• ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5989 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند

گفت‌وگو با سوسن اصلاني، رهبر اركستر و آهنگساز

هيچ نيرويي نمي‌تواند موسيقي را خاموش كند

اين هنرمند پيشكسوت با تاكيد بر اينكه موسيقي را مردم زنده نگه مي‌دارند تفكيك جنسيتي را در موسيقي بي‌معنا مي‌داند

سيمين سليماني

سوسن اصلاني بين هنرمندان موسيقي نام آشنايي است. هنرمندي كه از كودكي با موسيقي همراه بوده و آن را زيسته است؛ حتي زماني كه چند سال به خاطر شرايط خاصي از كار حرفه‌اي موسيقي دور ماند، اما اين دوري فقط ظاهر قضيه بود و در واقعيت شكل ديگري داشت. او گروه «خجسته» را پايه‌گذاري كرد كه اوايل بهمن در سالگرد تاسيس آن، برنامه‌اي هم در فرهنگسراي ارسباران برگزار شد. البته بهمن‌، ماه تولد سوسن اصلاني هم هست كه علاوه ‌بر نوازندگي، رهبري اركستر و آهنگسازي هم مي‌كند؛ اما بيشتر دغدغه‌اش آموزش و تربيت موسيقايي نسل بعد است. او مي‌گويد: به‌‌رغم مشكلات بسياري كه در مسير حرفه‌اي خود داشته هيچ‌گاه تسليم نشده و به اصطلاح كوتاه نيامده است. به تفكيك جنسيتي مخاطب اعتقادي ندارد. معتقد است كه موسيقي هيچ‌گاه خاموش نمي‌شود و مردم هستند كه اين هنر را زنده نگه داشته‌اند. با اين هنرمند پيشكسوت درباره مسائل مختلفي از جمله وضعيت كنوني موسيقي و اهميت تدريس و آموزش اين هنر در ايران و... گفت‌وگو كرديم.

 

از آغاز آشنايي‌تان با موسيقي بگوييد، تا آنجا كه مي‌دانم موسيقي در خانواده شما جريان داشت.

همين‌طور است. من در يك خانواده اهل هنر و ادب بزرگ شدم؛ پدرم تار، برادرم سنتور و مادرم تمبك مي‌نواخت. بعد از دوره دبستان از پدر و مادرم خواستم كه من را به هنرستان موسيقي بفرستند. آن موقع آگهي‌اش را در روزنامه ديده بوديم. با مادرم براي امتحان ورودي به هنرستان رفتم و براي ساز سنتور آزمون دادم. آن زمان آقاي مفتاح رييس هنرستان بودند و آقاي گلزاري از من آزمون گرفتند. اولين استادم در سنتور استاد پايور بودند كه اولين مضراب را هم ايشان به دست من دادند.

و آشنايي‌تان با آقاي دهلوي چگونه شكل گرفت؟

آقاي دهلوي سال 1342 با عنوان رييس هنرستان، فعاليت خود را در هنرستان شروع كردند و همچنين دروسي مثل هارموني و... را تدريس و اركستر هنرستان را نيز رهبري مي‌كردند. وقتي دوران هنرستان را تمام كردم، استاد دهلوي از من كه شاگردشان بودم، خواستگاري كردند و ازدواج كرديم و پس از يك‌سال دختر اولم مهرنوش به دنيا آمد و بعد از سه سال هم هاله و هومن كه دوقلو هستند.

درباره كارهاي موسيقي چه همكاري‌هايي با آقاي دهلوي داشتيد، به هر حال هر دوي شما موزيسين بوديد. از اين منظر اوضاع چگونه پيش رفت؟

من در مدت 8 سالي كه بچه‌ها كوچك بودند، نتوانستم موسيقي را ادامه بدهم تا اينكه بچه‌ها به مدرسه و كودكستان رفتند، بعد با كمك مادرم و آقاي دهلوي به دوره عالي هنرستان وارد و همزمان هم استخدام اداره فرهنگ و هنر يعني همزمان با ادامه تحصيلم در هنركده موسيقي، شاغل هم شدم و ادامه تحصيلاتم را در رشته موسيقي دنبال كردم و بعد هم استخدام هنرستان موسيقي شدم و در هر دو هنرستان پسرانه و دخترانه تدريس مي‌كردم.

چه سالي؟

قبل از انقلاب حدود سال 56 استخدام شدم و تا اتمام دوره هنركده، من كه بعد از 8 سال سازم را دوباره شروع مي‌كردم ابتدا به عنوان خواننده سوپرانو در گروه كر اداره فعاليت مي‌كردم تا اينكه پس از انقلاب گروه كر تعطيل شد و پس از مدتي كه هنرستان‌ها باز شدند ما را براي تدريس به هنرستان فرستادند.

بيشتر از آن دوره وقفه و پس از آن بگوييد. بعد از 8 سال دوري از موسيقي چطور برگشتيد و ساز به دست گرفتيد؟ سخت نبود؟

زمان هنرستان، آقاي دهلوي با ما درس هارموني و آهنگسازي داشتند، در اركستر هنرستان هم با ايشان كار مي‌كردم و در هنركده هم هنرجوي ايشان بودم؛ ضمن اينكه من از استادان خيلي خوبي بهره‌مند شدم مثل استاد محمود كريمي، خانم ارفع اطرايي، آقاي پايور، آقاي محمد حيدري و... پس از گرفتن ديپلم همان‌طور كه گفتم سال‌ها نتوانستم كارم را دنبال كنم. يادم هست آقاي دهلوي مشغول نوشتن «باله بيژن و منيژه» بود و كار من خيلي سخت شده بود؛ بايد با سه فرزند، فضاي خانه را براي كار ايشان آماده مي‌كردم. حتي گاهي بچه‌ها را مسافرت مي‌بردم كه خانه خلوت باشد تا ايشان بتوانند كار كنند، چون آقاي دهلوي كارهاي بزرگي انجام مي‌داد كه نياز به تمركز زيادي داشت؛ در اركستر ملي به نام اركستر صبا كار مي‌كردند و كار روي آثاري مثل اپرا و باله كارهاي خيلي سنگيني بود و نياز به فضاي آرامي داشت و بايد اين بچه‌هاي دوقلوي پر شر و شور هم كنترل مي‌شدند كه سخت بود و شيرين. به هر حال پس از اين دوره هم، زماني كه خودم شروع كردم به درس خواندن، آقاي دهلوي به من كمك كرد و مطالب زيادي به من ياد داد و باز در اين دوره ايشان پشتيبان من بود. آن موقع دستگاه كپي نبود و ما مجبور بوديم براي چندين ساز مختلف نت بنويسيم كار خيلي سنگين بود. البته بچه‌ها هم كه بزرگ‌تر شدند در كارها كمك مي‌كردند و خانوادگي نت‌نويسي مي‌كرديم.

شما خودتان هم به عنوان هنرجو در هنرستان موسيقي فعاليت داشتيد و هم به عنوان مدرس؛ ارزيابي شما از عملكرد هنرستان آن دوران و حال حاضر چيست؟

اول بگويم كه واقعا يكي از بهترين دوره‌هاي من دوره هنرستان و هنركده بود. البته از خيلي جهات همه ‌چيز متفاوت شد. واقعيت اين است كه بعد از انقلاب، هنر موسيقي خيلي مهجور شد و حتي براي مدتي هنرستان تعطيل بود. بعد هم كه دوره هنرستان فقط چهار سال شد و هنرستان دختران و پسران هم از يكديگر تفكيك شدند و لطمه‌هاي بسياري به هنرستان خورد.

آن دوره كه هنرستان تعطيل شد، شما چه مي‌كرديد؟

متاسفانه وقتي هنرستان تعطيل شد ما را به وزارتخانه فرستادند كه يك‌سال تمام فقط همان جا مي‌نشستيم بدون اينكه هيچ فعاليتي داشته باشيم و چقدر حيف كه معلماني را كه مي‌توانستند در اين مدت كلي شاگرد تربيت كنند، فقط در اداره نشاندند. بعد از باز شدن مجدد هنرستان‌ها با دوره چهار ساله، ما را به عنوان هنرآموز موسيقي سر كلاس فرستادند و من 33 سال آنجا تدريس كردم كه به مدت 10 سال به عنوان رهبر، اركستر بزرگ دختران هنرستان را هدايت مي‌كردم و مدت‌ها در فرهنگسراي نياوران و بهمن اجرا داشتيم. آن زمان، هم اركستر بزرگ ملي با سازهاي كلاسيك و ايراني داشتيم و هم گروه‌نوازي موسيقي سنتي كه با آنها هم جدا كار مي‌كردم ضمن اينكه تدريس و آموزش سنتور و كوك سنتور را هم داشتم.

شما به عنوان يك معلم و آموزگار و استاد موسيقي كه سال‌ها در هنرستان دختران تدريس كرده، حتما با محدوديت‌هاي زنان در موسيقي مواجه بوديد، اين موضوع چه آسيب‌هايي را به دنبال داشت؟

بله، واقعا ما مشكلات زيادي داشتيم به خصوص در رشته آواز براي خانم‌ها. من سعي كردم با علاقه و عشقي كه خودم به موسيقي داشتم واقعا جايگاه خانم‌ها را در موسيقي حفظ كنم و به شاگردانم بياموزم، به‌رغم مشكلات زيادي كه داشتم. من خودم رديف‌هاي موسيقي آوازي را نزد استاد كريمي آموخته‌ام و اين همه سال هم تدريس و شاگرد تربيت كردم. متاسفانه استاد كريمي سال 63 از دنيا رفتند و من از سال 64 براي ايشان يادبودي در انجمن زرتشتيان كه محل تدريس ايشان بود، پايه‌گذاري كردم كه 21 سال اين بزرگداشت برگزار شد و اولين برنامه با خوانندگي خانم افسانه رثايي و تمبك استاد اسماعيلي اجرا شد. از سال 64 تا 74 اجراها با همكاري خانم‌ها بود و به عنوان اولين گروه خانم بوديم كه رسما روي صحنه رفتيم ولي در يكي از اين برنامه‌ها كه در تالار رودكي بود پس از 20 دقيقه اجرا، گفتند ممكن است حراست اشكال بگيرد و ما را از صحنه اجرا پايين آوردند. در آن برنامه كه براي عموم اجرا مي‌شد ما حتي خواننده نداشتيم و فقط گروه نوازندگان حضور داشتند با اين حال اجازه اتمام اجرا را ندادند و ما را از صحنه پايين كشيدند، اينها همه آسيب است و ممكن است عده‌اي را نااميد كند كه البته طبيعي است، اما من هيچ‌ وقت كوتاه نيامدم و 21 سال براي استاد، يادبود برگزار كردم و فعاليت‌هاي مختلفي داشتم.

از گروه خجسته هم بگوييد كه اخيرا سالگرد تاسيس آن بود.

گروه «خجسته» هم يكي از آن فعاليت‌ها بود. اين گروه را رسما از سال 74 پايه‌گذاري كردم و به ثبت رساندم تا الان كه سي‌امين سالش را چهارم بهمن در فرهنگسراي ارسباران برگزار كرديم و من به عنوان آهنگسار، رهبر اركستر و نوازنده سنتور كه تمام آهنگ‌ها هم از خودم بود، فعاليت داشتم. در اين 30 سال فعاليت، با مشكلات بسيار زيادي دست و پنجه نرم كرديم، اما همچنان اين گروه فعال است.

نظرتان درباره اجراي زنان براي زنان چيست؟ اين موضوع، مناقشه‌برانگيز است. هر فردي يك نگاه دارد، نگاه شما چيست؟

من هيچ ‌وقت تنها براي خانم‌ها اجرا نكردم و به تفكيك جنسيتي مخاطب هيچ اعتقادي نداشتم و هميشه براي عموم اجرا كرده‌ام. در گروه هم فقط زنان نبوديم، اغلب آقايان هم با ما همكاري داشته‌اند مثل استاد حسن ناهيد، استاد محمد مقدسي، استاد اسماعيلي چه در اجراهاي خارجي چه داخلي. البته اوايل اوضاع بهتر بود مثلا يك بار چهار شب با آقاي رستميان اجرا داشتيم كه انجمن موسيقي حمايت هم مي‌كرد ولي به مرور وضعيت بدتر شد و الان حتي براي سالن هم بايد كلي هزينه بپردازيم و حتما بايد براي هر اجرا اسپانسر داشته باشيم وگرنه كار پيش نمي‌رود. خلاصه، كار سخت‌تر شده است. البته اين را هم بگويم اخيرا با مسوولان هنري رايزني‌هايي شده و قول پيگيري و همكاري داده‌اند كه بايد ديد در نهايت چه مي‌شود.

در بعضي منابع از گروه خجسته به عنوان گروه بانوان ياد مي‌كنند؛ چرا؟

نه، ما در گروه از هنرمندان مرد هم استفاده كرديم. آقايان بابك بقايي و علي شهيدي از ابتداي تشكيل گروه يعني از 30 سال قبل با ما همكاري داشتند. البته از سال 64 تا 74 شرايط طوري بود كه محدوديت‌ها براي موسيقي بيشتر شده بود و اين را هم بگويم فقط يك بار با خانم رثايي به نفع بيماران كليوي براي خانم‌ها اجرا داشتيم، اما پس از آن هيچ‌گاه تفكيكي در كار نبود. آن موقع اركستر مضرابي آقاي دهلوي با 72 نوازنده فعاليت داشت و پس از اينكه ما با آن گروه چندين كنسرت برگزار كرديم من گروه خجسته را پايه‌گذاري كردم و از آقاياني كه در اركستر مضرابي بودند هم كمك گرفتم و آنها هم سال‌هاست كه با من همكاري دارند.

شما از شاگردان استاد كريمي بوديد. هيچ ‌وقت به عنوان خواننده فعاليت نكرديد؟

به عنوان خواننده نه؛ ولي تمام رديف‌هاي آوازي را كار كرده‌ام و با خواننده‌ها مي‌خوانم و همراهي مي‌كنم يا هنگام آموزش براي هنرجوها مي‌خوانم. من با خواننده‌ها و نوازنده‌هاي زيادي كار كرده‌ام. خيلي از شاگردانم الان فعاليت مثبت و خوبي دارند و از بهترين معلم‌هاي سنتور در آموزشگاه‌ها هستند ولي اينكه من به عنوان خواننده كار كرده باشم، نه.

با شرايط موجود چه توصيه‌اي به جوان‌ترها و علاقه‌مندان به موسيقي داريد؟

به نظر من يك علاقه‌مند به هنر بايد تلاش كند؛ براي كساني كه در سن پايين‌تر هستند و علاقه‌مند به موسيقي، بهترين مكان همچنان هنرستان موسيقي است، چون در كنار ساز، درس‌هاي موسيقي را هم مي‌آموزند ولي كساني كه امكان حضور در هنرستان را ندارند يا سن‌شان از اين دوره گذشته، در كلاس‌هاي آزاد آموزش ببينند و تلاش خود را هم بكنند. اول از همه بايد عشق داشته باشند تا بتوانند با علاقه كار كنند و نتيجه مثبت بگيرند. اين كليشه نيست واقعا براي نتيجه گرفتن، عشق، علاقه، پشتكار و همت بسيار اهميت دارد.

شما دوره‌هاي مختلف موسيقي را در ايران ديده‌ايد، شرايط كنوني موسيقي را چگونه مي‌بينيد؟

راستش براي شرايط موسيقي حال حاضر متاسفم، چون موسيقي ما سزاوار چيزي كه الان هست، نبود. موسيقي به حاشيه رانده شده در صورتي كه در همه امور، مراسم، آيين‌ها و...، موسيقي حضور دارد؛ از برنامه‌هاي راديو و تلويزيوني گرفته تا سرود جمهوري اسلامي همه از موسيقي استفاده مي‌كنند. اين همه آموزشگاه موسيقي وجود دارد، اما همچنان مهجورترين است. خوشحالم كه انواع موسيقي مثل پاپ و سنتي علاقه‌مندان و مخاطبان زيادي دارند و خوشحالم از اينكه مردم فرزندان‌شان را به كلاس‌هاي آموزش موسيقي مي‌فرستند، اين يعني خود مردم هستند كه موسيقي را زنده نگه داشته‌اند و كساني كه مثل منِ نوعي، زندگي‌مان را در اين راه گذاشته‌ايم كه براي نسل آينده چيزي باقي بگذاريم، تمام تلاش‌مان را مي‌كنيم كه در اين راه موفق شوند.

در واقع موسيقي خاموش نمي‌شود...

دقيقا؛ موسيقي هيچ‌گاه خاموش نمي‌شود. من تا جايي كه در توانم بوده تلاش كردم و در اين راه گام برداشتم. همه كارهايم چه كنسرت، چه آلبوم، چه كتاب، همه در زمينه آموزش هستند. اينها براي نسل‌هاي آينده مي‌ماند و بالاخره روزي خواهند فهميد كه در روزگاري، موسيقي چقدر مهجور بوده و زنان هم در اين هنر چقدر محدود بوده‌اند ولي با اين ‌حال تلاش كرده‌اند تا اين پيام را برسانند كه هنر جنسيت نمي‌شناسد.

در واقع ترجيح شما اين بوده كه در اين دوران به آموزش تكيه كنيد تا نسل بعد درك بهتري از موسيقي داشته باشند و آموزش اولويت‌تان بوده؛ درست است؟

قطعا، ما وظيفه داريم همان‌طور كه استادهاي گذشته به ما آموخته‌اند، آن را به آيندگان بياموزيم، چون بايد نسل به نسل اين هنر زنده بماند و به نسل‌هاي بعدي منتقل شود خب شرايط طوري بوده كه نشده آن‌طور كه بايد و شايد اين هنر در جايگاه خودش بماند و ارائه شود ولي با آموزش، اين شناخت در جامعه ايجاد مي‌شود و بالاخره وضعيت بهتر خواهد شد.

بله، «چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند»...

بله، اين‌طور نخواهد ماند، البته خوشبختانه به خاطر فضاي مجازي اطلاعات مردم بيشتر شده و پلتفرم‌هاي موسيقي هم فعال هستند ديگر ارائه هنر آنقدر سخت نيست؛ اين خيلي خوب است. از طرفي با نگاه دقيق‌تر مي‌بينيم كه هنرمندان در شهرستان‌هاي مختلف و در آموزشگاه‌ها چقدر در حوزه موسيقي كار مي‌كنند و اين خيلي باعث خوشحالي است كه مردم خودشان موسيقي را زنده نگه مي‌دارند. در راستاي اين تلاش‌هاي جمعي طبيعتا ما هم با ارائه آثار هنري در قالب كنسرت و آلبوم و كتاب و مهم‌تر از همه آموزش گام برمي‌داريم و اميدواريم هر چه زودتر شرايط بهبود يابد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون