• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۴ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5965 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۴ بهمن

بازخواني يك فيلم با محوريت‌ تنيس به بهانه در ‌جريان بودن مسابقات تنيس اوپن ‌ استراليا

همه فيلم‌هاي تنيسي مزخرفند؟

گروه ورزش |تيتر اين مطلب را از لابه‌لاي صحبت‌هاي «جان مك انرو» در آورديم و به شكل سوالي مطرحش كرديم. مك انرو يكي از اسطوره‌هاي تنيس دنيا وقتي مي‌شنود كه دارند فيلمي از بازي معروف او با ديگر اسطوره هم‌عصرش يعني «بيون بورگ» مي‌سازند، مي‌گويد: هيچ كس با من درباره اين فيلم تماس نگرفته گرچه مهم هم نيست. اميدوارم لااقل فيلم خوب و سرگرم‌كننده‌اي باشد، چون تمام فيلم‌هاي تنيسي كه تاكنون ساخته شده، مزخرفند. اين صحبت‌ها مال سال 2016 است. زماني كه تازه پروژه فيلم استارت خورده بود. فيلم سال 2017 اكران شد‌.  سال 1980 است. سلطان بلامنازع سوئدي تنيس جهان و قهرمان چهار دوره پياپي گرانداسلم ويمبلدون عازم لندن است براي جاودانه كردن نام خود در تاريخ. پنج قهرماني پياپي، آن‌هم در 25 سالگي. نابغه تنيس جهان كه به دليل خونسردي بيش از حد و نشان ندادن احساساتش به خرس قطبي معروف است به ‌شدت از سوي رسانه‌ها و مردم تحت فشار است. او مي‌داند عده زيادي هستند كه منتظر شكست او هستند. هر چند طرفداران بي‌شمارش چشمان‌شان را به راكت او دوخته‌اند تا بتواند امتياز‌ها را يكي پس از ديگري كسب كند. از طرف ديگر يك امريكايي شورشي، يك جوان ياغي بي‌اعصاب، يك نابغه ديگر آمده تا به سلطه خرس قطبي پايان دهد. جان مك انرو، جواني با موهاي فرفري و خط ريش به‌هم ريخته كه نماد جوانان دهه هشتاد امريكاست. پسري كه بعضي‌ها به او لقب سگ قصاب را داده‌اند. از بس كه بي‌اعصاب و بددهن است. در زمين بازي كافي است داور يك توپ را خلاف راي او اعلام كند، زمين و زمان را به هم مي‌دوزد. برايش هم مهم نيست تماشاچيان از او متنفر باشند و هويش بكنند. مهم نيست او را بدترين نماينده جامعه امريكا بعد از آل كاپون بدانند. او مي‌خواهد هر آنچه در توان دارد را در زمين مسابقه بگذارد تا پيروز شود. فيلم يانوش متز به طرز جالبي توانسته اين مسابقه ورزشي را تبديل به يك دغدغه مهم براي تماشاچي بكند. كاري كه متز در اين فيلم مي‌كند، پرداختن درست به شخصيت اين دو نابغه دنياي تنيس است. زمان در اين فيلم از فرم خطي خارج شده و مدام در رفت و آمد است. از لندن به محله كودكي‌هاي بورگ در استكهلم، از استكهلم به موناكو، از موناكو به نيويورك، از خانه مك انرو به پانزده سالگي بورگ و اولين پيروزي خاطره‌انگيزش برابر نفر بيستم رده‌بندي جهاني و از آنجا به زمين چمن تنيس معتبرترين مسابقات تنيس تاريخ دنيا. ما در بين اين رفت و برگشت‌ها با كودكي و نوجواني اين دو نفر آشنا مي‌شويم. متوجه مي‌شويم گرچه الان بورگ شخصيتي فوق‌العاده خونسرد از خودش نشان مي‌دهد در كودكي و نوجواني از مك انرو هم عصباني‌تر بوده. هر دو مشكل‌شان اين است كه نمي‌توانستند و نمي‌توانند باخت را تحمل كنند.اما نوع واكنش اين دو نفر هر چه بزرگ‌تر شدند نسبت به اين موضوع متفاوت شده؛ بورگ با خونسردي اسكانديناويايي‌طورش و مك انرو با جوش و خروش امريكايي‌وارش.  همين پرداختن به شخصيت اين دو نفر است كه باعث مي‌شود ما به جاي اينكه طرفدار يكي از اينها باشيم و بخواهيم يك نفرشان برنده شود، به دنياي تنيس راه پيدا كنيم و لذت اين بازي را در سينما كشف كنيم. يك‌سوم پاياني فيلم و مسابقه نفسگير بورگ و مك انرو در فينال واقعا خوب به تصوير كشيده شده. هيجان مسابقه فينال بدون اينكه بيننده را خسته كند، منتقل شده. جايي كه هيچ كدام از اين دو قهرمان نمي‌خواهند كوتاه بيايند و هر كدام پا به پاي هم، امتياز به امتياز پيش مي‌روند. گزارشگران بازي اذعان مي‌كنند كه تاكنون اين‌چنين مسابقه تنيسي را نديده‌اند. حتي يك نفرشان اعصابش از اين همه پا به پاي هم پيش رفتن به‌هم مي‌ريزد و مي‌گويد: هيجان خوب است، ولي حدي دارد! فينال ويمبلدون 1980 يكي از هيجان‌انگيزترين مسابقات تاريخ تنيس به شمار مي‌رود.  چيزي كه در فيلم خيلي جلب ‌توجه مي‌كند، فضاسازي است. كارگردان توانسته با رنگ‌بندي نسبتا خنثي و طراحي صحنه و لباس دقيق و پرجزييات فضاي فيلم را به سمت مستند ببرد. به سمت باورپذيري بيشتر و به سمت واقع‌گرايي عميق‌تر. در اين فيلم خبري از قهرمان‌پروري‌هاي مرسوم فيلم‌هاي ورزشي نيست. برخلاف ساير فيلم‌هاي اين تيپي كه رنگ‌ها خيلي گرم و با كنتراست بالا هستند و كاراكترها در حد خدا بالا برده مي‌شوند. تاكيد روي ويژگي‌هاي انساني دو قهرمان در اين فيلم مي‌چربد بر تاكيد روي توانايي‌هاي‌شان. باز هم برخلاف فيلم‌هاي مرسوم ورزشي كه در آن قهرمان يا شخصيت اول بيشتر از انسان بودن شبيه يك موجود فرازميني مي‌شود. ترس‌ها، هميشه فكر مي‌كنم آن چيزي كه انسان را واجد ويژگي انساني مي‌كند در سينما ترس‌هاي او است. چيزي كه كارگردان در اين فيلم با تاكيد رويش به خوبي توانسته نشان دهد بورگ و مك انرو دو تا آدم معمولي بودند كه فقط خيلي خوب تنيس بازي مي‌كردند. خيلي‌خيلي خوب تنيس بازي مي‌كردند وگرنه آن دو هم مثل بقيه آدم‌ها ترس‌هاي خودشان را دارند و هر كدام‌شان ترس‌شان را به يك شكل بروز مي‌دهند.  به هر حال فيلم «بورگ عليه مك انرو» از لحاظ سينمايي فيلم قابل قبول و خوبي است. حالا اينكه فيلم از ديد يك تنيس‌باز حرفه‌اي به چه شكلي است يا اينكه از نظر كساني كه خودشان در آن حدند را نمي‌دانم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون