پرندگان و همينطور دوزيستان و حشرات تنگ ميكنند. بايداز رفت و آمد به بخشهايي از تالابها جلوگيري شود. خود اين بحث محافظت كلي مطالب دارد. به هر حال ما براي اينكه درست محافظت كنيم اول بايد تالابهايمان را بشناسيم و بعد از شناخت ميدانيم كه از چه چيزهايي بايد محافظت كنيم. پس اول آموزش و بعد آگاهيرساني و سپس محافظت.