• ۱۴۰۳ سه شنبه ۷ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5991 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۷ اسفند

گزارش «اعتماد» از دستگيري مرد سارقي كه زنان را با وعده ازدواج فريب مي‌داد

مراقب خواستگاران اغفالگر در سايت همسريابي باشيد

طبق تحقيقات ماموران پايگاه هشتم پليس آگاهي تهران، سارق اصلي در بازجويي‌ها به گروگانگيري و سرقت از ۴ زن اعتراف كرده است

گروه حوادث

وقتي مرد طلاساز قرباني اعتماد به شريكش شد و همه سرمايه‌اش را از دست داد، براي جبران ضررش نقشه فريب و سرقت از زنان در سايت‌ همسريابي را كشيد تا آن را عملي كند.

‌اواخر شهريور ماه ۱۴۰۳، زن جواني به اداره پليس رفت و به ماموران گفت كه در دام يك خواستگار شياد گرفتار شده است. شاكي گفت: «چند وقت قبل با جواني به نام مهيار در سايت همسريابي آشنا شدم. او مي‌گفت كارخانه‌دار است و وضع مالي خيلي خوبي دارد. در صفحه اينستاگرامش عكس‌هايي بود كه او را در خانه‌هاي مجلل و اعياني نشان مي‌داد. وقتي براي ملاقات با هم قرار گذاشتيم، با ماشين مدل بالا به ديدنم آمد و همه اينها باعث شد كه به او اعتماد كنم.»

زن جوان در ادامه گفت: «من مدير بخش تبليغات يك شركت خصوصي هستم كه به‌ تازگي از همسرم جدا شدم و وضع مالي خوبي دارم؛ به همين دليل بعد از مدتي كه ‌مهيار به من پيشنهاد ازدواج داد، قبول كردم. او يك روز با من تماس گرفت و گفت كه مادرش از ايتاليا به ايران بازگشته و قصد دارد مرا ببيند. آن روز مهيار سوار بر يك بنز به ‌دنبالم آمد تا مرا به خانه‌اش در غرب تهران ببرد، اما من وقتي وارد خانه او شدم، به جاي مادرش، مرد غريبه‌اي را ديدم كه اسلحه در دست داشت. او با همدستي مهيار دست و پايم را بست و كليد خانه‌ام را گرفت. مرد غريبه در خانه ماند و مهيار در حالي‌ كه كليد خانه‌ام در اختيارش بود، رفت و حدود ۷ ساعت بعد بازگشت. سپس آنها مرا با دست و پاي بسته در يكي از خيابان‌هاي جنوب غرب تهران رها كردند.»

اين شاكي در مورد نحوه نجاتش نيز گفت: «وقتي مدتي گذشت، با داد و فرياد‌هاي من رهگذرها متوجه شدند و نجاتم دادند. وقتي خودم را به خانه رساندم، فهميدم كه همه اموالم به ارزش ۲ ميليارد تومان را سرقت كردند.»

اين تنها شكايت از خواستگار شياد نبود؛ چراكه بررسي‌ها نشان مي‌داد او با اين شگرد ۳ زن ديگر را هم گروگان گرفته و خانه‌شان را خالي كرده است. او همه طعمه‌هايش را در سايت همسريابي شناسايي مي‌كرد و با اجاره ساعتي آپارتمان با مدارك جعلي، آنها را به آنجا مي‌كشاند و زنداني مي‌كرد تا بتواند خانه‌هايشان را خالي كند. مرد متهم فقط در يكي از سرقت‌هايش همدست داشت و ۳ سرقت ديگر را به ‌تنهايي انجام داده بود. با اين اطلاعات، تحقيقات ماموران پايگاه هشتم پليس آگاهي تهران زيرنظر بازپرس شعبه دهم دادسراي ويژه سرقت ادامه داشت تا اينكه نخستين شاكي پرونده چند روز قبل به‌صورت اتفاقي همدست مهيار را در خيابان ديد. او به سرعت با پليس تماس گرفت و همزمان با فرياد از مردم كمك خواست و به اين ترتيب همدست مهيار دستگير شد. با دستگيري او، معلوم شد كه او برادر سارق اصلي است و به اين ترتيب سارق اصلي نيز دستگير شد و در بازجويي‌ها به گروگانگيري و سرقت از ۴ زن اعتراف كرد. تحقيقات در اين پرونده براي شناسايي شاكيان ديگر از سوي ماموران پايگاه هشتم پليس آگاهي تهران ادامه دارد.

 

سارق اصلي و اظهارات او

خواستگار قلابي، مردي طلاساز است كه ليسانس مديريت دارد. او تا همين يك سال قبل وضع مالي خيلي خوبي داشته است، اما يك روز دوستش كه از قضا شريك كاري‌اش هم بوده، او را فريب مي‌دهد و مرد جوان تبديل به يك ورشكسته مي‌شود. سارق اصلي كه خودش را بازنده و ورشكسته مي‌دانسته، تصميم گرفته تا با فريب زنان و سرقت از آنها انتقام بگيرد. «اعتماد» در ادامه با اين سارق گفت‌وگو كرده است.

 

تاكنون مرتكب جرم نشده بوديد؟ درست است؟

خير، تا الان مرتكب هيچ جرمي نشده بودم. من اصلا اين كاره نبودم. درس خواندم و در زندگي زحمت زيادي كشيدم، اما باختم. آن هم به نزديك‌ترين دوست و شريك كاري‌ام، باختم. اشتباه كردم و به او اعتماد كردم.

بين شما و شريكتان چه اتفاقي افتاد؟

من و شريكم يك كارگاه طلاسازي در تهران داشتيم. وضع مالي‌ام را توپ تكان نمي‌داد. ماشين مدل بالا زير پايم بود و لوكس‌ترين آپارتمان‌ها را اجاره مي‌كردم، اما شريكم خيانت بزرگي در حقم كرد. شريكم كه در واقع بهترين و قديمي‌ترين دوستم بود، پيشنهاد خريد چندين شمش طلا را داد. هرچه سرمايه داشتم را به‌حساب او واريز كردم به اميد اينكه قرار است به سود آنچناني برسيم، اما شريكم نه‌ تنها سرمايه‌ام را، بلكه هر چه طلاي خام در كارگاه داشتيم را يك‌ شبه برداشت و فرار كرد. آن‌طور كه شنيدم به امريكا يا كانادا رفته است. من دستم به او نرسيد و تا چند‌ ماه در بيمارستان‌هاي مختلف بستري شدم و تا يك قدمي مرگ پيش رفتم.

چرا تصميم گرفتيد زنان را فريب دهيد و با سرقت از آنها انتقام بگيريد؟

دستم به جايي بند نبود. رسيده بودم به زير صفر. هر چه رشته بودم، پنبه شده بود. بايد يك‌ شبه به پول مي‌رسيدم. از طرفي به ‌شدت مي‌ترسيدم، چون در همه اين سال‌ها از راه درست پول در آورده بودم.

چه شد كه چنين ايده‌اي به ذهنتان رسيد؟ اينكه نقش خواستگار را بازي كنيد و دست به سرقت و گروگانگيري بزنيد؟

چند روز قبل از اينكه سراغ اين كار بروم از خواهر دوستم شنيدم كه در سايت همسريابي با مردي آشنا شده و اموالش را سرقت كرده است. شنيدن سرگذشت خواهر دوستم، موجب شد كه ايده چنين سرقتي به ذهنم خطور كند. من هم كارم را شروع كردم. از دوستم پول قرض گرفتم و ماشين‌هاي مدل بالا اجاره كردم تا اعتماد زنان را به ‌خود جلب كنم. سپس سراغ نقشه سرقت و گروگانگيري رفتم. البته هر بار هم صفحه اينستاگرام خود را مي‌بستم تا لو نروم و بعد كه با طعمه جديد آشنا مي‌شدم يك صفحه جديد مي‌ساختم.

چه شد كه پاي برادرتان به پرونده باز شد؟

چون خانه شاكي اولم دور بود. از سوي ديگر چون بار اولم بود ترس عجيبي داشتم؛ مي‌ترسيدم گروگان فرار كند. به همين دليل از برادرم خواستم تا نقش نگهبان مسلح را بازي كند و من به خانه او بروم تا سرقت را انجام دهم.

در پرونده‌تان قيد شده كه چهار زن را فريب داده‌ايد. از اين چهار زن چه ميزان مبلغي سرقت كرده‌ايد؟

در اين ۴ مورد، بيش از ۴ ميليارد تومان سرقت كردم. با اين حال ديگر نمي‌خواستم سرقت كنم و قصدم اين بود دور اين كار را خط بكشم؛ چون خيلي استرس داشتم و از سايه خودم هم مي‌ترسيدم، اما خب در نهايت دستگير شدم.

 

اظهارات پليس

در سال‌هاي گذشته مقامات قضايي در مورد سايت‌هاي همسريابي هشدارهايي داده‌اند. «علي نيك‌نفس»، رييس مركز تشخيص و پيشگيري پليس فتا ناجا در اين باره اعلام كرده است: «در حالي كه برخي افراد با ثبت‌نام در سايت‌هاي همسريابي به دنبال سوژه‌هاي مناسب براي ازدواج هستند، اما شاهد هستيم كه تعداد زيادي از افرادي كه در اين سايت‌ها ثبت‌نام مي‌كنند به دنبال سوء‌استفاده و كلاهبرداري از زنان و دختران هستند.»

 

گزارشي مشابه در سال ۱۴۰۲

اواخر سال ۱۴۰۲، زن جواني به اداره پليس رفت و از خواستگار قلابي‌اش به اتهام آدم‌ربايي و سرقت اموالش شكايت كرد. او در توضيح ماجرا گفت: «چند سال قبل همسرم فوت كرد و من تنها شدم. وضع مالي خوبي دارم و تصميم نداشتم دوباره ازدواج كنم، اما مدتي قبل در ميهماني شبانه‌اي در جمع دوستانم بودم كه يكي از دوستانم سايت همسريابي را به من معرفي كرد و گفت كه مي‌توانم از آن سايت با فرد مورد اطميناني آشنا شوم و بعد ازدواج كنيم. من عضو سايت همسريابي شدم تا اينكه پس از چند روز با مردي به نام شهرام آشنا شدم. او خودش را مهندس كامپيوتر معرفي كرد و گفت شركت بزرگي دارد و تنها زندگي مي‌كند. چند روزي تلفني با هم ارتباط داشتيم و درباره شرايطمان صحبت كرديم تا اينكه قرار شد از نزديك با هم صحبت كنيم. اولين قرارمان رستوراني در شمال تهران بود. او با خودروي گران‌قيمت و مدل بالايي به رستوران آمد، با هم شام خورديم و بعد هم مرا به خانه رساند. آن شب او را به خانه‌ام دعوت كردم، يك ساعتي مهمان من بود و بعد هم به خانه‌اش رفت.»

او در ادامه گفت: «به هر حال آن شب گذشت و ما با هم به توافق رسيديم تا در فرصتي مناسب با هم ازدواج كنيم. شهرام هميشه حرف‌هاي قشنگي مي‌زد و مرا به روياهايم مي‌برد، اما هرگز فكر نمي‌كردم او چه نقشه‌اي در سر دارد و خبر نداشتم براي سرقت اموالم نقشه آدم‌ربايي طراحي كرده و قرار است مرا به پرتگاه مرگ بكشاند. چند ساعت قبل او با من تماس گرفت و دوباره قرار ملاقات گذاشت و با خودروي مدل بالاي ديگري سراغم آمد. وقتي سوار خودرويش شدم به طرف خارج از شهر به راه افتاد، چون قرار بود در محله‌اي خلوت با هم صحبت كنيم. پس از طي مسافتي ناگهان او خودرويش را متوقف كرد و با تهديد چاقو دست و پاي مرا با طناب بست و پس از سرقت كيف و طلاهايم، مرا در بيابان‌هاي اطراف شهر رها كرد. هر قدر التماس كردم كه مرا آنجا تنها نگذارد، فايده‌اي نداشت. من با دست و پاي بسته در بيابان مانده بودم و هر قدر تلاش مي‌كردم كه طناب را باز كنم، فايده‌اي نداشت. هوا رو به تاريكي مي‌رفت و صداي جانوران وحشي به گوشم مي‌رسيد، احساس مي‌كردم در يك قدمي مرگ قرار گرفته‌ام. چند ساعت بعد خودرويي از آن محل مي‌گذشت كه مرا ديد و نجاتم داد. پس از اين حادثه به سرعت به خانه‌ام رفتم و تازه متوجه شدم خواستگار قلابي پس از اينكه مرا در بيابان رها كرده، كليد خانه‌ام را از داخل كيفم برداشته و به آنجا رفته و تمامي اموالم را كه چند ميليارد تومان ارزش دارد، سرقت كرده است. سپس تصميم گرفتم به اداره پليس بيايم و از او شكايت كنم.»

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها