نگاهي به جهان نمايشنامهنويسي امين فقيري بهمناسبت زادروزش
وقتي صداي كارگران در متن شنيده ميشود
نسيم خليلي
در ميان داستاننويسان اجتماعينويس دهههاي چهل و پنجاه خورشيدي، نويسندگاني را ميتوان سراغ گرفت كه افزون بر داستان، از نمايشنامه هم براي بيان منويات دروني خويش و دغدغههاي اجتماعيشان، به ويژه در راستاي حمايت از فرودستان و ضعفاي اجتماع بهره ميبردهاند؛ از جمله اين نويسندگان ميتوان به امين فقيري اشاره كرد، نويسنده كتاب محبوب دهكده پرملال كه قلمي صبور و نثري مخملين دارد و خالق شخصيتهاي اندوهگيني از بطن واقعيت زندگي روستاييان و فرودستان است در تاريخ معاصريكي از مشهورترين نمايشنامههايي كه به قلم امين فقيري نوشته شده«دوست مردم» نام دارد. نمايشنامهاي كه براساس گفته نويسندهاش در هر نوبت از اجرايش، سالن تئاتر مملو از جمعيت ميشده و خلقش با آن تم تاثيرگذار به حزنآكنده حاصل همدلي جمعي بوده است كه به صحنه رفتن چنين نمايشنامهاي را خدمتي به اجتماع خود ميدانستند، كوششي براي رساندن صداي كارگرپيشهگان به ديگران؛ نويسنده شريف اين روايت خود درباره بنمايه اين نمايشنامه كه در دهه پنجاه خورشيدي نوشته شده است، در گفتوگو با عبدالرحمان مجاهدنقي در كتاب تاريخ شفاهي مصاحبه ادبيات معاصر ايران اشاره كرده است كه ماجراي دوست مردم «درباره نانواها و ظلمهايي است كه به آنها روا داشته شده است. دوست شاعري داشتم به نام زينلي كه فاميلش را به فروزش تغيير داد. زينلي براي ابتداي اين نمايش شعري گفت كه همزمان با باز شدن پرده و ورود چند كارگر كه كيسههاي آرد را به سختي حمل ميكردند، اين شعر توسط آنان و با ريتمي غمناك خوانده ميشد: بار گران بر دوشم/ دردي نهان در جانم / در سينه دارم فرياد/ اما به دل خاموشم... اين صحنه و آن شعر از همان ابتدا تاثير خاصي بر بيننده ميگذاشت و باعث ميشد تا ماجراي نمايش را دريابند. آهنگ اين شعر را آقاي حسن صفري ساخت. اجرا در تالار آلاحمد شيراز بود كه آن موقع به تالار شمس پهلوي معروف بود، تالاري كه متعلق به دانشكده ادبيات و كنار حافظيه بنا شده بود. بدون اغراق ميگويم كه در تمام اجراها تالار مملو از جمعيت بود.» (عبدالرحمان مجاهدنقي. 1393: 224 و 225)
از قرار معلوم اين نمايشنامه اولينبار در آبان ماه سال پنجاه و دو خورشيدي، به كارگرداني استاد رحيم هودي و بازيگري حماد سالميان به جاي شخصيت اصلي روايت و همچنين ديگر بازيگران ازجمله شاهپور بردبار، بيژن بردبار، رضا معصومي، اصغر برزو، غلامعلي نقاشزاده، آذر غربي و جمشيد اسماعيلخاني در نقش مامور اجرا در شيراز به روي صحنه آمده است. قصه اين نمايش، چنانچه مجملا اشاره شد، درباره فعالان صنف نانوايي بوده در روزهاي پرپيچ و خم تاريخ معاصر كه سلفخري و بند و بستهاي افسار گسيختهاي باعث ميشد احتكار و دلالي آرد، عرصه را بر مردم و نانوايان تنگ كند. در اين روايت قهرمان قصه، آقاي حقيقي، تلاش ميكند طرف مردم را بگيرد و براي همين هم از سوي خانهاي بزرگ، دلالان و محتكران آرد، مورد آزار و اذيت قرار ميگيرد، ناملايمات فراواني تحمل ميكند و در نهايت به يكي از قهرمانان به يادماندني نمايشنامههاي ايراني آن سالها تبديل ميشود، به ويژه براي مردمي كه در شيراز موفق به تماشاي آن شده بودند.
يكي ديگر از نمايشنامههاي تاثيرگذاري كه امين فقيري براساس همين دغدغهها مينويسد و همچنان ناظر بر آسيبشناسي زندگي ضعفا و فرودستان است، نمايشنامهاي است به نام «قاليبافان». نويسنده خود درباره اين نمايشنامه گفته است كه: «در سال 1355 قاليبافان را نوشتم كه نام ديگرش كركيد است. كركيد همان شانهاي است كه قاليباف بر پشمهاي قالي ميكوبد. مساله استثمار افراد را بدون هيچ لاپوشاني و با وضوح كامل بيان كرده بودم. يكي از استثمارگرها را حاجي موسي و ديگري را حاجي عيسي نام گذاشتم... ماجرايش استثمار قاليبافان بود و يك بخش ناموسي هم داشت كه حاجي موسي به دختر قاليباف نظر داشت. امروز كه نگاه ميكنم ميبينم كه تحت تاثير جو اجتماعي آن زمان، در اين نمايشنامه خيلي شعار داده بودم.» (عبدالرحمان مجاهدنقي. 1393: 227 و 228)
براساس توضيحات مستند و زنده و شيريني كه امين فقيري در همان گفتوگوي پيشگفته درباره اجراي اين نمايش در محوطه موسوم به تپه تلويزيون شيراز ميدهد تا اندازه زيادي ميتوانيم حال و هواي اجراي اين نمايشنامه و نمايشنامههاي مشابه ديگر را در آن سالها در پس پلك مجسم كنيم: «دكور خوبي بود كه يك فضاي روستايي را نشان ميداد. نكته جالبي كه هنوز در ذهنم باقي مانده، چرخ چاهي بود كه زير آن گودالي با عمق كم حفر و اطراف چاه را سنگچين كرده بودند. در بخشي از نمايش، دختر روستايي براي رهايي از بدنامي، خودش را به داخل چاه مياندازد. چاه كم عمق بود، اما براي آنكه سقوط او را به درون چاهي عميق القا كنند، هودي تصميم جالبي گرفت و قرار شد دختر، همزمان با سقوط در اين گودال كه در حقيقت عمقي نداشت، طناب چرخ چاه را با فرياد ناشي از سقوط بكشد. همان موقع چند مرغ كه در صحنه بودند بر سر چاه پريدند و قدقد كردند. تمام اين عوامل تركيب فضا و متن باعث شدند تا نمايش موفقي از آب درآيد. سال 1356 اين نمايش در تلويزيون سراسري پخش شد.» (عبدالرحمان مجاهدنقي. 1393: 230)
فقيري همچنين از نمايشنامهاي به نام «گرگ» هم ياد كرده كه اقتباسي بوده از يكي از قصههاي خودش به همين نام، كه در دهكده پرملال چاپ شده بود؛ او درباره اين نمايشنامه ميگويد: «ديدم اين داستان جنبههاي نمايشي خيلي خوبي دارد پس تبديلش كردم به نمايش. ماجراي دهقان ضعيفي است كه گله ندارد و زنش حامله است. رسم است كه براي تقويت زمين، شبها گله را روي زمين ميخوابانند. قهرمان داستان نزد مالك ميرود و گله را قرض ميگيرد و باقي قضايا. اتفاقا نقش آن زن را گوهرخيرانديش برعهده داشت كه در زمان ايفاي نقش، حامله هم بود! اين نمايش در تالار پهلوي كه حالا نامش به تالار فجر تغيير يافته و در خوابگاه ارم قرار دارد اجرا شد. كارگرداني اين نمايش را رحيم هودي به همراه نعمتالله اسداللهي كه مسوول تئاتر فارس در آن موقع بود، برعهده داشتند. نعمتالله اسداللهي چپ بود. آخر نمايش را تبديل كرده بود به صحنه جنگ و انقلاب با صداي شليك و رگبار و... اين نمايش هم به دو شب نكشيد و تعطيل شد. چاپ نشد اما اجرا شد.» (عبدالرحمان مجاهدنقي. 1393: 234)
و به اين ترتيب امين فقيري افزون بر قصههايش در اذهان بسياري از دوستداران تئاتر با نمايشنامههايش نيز به ياد سپرده شده است.
منبع: تاريخ شفاهي مصاحبه ادبيات معاصر ايران. مصاحبه عبدالرحمان مجاهد نقي با امين فقيري. نشر نشانه. تهران: 1393