نگاهي به فيلم «داد» به كارگرداني ابوالفضل جليلي
سرد و سخت
ابونصر قديمي
«داد» به كارگرداني ابوالفضل جليلي، از فيلمهاي اكران شده در جشنواره فيلم فجر است كه مانند ديگر فيلمها مزايا و معايبي دارد. از مزاياي آن رئال بودن، پرهيز از ديالوگهاي غيرضروري، معناگرا بودن و ريتم و ضربآهنگ مناسب و منطقي است. از معايب آن ميتوان به سياهنمايي افراطي و عدم موسيقي و شور و هيجان اشاره كرد. داستان پسري بيخانواده و بيخانمان است كه براي امرار معاش و تامين جاي خواب و حداقل دستمزد براي خورد و خوراك، ناچار به تهيه كلتي براي مامور قانون است تا دستور تخليه كانكس محل زندگي آنان را لغو كند و به همين دليل گرفتار ميشود و به زندان ميافتد. روابط و معرفي شخصيتها در فيلم بسيار ضعيف است طوريكه بيننده به درستي متوجه نميشود كه نسبت شخصي كه امكان (نام پسر جوان شخصيت اول فيلم است) با كسي كه در كانكس با او زندگي ميكند چيست، چگونه با مامور شهرداري به روابط ميرسند و با او همخانه ميشود و چرا و چگونه برايش اسلحه تهيه ميكند. بيشك اگر فيلم چندبار ديده شود و دقت زيادي صورت گيرد سرنخهايي دست بيننده ميآيد، اما حقيقت اين است كه به دليل ديالوگ كمتر از اندازه و كم بودن پلانها، بيننده گيج و مبهوت ميماند. اول فيلم امكان به زندان ميافتد و ظاهرا به او مرخصي ميدهند، در تايم همين مرخصي جوياي كار است تا حقوقي داشته باشد، اما مرتب او را مشغول برگه پر كردن در پادگان يا كلانتري يا زندان كه به درستي معلوم نيست كه چيست، نشان ميدهد كه برگه مرخصي بگيرد حال آنكه نه سرباز است نه زنداني! يا مامور شهرداري معلوم نيست مامور شهرداري است يا بلاگر و توليدكننده محتوا و با اسلحه چه كار داشت وقتي ميخواست با قرص خودكشي كند و يك مرتبه چه شد خودش پسر را پذيرفت، حتي اگر با چندبار ديدن فيلم سرنخهايي دست بيننده بيايد، اما دليل بر ضعف شخصيتپردازي و شناساندن روابط نميشود. فيلم سويههاي جايزهبگيري دارد تا به تقليد از فرهادي و روستايي با سياهنمايي افراطي وضع كشور، بتواند از فستيوالهاي آنور آب كه به شدت به اين فيلمهاي ايراني علاقه دارند، جايزهاي كسب كند. به هيچوجه وضعيت ترسيمي در فيلم، طوري نيست كه بتواند نماينده اكثريت موجود مردم ايران باشد و از ميانگين موجود خيلي پايينتر است پس خيلي نميتواند رئال باشد، بلكه تنها ميتواند روضه و مرثيهاي براي جايزه، چه از داخل چه از خارج كشور باشد كه بيشتر ميلش به خارج است، چون سويههاي سياسي زيادي ضد مسوولان دارد. مشروب خوردن مامور شهرداري را نشان ميدهد، همينطور مستاصل بودن و بلاتكليفي نيروهاي مسلح را . فيلم خيلي توانايي برانگيختن حس را ندارد، اساسا به سبب رئال بودن نقش مثبت و منفي در آن ديده نميشود، اما نه با نقشهاي اول آن ميشود همذاتپنداري كرد نه دور آن. فيلم به حدي سرد و سخت است و هيچ هيجاني و شور و ذوقي در آن ديده نميشود كه تقريبا بين مستند و فيلم در تعليق و تكاپو است. مشكلي ندارد كه فيلم معناگرا و مستندگونه باشد و از اين دست فيلمهاي معناگرا و كمهزينه موفق كم نداريم، اما دستكم در آن فيلمها بازي بازيگران ضعفها را به دوش ميكشد يا داستان دستكم واضح، شفاف و داراي لوكيشنها و شخصيتهاي محدود است. در اين فيلم، هم لوكيشن زياد داريم كه به درستي هضم و درك نميشود و در فيلم گم ميشوند، هم لوكيشن زياد است كه با توجه به عدم توانايي معرفي و كمبود ديالوگ خوب درك نميشوند. براي فيلم ظاهرا خود فرم فيلم مهم نيست و اصرار و تلاش آن براي انتقال پيام است كه ملت مشكل بيكاري دارند، خيلي سخت زندگي ميكنند، بيخانماني خيلي زياد است و دستكم عدهاي از مردم براي دست يازيدن به حداقلهاي ضروري زندگي، ناچار به ارتكاب جرم و خلاف هستند و از اين حيث مجرمان و خلافكاران از پيامبران معصومترند! انصافا وضع موجود تا اينحد سياه نيست و ميل به آينده روشن براي خود كارگردان در اروپا شايد وضع ايران را چنين سياه ترسيم كرده. فيلم زيرپوست خود خيلي دارد حرف ميزند، مثل انساني كه ظاهرش ساكت است، اما درونش با افكار منفي دارد نابود ميشود و قدرت تمركز را از او گرفته. فيلم انصافا به حال و آنيتي نميرسد، درست شخصيتپردازي نشده و نكات گنگ زياد دارد. در مجموع صرف هزينه براي ديدناين فيلم را خيلي توصيه نميكنم.