ترامپ؛ امضاي يادداشت اجرايي زير فشار!
علي آهنگر
ترامپ در شانزدهمين روز از سركار آمدنش، پس از امضاي سيلي از فرمانهاي اجرايي رنگارنگ سراغ ايران آمد. براي ايران اما «يادداشت اجرايي» را برگزيد كه از نگاه حقوقي مسووليت و پيامدهاي كمتري نسبت به «فرمان اجرايي» دارد. او در زمان امضاي اين يادداشت تاكيد كرد كه نميخواست آن را امضا كند ولي زير «فشار» اين كار را انجام داد. كارشناسان ميگويند به ياد ندارند كه ترامپ هرگز در موقع امضاي سندي با اين درجه اهميت، از چنين تعبيري استفاده كرده باشد كه به ناچار و زير فشار اقدام به امضا كرده است. از همين رو، نميتوان از گفته او مبني بر اينكه زير فشار مجبور به امضا شده است، به راحتي گذشت. او از چه ناحيهاي زير فشار بود؟ بياييد به تاريخ برگرديم. در آگوست ۱۹۱۴ ناقوس جنگ جهاني اول در بريتانيا به صدا درآمد. اين در حالي بود كه در اروپا جنگ آغاز شده بود و ويلهلم قيصر، آتشفشاني از جنگ در خشكي و دريا برافروخته بود. هنوز چند ماه از جنگ نگذشته بود كه بريتانيا با بحران مالي روبهرو شد. جنگي كه قرار بود كوتاهمدت باشد، به يك درگيري طولاني و پرهزينه تبديل و خزانه بريتانيا به سرعت تخليه شد. هزينههاي سنگين عمليات نظامي، دولت را در وضعيتي بحراني قرار داد. در اين شرايط بود كه ناگهان در اتاق كار نخستوزير وقت بريتانيا، هربرت اسكويت باز شد. مردي بلند قد با كت و شلوار سهتكه تيره، پيراهن سفيد يقهدار، پاپيون ابريشمي، دستكشهاي چرمي و كلاه سيلندر مشكي وارد اتاق شد، او ناتان روتشيلد، رييس وقت بانكداري روتشيلد در بريتانيا و اروپا بود. به گفته برخي منابع تاريخي، ناتان روتشيلد به نخستوزير اطمينان داد كه خاندان روتشيلد ميتواند منابع مالي مورد نياز براي ادامه جنگ را تامين كند. اما اين پيشنهاد بدون شرط نبود. در قبال اين كمك مالي، سرزمين فلسطين را ميخواست. در آن زمان، جنبش صهيونيسم كه به دنبال تاسيس يك سرزمين براي يهوديان بود، به رهبري افرادي مانند وايزمن و با پشتيباني اعضاي برجسته خاندان روتشيلد در تلاش بود تا حمايت قدرتهاي بزرگ را به دست آورد.
بسياري از تحليلگران تاريخي باور دارند حمايت مالي خاندان روتشيلد از بريتانيا، عاملي تاثيرگذار در جهتگيري سياستهاي بريتانيا به نفع پروژه صهيونيسم شد.
در نهايت، اين تحولات به صدور بيانيه بالفور در سال ۱۹۱۷ انجاميد؛ بيانيهاي كه توسط آرتور جيمز بالفور، وزير خارجه بريتانيا، خطاب به لرد والتر روتشيلد نوشته شد و در آن بريتانيا حمايت خود را از تاسيس يك خانه ملي براي يهوديان در فلسطين اعلام كرد.
تاريخ تكرار ميشود. در زماني كه ترامپ ميخواست در جلو دوربينهاي تلويزيون، يادداشت فشار حداكثري عليه ايران را امضا كند، بنيامين نتانياهو در اتاق پشتي بود. وقتي ترامپ ميگويد زير فشار اين يادداشت را امضا كرده، ميتوان تصور كرد كه همه فشار لابي قدرتمند صهيونيسم در آنجا متمركز بود.
شايد از همين رو باشد كه او از يك طرف سخن از بمب و جنگ ميگويد و از سوي ديگر پرچم مذاكره را در دست گرفته است.
بيدليل نيست كه حسين علايي در گفتوگو با ايرانا ميگويد: ترامپ ميخواهد پرچم مذاكره را نيز در دست بگيرد تا به افكار عمومي بقبولاند كه اين ايران است كه از مذاكره اجتناب ميكند ولي او فرد صلحطلبي است. حسين علايي باور دارد كه اين پرچم را بايد از دست او گرفت و اجازه نداد خود را به ناحق پرچمدار مذاكره با ايران در جهان معرفي كند. اما چطور و چگونه ميتوان در كنار ساير تاكتيكها، پرچمي از مذاكره برافراشت كه اين تاكتيك پربسامد رسانهاي ترامپ را نيز بياثر سازد؟