نگاهي به نمايشگاه «ماسك هنرمند» در خانه هنرمندان
رخسار تو بينقاب ديدن نتوان٭
سارا كريمان
نمايشگاه «ماسك هنرمند» با پذيرش اينكه تمامي آدمها با نقابي كه چهره حقيقي خود را پشت آن پنهان ميكنند، از هنرمند خواسته شده اين نقاب روزمره خود را كنار بگذارد و چيزي طراحي كند كه به حقيقت وجودي او نزديكتر است و نقاب هنري آنهاست. در مراسم افتتاحيه اين نمايشگاه اغلب هنرمندان ماسكهاي خود را به چهره ميزدند و اذعان داشتند، اين ماسك به ذات وجودي من شبيهتر است و آن صورتي كه با آن بروز و حضور مييابم، كذب است و اين ماسك تصور درستتر و حقيقيتري از هويت و شخصيت من است. اين نمايشگاه در امتداد نمايشگاه «صندلي» (خرداد ماه 1403) در خانه هنرمندان رقم خورده است كه در آن نمايشگاه نيز از هنرمندان خواسته شده بود چيستي خود را در قالب يك صندلي طراحي كنند و از دسته رويدادهايي است كه توسط خود خانه هنرمندان و با هدفگذاري خاص برگزار شده است و نمايشگاههاي ديگري با اين رويكرد ادامه خواهند داشت. هر هنرمند براي طراحي خود از مصالح و شيوههاي خاص و متفاوتي استفاده كرده بود. در اين نمايشگاه از افراد گوناگون با زمينههاي شغلي و هنري متنوع مانند مجسمهساز، معمار، نقاش و... حضور يافتهاند. ماسكهاي ارايه شده در اين نمايشگاه كاربردي و صرفا حجمي روي ديوار نيستند. در اين نمايشگاه از 300 نفر دعوت به عمل آمده كه از اين ميان 170 نفر موفق شدند در نمايشگاه شركت كنند و البته با حضور 20 كودك. از هنرمندان نامداري كه در اين نمايشگاه شركت كردند، ميتوان به منصور آذري، محمدعلي بنياسدي، فرزانه مهري، داوود ميري، حسين حسنشاهي و شادي هاشمي اشاره داشت. اين نمايشگاه به نسبت رويدادي وسيع بود كه طيف گستردهاي از هنرمندان را به خود جلب كرد و شاهد تنوع آثار بوديم. به نظر ميرسد طرح و ايده نمايشگاه مساله و دغدغهاي بود كه هنرمندان به دنبال ابراز آن بودند، در روز افتتاحيه تمامي هنرمندان ماسكهايي را كه ساخته بودند بر چهره زدند و در اين بالماسكه حس وجد و راحتي با صورتي كه از خود ارايه داده بودند از آنجايي كه هنرمندان از طيفهاي گوناگون بودند. روش ساخت و مصالح نيز بسيار متنوع بود از پاپيه ماشه تا الياف و فلز. در نمايشگاه هنرمندان ماسك يا خودِ حقيقيشان را انتزاعي ديدهاند. يكي شاخ دار، يكي صورتي كه چند صورت ديگر روي آن است. ديگري درخت روي سرش سبز شده، تعداد زيادي از ماسكها بيدهان و با چشمهاي غمگين يا كج و معوج در حقيقت هيچ هنرمندي نخواسته ماسكي براي زيباتر شدن به چهره بزند هر چه هست فرياد درون است كه در اين نمايشگاه فرصت ابراز و نمود پيدا كرده است. ماسكها گويي واگويههاي پنهان شده بودند و هنرمندان وقتي ماسكهاي خود را بر چهره ميزدند راحتتر و صريحتر بودند كه تردد اين جمع با نقاب تا حدودي جوي نشاطآور ايجاد ميكرد و بسيار مورد بازديد و استقبال قرار گرفت و در تمامي گالريها و فضاهاي خانه هنرمندان به نمايش درآمده بودند. «نقاب» (ماسك) از