• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۴ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5980 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۴ بهمن

به بهانه هفدهمين سالگرد درگذشت ژازه تباتبايي

كودكي كه هرگز نخواست بزرگ شود

از ويژگي‌هاي بارز آثار اين هنرمند بزرگ فقيد بهره‌برداري از فرهنگ عاميانه و نمادها و نشانه‌هاي زنانگي در فرم و محتواست

مريم آموسا

بي‌شك برخي نام‌ها بيش از همه در خاطره و ذهن مخاطبان به‌جا مي‌مانند و يكي از اين نام‌ها ژازه تباتبايي است؛ شاعر، نقاش و مجسمه‌ساز و... كسي كه بنيان يكي از نخستين گالري مدرن ايران را با نام هنر جديد در دهه 40 گذاشت و از آن پس گالري او اگرچه همواره فعاليتش پيوسته و برقرار نبود، اما از فعال‌ترين گالري‌هاي تهران به شمار مي‌رفت. بخش عمده تعطيلي‌هاي گالري هنر جديد به دليل سفرهاي پي در پي ژازه تباتبايي به خارج از كشور بود، گاهي اين تعطيلي به يك سال هم مي‌رسيد، اما با بازگشت ژازه به ايران دوباره نمايشگاه و برنامه‌هاي فرهنگي كه او ترتيب مي‌داد، برقرار بود و بي‌شك مي‌توان از گالري هنر جديد به عنوان يكي از مهم‌ترين مراكز فرهنگي و هنري ايران در سه دهه ياد كرد و بسياري چند فيلمي از جمع هنرمندان در گالري هنرجديد ضبط شده‌اند را ديده‌اند.
با اينكه ژازه تباتبايي عرصه فعاليت هنري‌اش را تنها در ايران متمركز نكرد و بخشي از فعاليت و كارش را با تاسيس گالري در اسپانيا ادامه داد و نمايشگاه‌هاي موفقي نيز در آنجا برپا و زمينه‌اي را فراهم كرد تا هنرمندان و نويسندگان اسپانيايي با هنر مدرن ايران آشنا شوند، اما بدون اغراق بايد گفت او هم در رسته هنرمنداني قرار مي‌گيرد كه در زمان حياتش قدر نديد و آن‌گونه كه بايد به كارش ارزش‌گذاري نشد.  بي‌شك بايد از ژازه به عنوان يكي از مهم‌ترين و پركارترين هنرمندان نوگرايي ايراني ياد كرد كه از خلاقيت بسيار بالايي برخوردار بود كه نه تنها در عرصه هنرهاي تجسمي، بلكه در شعر و داستان و نمايشنامه‌هايي كه مي‌نوشت اين خلاقيت نمود داشت. تنوع و تعداد آثار ژازه تباتبايي آنقدر بالاست كه تنها بخشي از آثار او در قالب كتابي پنج جلدي منتشر شده است كه با ورق زدن برگ‌هاي اين كتاب ناياب مي‌توان از خلاقيت اين هنرمند حيرت كرد. يكي از وجوه قابل تاملي كه ژازه را ژازه مي‌كند، نوع زيست و نگرش او به جهان پيرامون و هستي او است. او برخلاف بسياري از هنرمندان كه تمركز خود را بر پيروي از اصولي از پيش تعيين‌كننده مي‌گذارند و سال‌ها بر همان اساس به خلق اثر هنري مي‌پردازند و به نوعي دهه‌ها تنها يك ايده را بسط و گسترش مي‌دهند و به نوعي به بازتوليد آثار خود مي‌پردازند، اساس و بنيان كار خود را در شكستن تمام تعريف‌هاي مشخص گذاشته بود و با هر اثر، حرفي نو براي گفتن داشت. او هرگز خود را اسير متريال و تكنيك خاصي نكرد و اگر تنها سر سري به مرور آثار او بپردازيم، در مي‌يابيم كه ژازه با خلوص و بازيگوشي كه در كارش داشت، توانسته بود با بهره‌گيري از هر شيء يك اثر هنري خلق كند. شايد يكي از مشهورترين آثار او در نگاه عمومي دو مجسمه اسبي باشند كه در مقابل ورودي خانه هنرمندان نصب شده‌اند. اسب در كنار زن و پرنده از جمله نمادهاي پرتكرار آثار ژازه تباتبايي هستند. ژازه براي خلق دو اسبي كه در مقابل خانه هنرمندان ايران جا‌گذاري شده‌اند از لاشه‌هاي آهن‌هاي اسقاطي استفاده كرده است و پيچ و مهره‌ها و چرخ‌دهنده‌ها نيز به كمك او آمده‌اند تا ايده او كامل شود و او درنهايت خلاقيت آنها را به اثري شاعرانه بدل كند و به اين اشياي مرده و فراموش شده جان دوباره‌اي ببخشد. ژازه مجسمه‌هاي متعددي با استفاده از پيچ و مهره‌ها و لاشه‌هاي آهن ساخته است و گويي با هر مجسمه كاريكاتوري ترسيم كرده كه نشات گرفته از نگاه طنز و روحيه به بازي گرفتن همه‌ چيز از سوي او است. اگرچه ژازه شاعر توانمندي هم بود و در دفترهاي شعري كه به صورت شخصي و با نسخه‌هاي محدود منتشر كرده بود، مي‌توان اين موضوع را درك كرد، بلكه در مجسمه‌ها و نقاشي‌هايش نيز اين شاعرانگي به چشم مي‌خورد و هيچ عجيب نيست كه به او شاعر آهن را لقب داده‌اند.
يكي از ويژگي‌هاي بارز آثار ژازه بهره‌برداري از فرهنگ عاميانه در آثارش است. در همه نمادها و نشانه‌هاي آثار ژازه ردپاي زنانگي در فرم و محتوا غالب است؛ البته به عنوان عنصري از دست رفته كه به‌ زبان نمادين هنرمند با اين نگاه كه جاي خالي آن در عصر ما احساس مي‌شود، بيان مي‌شود. بخش عمده توجه ژازه به اين ويژگي‌هاي زنانه را نشات گرفته از عشق بي‌حد و حصرش به مادر مي‌دانند. نمادهاي آثار ژازه عمدتا در قالب دو هنرِ نقاشي و حجم‌سازي تجلي پيدا مي‌كنند؛ در نقاشي‌هاي او نگاه زنانه را به وضوح بيشتري مي‌توان دريافت، اما در آثار حجمي او گونه‌اي شوخي و به هجو گرفتن نمادهاي سابق مشاهده مي‌شود. ژازه تباتبايي با اينكه در زمان حياتش رويدادهاي مهمي در گالري‌اش در خيابان پاييز رقم زد و آرزو داشت كه در زمان حياتش خانه‌اش بدل به موزه دايمي شود و حتي روزي كه درگذشت از مقابل گالري و موزه خودش رهسپار جهان ديگر شود، اما هرگز اين آرزويش محقق نشد.  او در مطلبي كه در كتاب آثارش منتشر شده، نوشته است: «فكر كردم يك روز بايد ... رفت، آن روز رسيد يك‌باره هم دنيا دور سرم چرخيد، گيج و منگ شدم، چشمانم سياهي رفت و به زمين افتادم و حس كردم كه ...» و عجبا كه در فصل پاييز چشمانش سياهي رفت و بر زمين افتاد و به كما رفت و در زمستان با كشيدن آخرين نفس‌ها ديگر از خواب بيدار نشد.
گرچه تصور كرده بود در سالن بزرگ گالري خويش پيكرش را درون تابوت براي وداع آخر مي‌گذارند، اما نگارخانه صبا آخرين مكان براي خداحافظي دوستدارانش با او شد، خانه موزه يا موزه خانه وي واقع در خيابان طالقاني، كوچه پاييز هرگز مجال اين را پيدا نكرد تا درهايش را به روي علاقه‌مندان آثار ژازه بگشايد و مخاطبان لحظات خوشايندي را در گالري او سپري كنند. چه معلوم شايد روزي نه‌چندان دور شايد قفل بسته دهان خانه ژازه شكسته شد و ميزبان علاقه‌مندان آثار او شد. اگرچه همين روزها نيز گذرتان به كوچه پاييز افتاد، نفس كشيدن در خياباني كه روزي ميزبان يكي از هنرمندان ايران بوده خالي از لطف نيست.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون