ديو و ديوپرستي در باور ايرانيان باستان
كسي جنگ ديوان نكرد آرزوي
علي نيكويي (1)
ديوان گروهي از خدايان آريايي بودند پس از جدايي ايرانيان از هنديان و ظهور زرتشت پيامبر؛ خدايان مشترك قديمي يعني دائوا كه مورد پرستش هندوان بودند، نزد ايرانيان گمراهكنندگان و شياطين خوانده شدند. در آيـين زردشتي پرستندگان ديو را دئويـسن مـيخواندنـد. [عموما موبدان زرتشتي پرستندگان دينهاي ديگر را ديوپرست و دين خود را بهيدين ميناميدند] مطـابق ونديـداد (2)، دئوهها و پرستندگانشان، پس از غروب آفتاب در گورستانهـا و دخمـهها يكديگر را ملاقات ميكردند و در آنجا بهصرف غذاي آييني نفرتانگيز خود كه جسد مردگان بود، ميپرداختند و در جاي ديگر ونديداد (3) به آدمخواري و پسرخواري متهم ميشوند؛ زرتشتيان ديوپرستي را بدعتي بسيار زشت ميدانستند.
طبق دينكرد، ديوپرستان مراسم خود را پنهان اجرا ميكردند، اما ذكـر مكـرر نـام آنها و نقد عقايدشان در كتابهاي پهلوي نشان از آن است ايشان در عهـد ساساني نيز وجود داشتند؛ زرينكوب معتقد است نام «ديـوداد» در خانـدان ساجيان آذربايجان كه با افشين خويشاوند بوده، نشان از آن دارد كه احتمالا در اوايل عهد عباسي نيز هنوز پرستش ديو در گوشهوكنار ايران رواج داشته اسـت. چرايي پرستش ديوان به علت ترس از ايشان بود و تـلاشي بـراي خرسند كردن [و شايد در خدمت گرفتن ديوان] و تمام نيايشها و نذرها و قربانيهاي تقـديم شـده بـه اهريمن و ديوان براي رسيدن به اين هدف صورت ميگرفت. در اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول پيش از ميلاد قبايل ايراني از هم جدا نشده بودند، اما در ميان ايشان نام اهورامزدا شكلگرفته بود. پس از تثبيت موقعيت والا براي اهورامزدا، بخشي از خدايان كهن هندوايراني «اهورهها» صورت فرشتگان و ياوران اهورامزدا را يافتند و گروه ديگر خدايان كه «دئوهها» بودند مظهر شر گشتند؛ سپس در مرحله پيشرفتهتري در فرهنگ اوستايي اهورامزدا به خدايي يكتـا تبـديل شد و خدايان ديگر حذف شدند و اهريمن مظهر شر و سرور ديوان گرديد. متون اوستايي، صحنه نبرد و ستيز دايمي نيروهـاي اهـورايي و اهريمنـي است، در جهانبيني زرتشتي در برابر هر كار نيك، شرارتي و در مقابل هـر ايـزد يـك ديـو وجود دارد هر چند خير و شر هر دو ازلي امـا هـر دو ابـدي نيـستند و سرانجام غلبه نهايي از آن هرمزد است و قـواي شر و اهريمن را نابود ميسازد. در اين جهانبيني اهريمن در برابر آفرينش اورمزدي دست بـه آفـرينش جهـان بدي ميزند و در برابر امشاسپندان، كماريگان يا سر ديوان و در برابر ايزدان، ديوان را ميآفريند. چگونگي آفرينش ديوان در كتابهاي زرتشتي بهروشني آفرينش اهورامزدا و موجودات اهورايي وصف نگرديده است، شايد در اين امر تعمد نيز بوده! زيرا اين نوشتهها بايد در ذهن مخاطب خود اين نكته را القا نمايد كه از خصايص بارز نيروي شر، بينظمي و ناهماهنگي است.
اهريمن، ديوان را از عمل لواط خود ميآفريند، حالآنكه آفريـدگان اهورا مزدا، محصول روشني اويند (5) دين اهريمن، جادوگري و سلاحش دروغ است گوهر او سرد و خشك و جايش تاريك و گنده است (6) اهريمن مردمان را بهافراط و تفريط و شك و بدعت و حرص بيشتر مـيفريبـد و خوشياش از دشمني مردمان و خوراكش از ناتواني و ناپيدايي آنان و مكانش در ميـان كينهورزان است و رفت و آمدش با خشمگينان بيشتر است، او كمتر ميتواند به مـردم خردمند و خرسند آسيب برساند. (7)
ديوان در رده موجودات بد مينوي پس از اهريمن، كماريگان يـا سر ديوان قرار دارند كه آفريده اهريمنند كماله در پهلوي Kamalag و در اوستايي Kamrsa به معناي «چه سري» و به مفهوم «چه سر نفرتانگيزي» است اينها دشمن و رقيب امشاسپندان هستند و فقط در ادبيات زردشتي ديده ميشوند و گويا وجود آنها مثل وجود اهريمن و امشاسپندان در اوستا از نوآوريهاي زرتشـت است (8) .
گاه خود اهريمن و گاه ائِشمه (ديو خشم) را بر شش ديو فوق ميافزايند تا رقم هفتگانه شود. ديوان و دروجان علاوه بر سر ديوان، همه جلوههاي زشت و صفات پليد نيز بهصورت ديوان و دورجان در برابر ايزدان شخصيت مييابند. دروج نامي براي ماده ديوان است، ديوها نيز مانند ايزدان سلسلهمراتب دارند و از نظر اهميت و قدرت عمل در مقامهاي بالا و پاييني قرار ميگيرند، ولي شخصيت وجودي آنها بهاندازه ايزدان روشن و واضح نيست. تعداد ديو زنان به نسبت ديوان مذكر كمتر است، اما جنسيت ديوان كمتر از ايزدان مشخص است.
تعدادي از اين ديوان عبارتند از:
1- جِه / جهي: نماد همه پليديها و آلودگيهاي زنانه و نماد روسپيگري است .
2- استويداد / استوِهات: ديوي كه مفهوم نام او درهمشكننده و از هم جداكننده استخوانهاست. او داراي كمندي است كه آن را بر گردن قرباني موردنظر خود مياندازد. اوست كه براي نخستينبار مرگ را بر كيومرث، پيشنمونه انسان، مستولي ميكند. ديوي است كه چون دست بر مردم زند، خواب آورد و چون سايه بر آنان افكند تب، چون ديده بر آنان دوزد، مرگ.
3- ويزرِش: همكار استويداد ديو است كه با روان گذشتگان در آن سه شبانهروزي كه هنوز در گيتي هستند نبرد ميكند و آنان را ميترساند. او نيز بر دوزخ مينشيند و روان گناهكاران را با زنجير تا پل چينود ميكشد .
4- واي بد: بخشي از فضا را در اختيار دارد كه روان درگذشتگان از آن ميگذرد. اوست كه جان را از تن جدا ميكند.
5- نسو / نسوش: ديوي است كه به بدن انسان، درحالي كه هنوز زنده است، يورش ميبرد و آن را ميگنداند و چون بدن فاسد و گنديده شد، روان ديگر نميتواند در آن بماند، در حقيقت نخستين عامل مرگ اين ديو است.
6- بوشاسب (بوشيانستا): ديو خواب مفرط و تنبلي. هنگامي كه خروس در بامداد ميخواند او همه كوشش خود را به كار ميبرد كه جهان را در خواب نگه دارد. سحرگاهان پلكها را سنگين ميكند و بدينسان مردم را از برخاستن و رفتن به سركار باز ميدارد .
7- خشم (ائِشمه): ديوي است كه با نيزه خونين ظاهر ميشود او نيز از پيامآوران اهريمن است.
8- آز: ديوي است كه صفت سيريناپذير دارد و در پايان جهان، اهريمن او را ميبلعد .
9- سيج / سيز: ديو درد و بلاست.
10- (هيچه): ديو قحطي و خشكسالي است.
11- اپوش (اپوشه): ديو خشكي و خشكسالي است.
12- سِپزگ ديو: ديو سخنچيني و غيبت است.
13- ورن: ديو شهوت است و همراه با ديو آز در متون اخلاقي از بزرگترين ديوان به شمار ميرود.
14- چشمك: ديوي است كه موجب گردباد، زمينلرزه و ويراني ميشود. در اسطوره زندگي زردشت نقش اين ديو اين است كه شهر و ده را ويران ميكند و درختان را درهم ميشكند تا مايع مقدسي را كه فروهر و گوهر تن زردشت در آن است از ميان ببرد.
15- زرمان: ديو پيري است و صفت بدنفس دارد و بهعبارتديگر، نفس مردمان را بد ميكند.
16- بوت / بود: ديوي است كه نماد بتپرستي است.
17- ملكوس / مركوس: ديوي است كه سرما و زمستان سخت را در پايان هزاره اوشيدر به وجود خواهد آورد.
18- ميتوخت: ديوي است كه نماد گفتار نادرست است و به قولي، نخستين آفريده اهريمن به شمار ميرود و بدگماني ميآورد.
19- اكه تش: ديو انكار است كه مردمان را وادار ميكند كه هر چيز خوبي را انكار كنند.
20- اشموغ / اهلموغ: ديو بدعت است
21- اودگ: ديو زني است كه به قولي هفت سرديو (كماريگان) و ضحاك را به وجود ميآورد. او جمشيد را به سوي لذتهاي دنيوي ميراند و مردم را به سخنگفتن در جايي كه بايد سكوت كرد واميدارد.
22- ترومد / ترومت / ترومتي: ديو زني است كه نخوت و تكبر و گستاخي ميآفريند.
23- پِني (پِنيه): ديو خسّت است كه مردمان را وادار ميكند كه انبار كنند و نخورند و به كس ندهند.
24- رشك: به مفهوم حسد، ديوي است كه كينه و بدچشمي ميآورد.
25- اِناست: ديو تباهي است.
26- اگاس / اگاش: ديو شورچشمي است كه مردمان را چشم ميزند (9) .
در اين فهرست كه متعلق به ديوان مينوي است، نام ديواني كه در رويداديهاي زميني نقش دارند و همچنين (پري) ها، يعني ماده ديواني با ظاهر زيبا كه غالبا به فريبدادن قهرمانان در دوران گيتي ميپردازند نيامده است.
منابع:
1- آموزگار، ژاله (1387) تاريخ اساطيري ايران باستان، انتشارات سمت، تهران.
2- بهار، مهرداد. (1381) پژوهشي در اساطير ايران (پاره نخست و دويم)، نشر آگه. تهران.
3- رضي، هاشم (1376) ونديداد، انتشارات فكر روز، تهران.
4- زرينكوب، عبدالحسين (1343) تاريخ ايران بعد از اسلام، انتـشارات اداره كـل نگارش وزارت آموزش و پرورش. تهران.
5- فرنبغ دادگي (1369) بندهشن، ترجمه مهرداد بهار، انتشارت توس. تهران.
6- مينوي خرد (1379)؛ ترجمه احمد تفضلي، به كوشش ژاله آموزگار، نشر توس. تهران
پاورقي
1- دكتري در تاريخ ايرانباستان و پژوهشگر حوزه ايرانشناسي.
2- ونديداد يا در اصل وي-ديو-داد كه از واژه اوستايي وي دئِو دات به معني قوانين بر ضد ديو يا پليدي است يكي از نسكهاي پنجگانه اوستاي امروزي است / ونديداد، فرگرد ۷، فقره ۵۳-۵۸۸ و فرگرد، فقـره ۷۳
3- ونديداد فرگرد ۱۶ و ۱۷
4- زرينكوب، ۱۳۴۳: ۲۱۶
5- مينوي خرد، ۱۳۷۹: فصل ۷، بند ۸
6- فرنبغ دادگي، ۱۳۶۹: ۱۲۲
7- مينوي خرد، ۱۳۷۹، فصل ۴۴، بند -۷
8- بهار، ۱۳۸۱: ۱۲۱
9- آموزگار، ۱۳۸۷: ۳۷-۴۲