از «ديپلماسي دولت هخامنشي» تا «سنگنبشتهها سخن ميگويند»
امروز در ستون «كتابشناسي» روزنامه «اعتماد»، همزمان به معرفي دو كتاب «ديپلماسي دولت هخامنشي» و «سنگنبشتهها سخن ميگويند» ميپردازيم. ابتدا به كتاب «ديپلماسي دولت هخامنشي» ميپردازيم كه سرهنگ ستاد نصرتالله بختورتاش در «پيشگفتار» آن كه ازسوي نشريه شماره ۹ ستاد بزرگ ارتشتاران اداره روابط عمومي بررسيهاي تاريخي و در چاپخانه ارتش شاهنشاهي چاپ شده، نوشته است:
دولت هخامنشي كه به دست سردار بزرگ ايران كوروش پارسي پايهگذاري شد مدت ۲۲۰ سال از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پيش از ميلاد آسيا را اداره ميكرد و بر بخش بزرگي از جهان آن روز فرمان ميراند. اين حكومت، براي تصرف اروپا گاه با نيروي نظامي و گاه با پول و سياست تلاش مينمود و روي هم براي جهان دستور مينوشت. اين دولت بارها بعلت قدرت نظامي خود و به علت تواناييهاي وسيع و پردامنه اقتصادي و ديپلماسي آرام و انساني خويش ميان دولت شهرهاي يوناني كه با يكديگر اختلافات تاريخي و ريشهدار داشتند حكميت و داوري ميكرد. طلاي ايران در دوران جنگهاي داخلي يونان باستان به پشتوانه سياست ايران، درآمد و نقشهاي ارزندهاي بازي كرد. در يونان هميشه هواخواهان ايران فراوان بودند، اين هواخواهان كه معمولا ثبات زيادي هم نداشتند گاه بر مبناي سياسي، گاه برپايه تضاد و اختلاف با يكديگر و گاه براي دريافت كمكهاي مالي، پشتيباني و نظارت و دخالت دولت ايران را خواستار بودند. از زمان اردشير اول، دولت ايران رويه خاصي را در كوبيدن و خردكردن گردنكشان، سياستمداران مخالف و مدينهها و جزاير شورشي بهكار برد تا بتواند از نظر استراتژيكي حاكميت خود را بر درياي سياه و درياي مديترانه و تنگههاي بُسفُر و داردانل حفظ كند و گلوگاه قاره آسيا و اروپا و آفريقا را در دست داشته باشد. اين رويه، برگزيدن تدابير و سياست مالي يا به بيان ديگر (ديپلماسي زر) در سرزمينهاي مورد نظر بود. كورش، داريوش و خشايارشاه، شاهنشاهان با فروجاه ايران با نبردهاي تمبره، مصر، و پيكار ماراتن و ترموپيل و سالامين با طرحريزيهاي وسيع سياسي و اقتصادي، تحرك و جنبشي در استراتژي پديد آوردند. گرچه پارهاي از اين نبردها در سياست پيشراندن كامياب ايران بجلو، درنگي ايجاد كرد اما ايرانيان هخامنشي هرگز با شكست ويرانگر و سازمان برباد ده روبرو نگشتند. ديري نگذشت كه هخامنشيان در كرانههاي اژه و آنسوي مديترانه پيدا شدند و اينبار بجاي توسل به نيروي نظامي با سلاح طلا به تك و پيشروي پرداختند و بجاي تيراندازان، «كمانگيران زرين» را در ردههاي پيشتاز نبرد سياسي قرار دادند. اين سياست خاص كه از حمايت كامل قدرت اقتصادي ايران برخورداري داشت، استوار بود بر سرازير ساختن دريكهاي زر به سرزمين دشمن، براي خريدهاي سياسي و گرايش ديگران به «پارسيگري»، به ويژه در جوامع پراكنده يوناني. دين و فرهنگ ايران بر سياست و اقتصاد عصر هخامنشي سايه انداخته و اين سياست داراي نرمش و انعطافپذيري خاصي بود و از كشتار و تاراج و ويرانگري دوري ميجست و هدفش تامين منافع اجتماعي و احترام و تلفيق سنن و عقايد و آراء پنجاه ملتي كه در شاهنشاهي ايران گردهم ميزيستند، بود. با بيان اين مقدمه اينك ما در اين دفتر: پيدايش شاهنشاهي ايران، سياست داخلي و خارجي كشور، روابط ايران و ملل ديگر و تلاش سازنده اقتصادي و سياسي دوران هخامنشي را به كوتاهي بازگو ميكنيم. لازم به ذكر است اين كتاب در ۲ بخش و ۵ فصل تدوين شده كه موضوعات زير را در بر ميگيرد: بخش اول، فصل يكم ـ درخشش تمدن، ملتسازي كوروش، ديپلماسي ايران و ليدي، علل سياسي اشغال كلده، علل سياسي و نظامي انتخاب سه پايتخت. فصل دوم ـ نخستين اعلاميه حقوق، مقايسه اعلاميه حقوق كوروش با اعلاميههاي پيشين، مباني سياست هخامنشي. فصل سوم ـ سياست داخلي ايران، سازمان اداري، استانهاي هخامنشي، سياست نظامي ايران. فصل چهارم ـ سياست خارجي ايران، حمله خشايارشاه به يونان، روابط ايران و يونان، اتحاد ايران و اسپارت، مقايسه دو قرارداد، آتن بايد نابود شود، تقويت آتن در برابر اسپارت، ايران و تب. بخش دوم، فصل پنجم ـ تواناييهاي اقتصادي، پول، راههاي خشكي و دريايي، صنايع و معادن، بازرگاني، موقعيت جغرافيايي، فينيقيه، مصر، بابل، بانك و بانكداري، كشاورزي، ماليات، مناطق مالياتي، سياست مالي ايران در يونان.
سنگنبشتهها سخن ميگويند
در معرفي كتاب دوم؛ بديعالله كوثر، سرهنگ ۲ پياده ستاد، در «پيشگفتار» كتاب «سنگنبشتهها سخن ميگويند» كه از انتشارات اداره روابط عمومي ستاد بزرگ ارتشتاران است و در قطع جيبي و در ۱۹ گفتار تنظيم و تدوين شده، نوشته است: هدف از نگارش اين كتاب چنانكه از نام آن بر ميآيد، اشاره بپارهاي از سنگ نبشتههاي شاهنشاهان هخامنشي و ساساني است كه در آشكار ساختن شيوه زندگاني مردم اين سرزمين و بازنمودن راز ديرپايي اين مرز و بوم ايزدي و نشان دادن فلسفه شاهنشاهي ايران از بن نبشتههايي كه از ديگران بجاي مانده و بسا كه زاييده ناآگاهي يا دشمني نويسندگان آنها با تاريخ ماست پوينده را ايرانشناسي را بهتر رهنمون ميباشد، زيرا بيگمان نبشتههايي كه از درخشانترين و سازندهترين دوران شاهنشاهي ايران و از خداوندگاران آنهمه آثار باشكوه و غرورانگيز بازمانده بگونه شايستهاي ميتواند روشنگر جهانبيني نياگان بزرگوار ما بوده و پژوهنده ژرفنگر را به سرچشمههاي راستين فرهنگ ايران رهبري نمايد. در ادامه، چنانچه در گفتار نوزدهم اين كتاب نوشته شده است: «كتابخانه گنديشاپور يك ساختمان بزرگ با ۲۵۹ اطاق داشت كه در همه آنها كتابهاي پارسي، يوناني، هندي و سرياني بساماني شگفتانگيز چيده شده بود كه تشنگان دانش و فرهنگ را سيراب ميكرد... دانشگاه گنديشاپور را كه اردشير بنيادگذار شاهنشاهي ساساني ساخته بود بدوران شاهنشاهي شاهپور يكم پايان يافت. شاهنشاه ساساني در گشايش آن گفت: «شمشير ما مرزها را ميگشايد و دانش و فرهنگ ما دلها و مغزها را بزير درفش ما فرو ميخواند.»
منبع: كتابخانه ايرانشناسي مجلس.