• ۱۴۰۳ دوشنبه ۶ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5990 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۶ اسفند

آغوش باز «نيل» به روي همسايه

آنچه بايد از جامعه فلسطيني‌ها در مصر بدانيم

سعيد دهقاني

در يكي از بعدازظهرهاي شرجي شهر اسكندريه در شمال مصر، خودروي سفيدي مي‌آيد و توي حاشيه يكي از خيابان‌هاي اين شهر پارك مي‌كند. سه‌شنبه، هفتمين روز از ماه مه ‌2024 مصادف با 18 ارديبهشت 1403 شمسي است. سرنشين، با خيال راحت و بدون آنكه بداند تا لحظاتي ديگر چه بر سرش مي‌آيد توي ماشين نشسته. ناگهان مردي به سمت اتومبيل او حركت مي‌كند. «شالوم؛ شالوم من أولاد غزه.» به زبان عبري به او سلام مي‌كند و به زبان عربي مي‌گويد «از طرف بچه‌هاي غزه.» سپس كلت كمري كه صداخفه‌كن رويش نصب شده را به سمت راننده مي‌گيرد و با شليك‌هاي پياپي او را از پا در مي‌آورد.  در ويديو اين‌چنين مي‌بينيم. ويديويي كه حدود نه ماه پيش در ميان شمار انبوهي از كاربران عرب دست‌ به دست مي‌شد؛ اين ويديو را گروهي به نام «طلائع التحرير» منتشر كرد و مدعي شد كه آنها اين مامور اسراييل را كه در پوشش تاجر ميوه و سبزيجات و با پاسپورت كانادايي براي موساد اطلاعات جمع‌آوري مي‌كرد، كشته‌اند.  پس از انتشار خبر كشته شدن «زِف كيپِر» دولت مصر اعلام كرد كه پرونده ترور اين تاجر كانادايي-اسراييلي را پيگيري خواهد كرد. موجي از خبرها درباره هويت او در رسانه‌هاي عربي و عبري به راه افتاد. در اين ميان اما موضوعي من را ترغيب كرده تا اين يادداشت را بنويسم كه نه ارتباطي با روند تحقيقات دولت مصر در اين باره دارد و نه ربطي دارد به جزييات اين پرونده. موضوع اين يادداشت، ابتداي ويديوست. ضارب مسلح وقتي دارد اسلحه‌اش را آماده مي‌كند با لهجه مصري مي‌گويد: «لِسه مصر فيها رجاله. ولسه مصر حيه و فيه كتير جدا على درب الشهيد محمد صلاح. يا رب سدد.» يعني: «هنوز در مصر مردانگي هست؛ هنوز مصر زنده است و در آن بسياري رهرو راه شهيد «محمد صلاح» هستند. خدايا به اميد تو.» «محمد صلاح» كه در گفته‌اش عنوان مي‌كند نيز نام يك سرباز جوان مصري است كه چند ماه قبل از اين ماجرا، طي عملياتي انفرادي چند نظامي اسراييلي را كشته بود. 
پس از آنچه در اين ويديو ديدم، بر آن شدم تا با پژوهش و مطالعه دريابم كه چه احساسات و عواطفي زير پوست جامعه مصر در جريان است كه پس از سال‌ها سازش سياسي هم‌چنان اسراييل را دشمن و فلسطين (به ويژه غزه) را دوست مي‌دانند؟  در همان ابتدا پاسخي ساده مي‌توانستم به اين پرسش بدهم: «خب، معلوم است! مصري‌ها عرب هستند و همسايه. دو ملت عرب با هم هم‌دل‌ترند پس معلوم است كه به‌رغم سازش دولت‌ها، ملت‌ها كوتاه نمي‌آيند.» اما اين پاسخ را نيازمند شرح و تفصيل يافتم. بايد در برگه‌هاي تاريخ جست‌وجو مي‌كردم تا مطمئن شوم كه پس از قرارداد «كمپ ديويد» كه ميان اسراييل و مصر عقد شد، مردم مصر، سياستمداران كشورشان را ملامت مي‌كردند. بايد مطمئن مي‌شدم كه آغوش مصري‌ها براي فلسطينيان جنگ‌زده چقدر گشوده بوده. پس به بازخواني تاريخ نياز داشتم؛ تاريخي كه نشان از ارادت مصري‌ها به جنگ‌زدگان فلسطيني دارد. چكيده‌اي از آن را نيز، در ادامه اين متن با شما به اشتراك گذاشته‌ام.
      
پس از تاسيس رژيم صهيونيستي در 1948 چندين هزار فلسطيني به مصر پناه بردند؛ در آن دوران، دولت «ملك فاروق» آنها را پذيرفت. البته بايد توجه داشت كه جمعيت فلسطيني‌ها در مصر آن زمان، لزوما همه جنگ‌زدگاني نبودند كه در پي اشغالگري‌هاي اسراييل به آنجا پناهنده شده باشند. برخي از آنان به دليل نزديكي به مصر يا به دليل روابط اجتماعي و شغلي كه داشتند، به آنجا پناهنده شده بودند. در سال 1952 و در پي سرنگوني حكومت پادشاهي ملك فاروق توسط كودتاي افسران آزاد با رهبري جمال عبدالناصر، سياست‌هاي مصر بيشتر به سمت يكپارچگي جهان عرب پيش رفت. در نتيجه، فلسطيني‌هاي غزه براي تحصيل، كار و تجارت به مصر دعوت ‌مي‌شدند و در آنجا به عنوان شهروندان مصري زندگي مي‌كردند. در واقع، با به قدرت رسيدن «جمال عبدالناصر»، آنها به عنوان شهروندان مصري در جامعه نيمه‌مدرن مصر جا باز كردند؛ به عنوان گروهي كه از حقوق اوليه شهروندي مانند حق كار و حقوق مالكيت برخوردار بودند. 
در دوران عبدالناصر، كودكان فلسطيني‌ مقيم مصر مي‌توانستند در مدارس دولتي تحصيل كنند و از امتياز تخفيف شهريه دانشگاه‌ها بهره‌مند شوند. در سال 1969 تعداد فلسطينيان در مصر به 33 هزار نفر رسيد. فلسطينيان در سراسر شهرهاي بزرگ مصر يعني «قاهره»، «اسكندريه»، «پورت‌سعيد» و ديگر شهرهاي اين كشور پراكنده بودند؛ رفته‌رفته تعامل‌هاي دوجانبه فرهنگي، كاري و اجتماعي فلسطينيان مقيم مصر با مردم اين كشور سبب درآميختگي اين دو جامعه در هم شد، به‌‌طوري كه به دليل ازدواج‌هاي پرشمار ميان مردم بومي مصر با آنها، تشخيص فلسطيني از مصري دشوار شد. اين درآميختگي مانع از آن مي‌شد تا آمار و گزارش دقيقي از پناه‌جويان و آوارگان فلسطيني تدوين شود؛ در نتيجه، نهادهاي بين‌المللي براي كمك‌هاي بشردوستانه خود به جنگ‌زده‌هاي فلسطيني در مصر اطلاعات دقيقي از جامعه هدف نداشتند. البته بايد درنظر داشت كه دولت وقت مصر نيز در اين زمينه مقصر بود. در آن سال‌ها به فلسطينيان اين اجازه را نمي‌دادند تا نهادهاي محلي خود را ايجاد كنند. اين درحالي بود كه اتحاديه عرب بر حفظ هويت فلسطينيان تاكيد داشت اما جمال عبدالناصر در پي ادغام جامعه فلسطين در مصر بود. در آن زمان، تنها نهادهايي كه فلسطينيان گرداننده آن بودند «اتحاديه كارگران فلسطيني» و «اتحاديه زنان فلسطيني» بود كه بيشتر كاركردي سياسي و اداري در راستاي سياست‌هاي مصر داشت تا نمايندگي كردن از فلسطينيان در مصر. برنامه اتحاديه كارگران فلسطيني صرفا محدود به نام‌نويسي از فلسطيني‌ها به عنوان كارگران مزدبگير، راننده تاكسي و كشاورز بود تا آنها بتوانند اقامت خود را تمديد كنند. اتحاديه زنان فلسطيني نيز براي تعداد محدودي از زنان برنامه‌هاي فرهنگي و خيريه برگزار مي‌كرد. البته بايد درنظر داشت كه اندك بودن چنين نهادهايي به معناي منفعل بودن فلسطيني‌ها در مصر نبوده است، چراكه بقيه فلسطيني‌ها نيز فعال بوده‌اند اما در ذيل نهادهاي فرهنگي و اجتماعي مصر. اين همان چيزي بود كه عبدالناصر مي‌خواست: ادغام حداكثري جوامع عربي. به‌طور كلي مي‌توان اين‌گونه پنداشت كه وجود قطعنامه‌هاي 1952 اتحاديه عرب در جهت حفظ هويت فلسطينيان در مصر، نمي‌توانست مانعي در برابر سياست‌هاي جمال عبدالناصر در جهت يكپارچگي جهان عرب باشد.  از سوي ديگر، بررسي وقايع تاريخي نشان مي‌دهد كه اگر حقوق شهروندان فلسطيني مقيم مصر در برهه‌هايي دچار افول شده به دليل قيام‌هاي مسلحانه سازمان‌هاي فلسطيني عليه سياستمداران مصري بوده. براي مثال پس از عقد قرارداد كمپ‌ ديويد ميان مصر و اسراييل، «يوسف السباعي»، وزير فرهنگ مصر توسط اعضاي گروهي منشعب از سازمان آزادي‌بخش فلسطين به نام سازمان«ابونضال» ترور شد. در 18 فوريه 1978 اين رويداد به ضرر جامعه رو به رشد فلسطيني‌هاي مصر رقم خورد. همين ترور باعث شد تا دولت وقت امتيازات فراواني كه فلسطينيان ساكن مصر از آن برخوردار بودند را مورد بازبيني قرار دهد. در واقع، فعاليت‌هاي مسلحانه سازمان آزادي‌بخش فلسطين يا «ساف» عليه چهره‌هاي محبوب مصري مانند السباعي باعث شد تا سياستمداران مصري از مسيري كه جمال عبدالناصر مي‌رفت، راه كج كنند. از 1978 تا 1982، دولت مصر قوانين و مقررات خود را تغيير داد و بيشتر فلسطيني‌هاي مقيم اين كشور را «اتباع خارجي» به شمار آوردند. از سال 1982 به اين سو، همين الگو در قبال مهاجرين فلسطيني پي گرفته شد چنان‌كه هنوز نيز تابعيت مصري به بيشتر آنان داده نمي‌شود و از نظر اداري «خارجي» به شمار مي‌روند.
با اين حال، همان‌گونه كه در ميانه اين متن اشاره كردم، آنها در جامعه بومي مصر تنيده شده‌اند. اگرچه برخي از سياستمداران در پي ديواركشي بين اين دو جامعه بوده‌اند ولي كوشش آنها موفقيت‌آميز نبوده. بخش گسترده‌اي از جامعه مصر، مردم كوچه و خيابان، بازاري‌ها و حتي قشر فرهيخته و فرهنگ‌دوست مصر همچنان مساله فلسطين را قرباني سازش سياسي مصر و اسراييل مي‌دانند. تنها كاري كه از دستشان برمي‌آيد همين است كه آغوششان را به روي جنگ‌زدگان فلسطيني باز نگه دارند.
      
اكنون وقت آن است كه پس از اين سرك‌كشي‌ها به وقايع تاريخي به يافته‌هايم بپردازم: يافته نهايي اين پيش‌بيني است كه سازش ديگر جايي در پايگاه اجتماعي مردم مصر ندارد. برويد خبرهاي مربوط به قتل شهروندان اسراييلي در مصر در طول دو سال گذشته را بشماريد؛ آنقدر انبوه است كه ديگر ارزش خبري‌اش حتي در رسانه‌هاي عربي نيز كم شده؛ از قتل گردشگران اسراييلي تا ترور جاسوسان موساد. يعني مصري‌ها نمي‌خواهند دشمن همسايه مظلومشان به خانه آنها بيايد. افزون بر اين، از صحبت كردن با مردم مصر نيز مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه در نظر بسياري از آنها اقليت كم‌شماري از مردم اين كشور كه براي مقاصدي مثل گردشگري به اسراييل مي‌روند، منفور و مغضوب اكثريت مي‌شوند.
 اظهارات چند هفته پيش ترامپ با اين رويكرد اين نتيجه را مي‌دهد كه: در بدترين حالت ممكن، اگر كوچ اجباري فلسطيني‌ها به مصر محقق شود، موجي از همدلي‌هاي مصر با مردم اين سرزمين تشديد خواهد شد و‌اي بسا اين موج به توفاني بدل شود كه تهديدي جدي براي آينده رژيم آپارتايد اسراييل باشد.
روزنامه‌نگار و پژوهشگر مسائل جهان 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون