• ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5989 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۵ اسفند

گزارشي تحقيقي از جهاني شدن سياست‌گذاري‌هاي انگلستان در قرن ۱۹:

آغاز تغيير ساختار حکومت ایران در عصر ناصرالدين شاه قاجار

جفاهاي تو نزد من مكافاتش بجا باشد / وليكن آن كند هركس كه از اصلش سزا باشد (سنايي)

مريم مهدوي اصل

اشاره - روزهايي‌كه در ميان روزنامه‌هاي دوره قاجار، به‌ دنبال منابع پژوهشي مي‌گشتم، مشاهده كردم كه ايرانيان آن دوره، نه تنها با امپراتوري هخامنشيان بيگانه نبودند، بلكه فهميدم اين سخن امروزي كه اگر راولينسون، افسر اطلاعاتي انگلستان و مترجم خط ميخي كتيبه‌هاي داريوش نبود، ما هرگز نسبت به امپراتوري هخامنشيان آگاهي پيدا نمي‌كرديم، فقط تحريف تاريخ است. از همين ‌روي، با تمركز بيشتري در منابع آرشيوي مجلس به جست‌وجو پرداختم. به ‌ويژه‌ اينكه، پيشتر به كتاب «نسخ خطي مشيرالدوله» در سال ۱۲۷۲ق. يعني عصر ناصرالدين شاه قاجار كه درباره «طرز حكومت و تشكيلات دربار و وزارتخانه‌ها و ادارات دولتي و وظايف آنها» است، براي دومين‌بار در بهار ۱۴۰۲ در آرشيو وزارت امور خارجه قاجار دسترسي پيدا كرده‌ بودم. چرا كه در دوره پهلوي‌دوم، نخستين‌بار امضاي دكترخانبابا بياني پاي آنها مشاهده مي‌شود كه متاسفانه پس از آن، حدود پنج دهه در دسترس پژوهشگران و روزنامه‌نگاران قرار نمي‌گيرد. بنابراين، امروز به گزارش تحقيقي در دو بخش جداگانه «آغاز تغيير ساختار امپراتوري هخامنشيان» و «شكل‌گيري وزارت امورخارجه به دستور ناصرالدين شاه»، اما مرتبط با يكديگر مي‌پردازيم.

 

از بي‌خبري ايران

تا اتصال به سياست عمومي اروپا

محيط طباطبايي در مقاله‌اي باعنوان «نخستين وزير امورخارجه ايران» كه درسال۱۳۳۹ش. در«نشريه وزارت امورخارجه» و تحت‌نظر اداره اطلاعات و‌ مطبوعات چاپ شده، نوشته است: «تصدي سياست‌ خارجي، به مفهوم جديد آن، پيش ‌از دوره حكومت صفويه هنوز در ايران قسمتي از مهام امورمملكتي را تشكيل نمي‌داد و صاحب‌ ديوان‌ رسايل سلطاني يا وزيرسلطان مكاتبه با سلاطين و رجال خارجي را بر وفق دستور پادشاه وقت انجام مي‌داد.»

در ادامه، در كتاب «ايران امروز و خاطرات اوژن اوبن»، سفير فرانسه در ايران در آستانه جنبش مشروطيت (۱۹۰7 ـ۱۹۰6م.) يعني دوره حكومت محمدعلي‌شاه قاجار كه علي‌اصغر سعيدي درسال۱۳۹۱ش. آن را ترجمه كرده، نوشته شده است: «ايران، تاكنون از انديشه‌ها و اشتغالات ذهني اروپايي كاملا بي‌خبر بود. عدم ارتباط و بعد مسافت موجب شده بود اين كشور از روش حكومتي اروپا، حتي از نحوه حكومت بسياري از سرزمين‌هاي مشرق‌زمين مطلقا اطلاعي نداشته باشد. ناگهان، در لحظه حساسي از تاريخ، سياست پيچيده و پردامنه ناپلئون ايجاب نمود كه حكومت ايران، عليه تسلط انگلستان بر هند، دست به كار شود. در سرتاسر قرن اخير، توسعه و پيشروي دوش‌به‌دوش دو امپراتوري روس و انگليس در آسيا، با ايجاد شلوغي‌ها و كشمكش‌هاي كور و مبهم، و به جان هم انداختن مداوم دسته‌ها و ايل‌ها، موجبات افول و انحطاط حكومت ايران را فراهم آورد. سرزمين‌هايي هم كه از اين كشورها از عرصه تاخت‌وتاز سياسي دوكشور رقيب در امان مانده بود، به دست تحقيقات مستشرقان و كاوش‌هاي علمي باستان‌شناسان سپرده شد. ورود و رسوخ اخير آلماني‌ها در آسياي پيشين، موجب گرديد در ايران طيف نفوذي كشور تازه نفسي نيز ايجاد گردد. انقلاب ايران و توافق و سازش انگليس و روس، قضيه ايران را به سياست عمومي اروپا متصل و موضوع را در سطح بين‌المللي مطرح نمود.»

 

سياست نزديكي انگليس به پادشاه ايران

همچنين، فريدون زندفرد در بخش پاياني كتاب «سرگوراوزلي»، اولين سفير انگليس در دربار قاجار (۱۸۴۴ـ۱۷۷۰م.) و طراح عهدنامه گلستان در ايران آغاز قرن نوزدهم، يعني دوره فتحعلي‌شاه قاجار، به ترجمه متن دستور عمل ژرژ سوم پادشاه انگلستان به سرگوراوزلي در مورد ايران پرداخته كه در بخشي از اين دستور عمل آمده است: «...۱۲) بايد مخصوصا توجه كنيد و دريابيد كه اخلاق و مسلك و روحيه اشخاص برجسته كه با شاه ايران طرف شور هستند چگونه مي‌باشد، سعي كنيد با تمام وسایل علمي به آنها نزديك شويد... با افرادي كه حسن‌نيت آنها در پيشرفت مقاصد شما مساعد مي‌باشد، آشنايي بهم رسانيد و آنها را به سوي خودتان جلب نماييد، شما بايد از هر فرصت استفاده نماييد با آشنايي كه به زبان فارسي و سوابق معاشرت‌هايي كه با شاهزادگان آسيايي داريد كاري كنيد كه شاه ايران در تمام مطالب مهم با شما شخصا و بدون واسطه طرف سخن شود و....»

 

اصلاحات انگليسي

براي تغيير امپراتوري هخامنشيان

سپس، در همين دوره ناصرالدين شاه مشاهده مي‌شود كه لرد كرزن در كتاب «ايران و قضيه ايران» كه وحيد مازندراني درسال ۱۳۴۹ش. آن را ترجمه كرده، درباره «حكومت» و «سلسه مراتب اداري» ايران نوشته است: «رژيم اداري ايران در واقع تا اين زمان كم‌وبيش همان است كه در عهد پادشاهان هخامنشي بود. امپراتوري به ساتراپ‌نشين يا ايالات تقسيم شده است كه والي منصوب خود پادشاه بر آن فرمانروايي دارد و مستقيما هم مسوول اوست... .»

در ادامه، در كتاب «گزارش سر مورتيمر دوراند»، اسنادي درباره وضعيت ايران در دهه پاياني قرن نوزدهم كه احمد سيف در سال ۱۳۹۲ آن را ترجمه كرده، آمده است: «۲. نامه سرهنگ پيكو (وابسته نظامي) به سرمورتيمر دوراند ـ محرمانه ـ تهران، ۳۱ اوت ۱۸۹۵ [۱۰ربيع‌الاول ۱۳۱۳ حكومت ناصرالدين‌شاه قاجار] ـ «وزارت امورخارجه را قوام‌الملك مي‌گرداند... رييس واقعي اين وزارتخانه صدراعظم است كه با منشي اول خود، مشيرالملك، كارها را مي‌گرداند... سفيران و وزرا را شاه نامزد اين مقام مي‌كند... وزارت امورخارجه هم همان مشكلات و مصائب ديگر ادارات كشور را دارد؛ يعني تمركز بيش‌ ‌از حد، بي‌اعتمادي به كارمندان زيردست، فروش مقامات، تمايل مقامات بالاتر براي نظارت هرچه بيشتر بر مقامات پايين‌تر و به‌طوركلي، فقدان نظم و مديريت مشاغل كه ويژگي اصلي تمام اين ادارات است.»

همچنين، وي در بخش دوم درباره «پيشنهادهايي براي اصلاح اداره مركزي دولت ـ محرمانه»، درباره «وزارتخانه امورخارجه و نخست‌وزير»، افزوده است: «مناسبات خارجي ايران به‌طور‌كلي به شخص نخست‌وزير (صدراعظم) وابسته است و او تنها كسي است كه پيوسته با شاه در ارتباط است. به همين سبب احتمالا مطلوب است كه صدراعظم سمت وزير امورخارجه را هم داشته باشد... .»

 

ملكم خان و اخذ تمدن فرنگي

در پايان، مي‌توان به كتاب رضا رييس طوسي، به نام «زوال نظام اجتماعي و فروپاشي دولت قاجار» اشاره كرد كه براساس اسناد آرشيو وزارت خارجه بريتانيا در سال ۱۴۰۱ش. چاپ شده است. وي نوشته است: «ناصرالدين شاه، پس از سفرهاي خود در سال‌هاي ۱۸۷۳ و ۱۸۷۸م... و به خصوص آخرين مسافرتش در سال ۱۸۸۷م... به اروپا تلاش كرد اصلاحاتي در هيات دولت به عمل آورد. آخرين مسافرت او به ترغيب سر هنري دراموند ولف، وزير مختار بريتانيا در تهران، انجام شد. انگليسي‌ها به منظور افزايش نفوذ بريتانيا در ايران به شاه فشار مي‌آوردند به اصلاحاتي دست بزند. آنها براي رسيدن به اين هدف خود، از اشخاصي چون ملكم‌خان، ميرزا علي‌خان امين‌الدوله و چندنفر ديگر استفاده مي‌كردند. ملكم‌خان اولين وزير مختار ايران در لندن... زماني هم، بدون هيچ دستوري از طرف دولت خودش، به دولت بريتانيا پيشنهاد كرد ايران را تحت‌الحمايه خود قرار دهد....»

وي در بخشي ديگر افزوده است: «ميرزا حسين‌خان مشيرالدوله، ميرزا يوسف‌خان مستشارالدوله، ميرزا آقاخان كرماني، عبدالرحيم طالبوف و ميرزا ملكم‌خان جزو برجسته‌ترين اين اصلاح‌طلبان بودند. اكثر آنها غرب را به عنوان الگويي ايده‌آل براي تغيير ايران مي‌پنداشتند. اما در واقع ميرزا ملكم‌خان... پرچمدار جنبش اصلاحات در ايران شناخته شده بود... او مبتكر «اخذ تمدن فرنگي بدون تصرف ايراني» بود... يكي از مشهورترين كارهاي ملكم كتابچه غيبي يا دفتر تنظيمات است... ملكم در مقدمه اين كار مي‌نويسد: «ما در اعمال ديوان يا بايد مقلد متقدمين باشيم يا از فرنگي سرمشق بگيريم يا خود مخترع باشيم.»و ادامه مي‌دهد چون ايران نتوانسته است در طول ۵۰۰ سال گذشته دست به ابداعي بزند، اكنون ديگر زمان شروع اين كار نيست... شايان توجه است كه اين افكار به تازگي به ذهن ملكم نرسيده بود بلكه نتيجه طبيعي تأثير افكار متنفذين عصر استعمار بود كه ملكم در يكي از مراكز آن ۱۶سال متوالي،... بدون ترديد با حمايت آنها به عنوان وزيرمختار ايران به سر مي‌برد درحالي كه سنت معمول غرب براي دوران ماموريت وزراي مختار آنها در پايتخت‌هاي كشورهاي ديگر بيشتر از ۴سال نبود... .»

روزنامه‌نگار پژوهشگر

منابع: كتابخانه‌هاي ‌شماره۱ و ايرانشناسي، آرشيو مطبوعات‌ مجلس و همچنين كتاب «نمايه‌نامه ‌تحليلي ‌‌موضوعي سفرنامه‌هاي ترجمه ‌‌شده سياحان ‌انگليسي درباره‌ ايران» با پژوهش آزاده حيدري.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون