حكمتپژوهي راست و درست
محسن آزموده
حكمت از آن اصطلاحات قلنبه سلنبهاي است كه اگر در دايرهالمعارفها و فرهنگها آن را جستوجو كنيد، يك خروار معني برايش مييابيد، از معناهاي آشنا و به اصطلاح دمدستي تا معاني بسيار پيچيده و اصطلاحا عميق. حالا فرض كنيد يك كلمه «پژوهي» را هم به آن اضافه كنند، يعني بگويند «حكمتپژوهي» و به همين هم بسنده نكنند و بگويند «حكمتپژوهي علوم». ديگر واويلا. به قول بچه محلهاي با صفا، «كي ميره اينهمه راه رو؟!»
چند ماه پيش اما عدهاي مدعي شدند كه ميخواهند اين راه را بروند. آنها با كلي سر و صدا اعلام كردند كه «موسسه حكمت پژوهي علوم» را «براي حل چالشهاي آموزش عالي» در دانشگاه تهران افتتاح كردهاند و به اين منظور بخشي از موسسه باستانشناسي دانشگاه تهران در خيابان پورسينا را به خود اختصاص دادند و جلسه تشكيل دادند و سخنراني كردند و تابلويي هم بر سر يكي از درهاي موسسه باستانشناسي زدند. اما از چند هفته پيش متوجه شدم كه اين تابلو نيست. از نگهبانهاي ورودي دانشگاه تهران پرسيدم، خبري نداشتند تا اينكه چهارشنبه هفته پيش از اين محل عبور ميكردم، متوجه شدم درِ موسسه باستانشناسي دانشگاه تهران باز است. داخل شدم و از پلههاي ساختمان قديمي و زيباي آن بالا رفتم، همان ساختماني كه گفته ميشود شريف امامي آن را به دانشگاه اهدا كرده. خبري از حكمتپژوهان نبود. با يكي از كارمندان آنجا مواجه شدم، از ايشان پرسيدم كه آيا اطلاعي دارد؟ گفت: نميدانم، اطلاعي ندارم. اما از اينجا رفتهاند.
احساسات دوگانهاي داشتم. از يك طرف خوشحال بودم كه باز كل اين بناي زيبا و قشنگ به كاركرد اصلياش يعني باستانشناسي اختصاص يافته و از طرف ديگر ناراحت از آن همه سر و صدا و جلسه افتتاحيه و سخنراني و حضور چهرههايي كه بعضا آدمهاي شناخته شدهاي هستند، براي راهاندازي موسسهاي كه از اول هم قرار نبود چه كار كند! حيف از بودجههايي كه به اين موضوع اختصاص داده شد.
متاسفانه مصاديق از اين دست كم نيست. راه دور نميروم. در همين زمينه چند روز پيش خواندم كه يك «ابن سيناشناس» را به رياست بنياد بوعلي سينا منصوب كردهاند. بعدا فهميدم منظور از «ابنسيناشناس » يكي از استادان و مترجمان فلسفه است كه در ميان آثاري كه ترجمه كرده، يك كتاب هم درباره ابن سينا است. كاري به آن استاد محترم و موسسه مذكور ندارم. مساله آنجاست كه 45 سال است در ايران حكومت اسلامي برقرار است و ما هنوز يك دوره آثار انتقادي ابن سينا را نداريم. حتي يك كتابشناسي دقيق و درست آثار شيخ را هم نداريم.
حرفم اينها نيست. در واقع ميخواستم از استاد منوچهر صدوقي سها به عنوان يك حكمت پژوه راست و درست تقدير كنم. به ما فارغالتحصيلان فلسفه ياد دادهاند كه يك معناي خاص «حكمت» در ميان صدها و هزاران معاني آن، آن سنت فكري و فلسفي است كه در جهان اسلام و در نتيجه ترجمه آثار فلسفه يوناني از زبانهاي يوناني و سرياني و عبري و تلاشهاي فكري خود متفكران مسلمان پديد آمده و چهرههاي شاخص آن عبارتند از: فارابي و ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي و شيخ اشراق و ملاصدرا و ملاهادي سبزواري و در ميان معاصرين علامه طباطبايي كه آثاري چون اغراض مابعدالطبيعه و فصوص الحكمه و احصاء العلوم و شفا و قانون و نجات و اشارات و اساس الاقتباس و حكمت الاشراق و اسفار و منظومه و نهايه الحكمه را پديد آوردهاند. غير از اين چهرههاي شاخص و آثارشان، صدها شخصيت ديگر هم هستند كه آثاري ارزشمند در اين سنت پديد آوردهاند و ما آنها را خيلي خيلي كم ميشناسيم يا اصلا نميشناسيم.
يك معناي حكمت پژوهي واقعي، كوشش براي شناساندن آثار اين متفكران است، پيدا كردن كتابهايشان، تصحيح انتقادي و علمي آنها، نشان دادن ربط و نسبت آنها به يكديگر و... اين كار را حكمتپژوهان حقيقي انجام ميدهند. امثال استاد منوچهر صدوقي سها، كه بيادعا و بدون وابستگي به موسسهها و بنيادهاي عريض و طويل در كنج عزلتشان به تحقيق و پژوهش مشغولند و از حرفهاي دهان پركن و ميانتهي پرهيز ميكنند. چهرههايي چون محمدعلي فروغي و يحيي مهدوي و فاضل توني و حسن ملكشاهي و عبدالله انوار و حسين ضيايي و نجفقلي حبيبي و اكبر ثبوت و محمود يوسف ثاني و پرويز اذكايي و...