مفاهيمي است كه بسيار مورد توجه انديشمندان قرار گرفته و آراي گوناگوني پيرامون آن نگاشته شده است. فردريش نيچه در آثار خود به ايده «نقابهاي اجتماعي» اشاره ميكند و معتقد است كه انسانها براي تطبيق با ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي تحميلي، هويتهاي كاذب ايجاد ميكنند. او در «چنين گفت زرتشت» و «فراسوي نيك و بد» به اين موضوع ميپردازد كه بسياري از ارزشها و هويتهاي ما نوعي نقاب هستند كه بر چهره واقعي خود ميزنيم. ژان پل سارتر در كتاب «هستي و نيستي» ايده «نقاب» را در قالب كذب به خود بررسي ميكند. او معتقد بود كه انسانها براي فرار از مسووليت و آزادي، نقابهايي بر چهره خود ميگذارند و نقشهايي را كه جامعه به آنها تحميل كرده، ميپذيرند. ژاك لاكان، روانكاو و فيلسوف فرانسوي، ايده «نقاب» را در چارچوب نظريه خود درباره «مرحله آينهاي» و «ديگري» تحليل ميكند. او معتقد بود كه هويت ما از طريق تصويري كه در آينه (يا جامعه) از خود ميبينيم، شكل ميگيرد و در واقع هميشه با نوعي نقاب از خود واقعيمان فاصله داريم. ارويگ گوفتمن در كتاب ارايه خود در زندگي روزمره از ديدگاه جامعهشناسي به اين موضوع پرداخته است. او استدلال ميكند كه تعاملات اجتماعي مانند يك نمايش تئاتري هستند كه در آن افراد نقابهايي به چهره دارند و براساس نقشهاي اجتماعي خود رفتار ميكنند.
امانوئل لويناس درباره «چهره ديگري» صحبت كرده و اين ايده را مطرح ميكند كه نقابها و ظواهر ميتوانند ما را از مواجهه مستقيم با اخلاقيترين وجه انساني يعني چهره ديگران دور كنند. او بر اين باور بود كه ديدار چهره به چهره با ديگري، نوعي مسووليت اخلاقي ايجاد ميكند.
ميشل فوكو در تحليلهاي خود درباره قدرت و گفتمان به اين موضوع ميپردازد كه چگونه هويتها و نقشهاي اجتماعي به واسطه ساختارهاي قدرت شكل ميگيرند و افراد براي تطبيق با اين ساختارها نقابهايي به چهره دارند.
او معتقد است كه انسانها در نظامهاي قدرت، خود واقعيشان را از طريق نقابهاي تحميلشده پنهان ميكنند. كارل گوستاو يونگ، روانشناس و فيلسوف مفهوم «پرسونا» (Persona) را مطرح كرد كه همان نقاب اجتماعي فرد است. پرسونا نقشي است كه افراد در اجتماع ايفا ميكنند تا مورد پذيرش قرار گيرند، درحالي كه «خود واقعي» آنها اغلب در ناخودآگاه باقي ميماند. اين نمايشگاه درحالي كه اين مفهوم را به چالش ميكشد و بيننده را متوجه نقابهاي متعددي كه هر يك از ما به صورت داريم،ميكند با طرح موضوع از هنرمند ميخواهد آن چيزي كه بينقاب هست را تجسم كرده و بسازد.
نمايشگاه «ماسك هنرمند» با دبيري جمشيد حقيقتشناس و نمايشگاهگرداني مهرنوش عطابخشي در گالريهاي خانه هنرمندان ايران اجرا شد. در پوستر اين نمايشگاه از تصوير ماسكهاي زرين «كلماكره» (هزاره اول پيش از ميلاد- لرستان) استفاده شده كه در نوع خود معروفترين ماسك تاريخي ايران است.
٭رخسار تو بينقاب ديدن نتوان/ ديدار تو بيحجاب ديدن نتوان ابوسعيد ابوالخير