سرگئي رادچنكو
حديث روشني| در سال ۲۰۲۲ و زماني كه اعلاميه مشترك چين و روسيه مبني بر شراكت «بيحد و مرز» و «هيچ منطقه ممنوعه» به امضا رسيد، موجي از توجهات جهاني به اين موضوع جلب شد، چرا كه اين توافق، اگرچه ظاهرا نويدبخش تعميق روابط دو كشور است، اما به واقع بازتابي از يك اتحاد در حال احياست كه در دهه ۱۹۵۰ به مدت كوتاهي، قدرتهاي چين و روسيه را به هم پيوند داد. مضاف بر آن اين اتحاد كوتاهمدت در همان مقطع تهديدي جدي براي ايالات متحده بود كه نميتوانست توسط اين كشور ناديده گرفته شود. با اين حال به نظر ميرسد بهرغم وجود اختلافات بسيار در زمينههاي مختلف، روابط ميان مسكو و پكن به شكل عميقتري در حال گسترش است. شي جين پينگ، رييسجمهور چين، در حالي كه روابطش را با ولاديمير پوتين، همتاي روس خود مستحكمتر از هميشه توصيف ميكند، او را همچنين به عنوان «دوست عزيز» خطاب كرده است. در مارس ۲۰۲۳، زماني كه پوتين در حال گفتوگو با «شي» بود، اين عبارت از او شنيده شد: «ما با هم در حال هدايت تغييراتي هستيم كه در يك قرن گذشته ديده نشده است.» حال اما ديدارهاي مكرر و ملاقاتهاي حضوري سران روسيه و چين به صدور بيانيههاي مشترك و مكرري منجر شده كه بر مخالفت هر دو كشور با «هژمونيسم» و سلطهگري ايالات متحده تاكيد دارند. به اين ترتيب چين و روسيه در تلاشند تا نظم جهاني موجود را به چالش كشيده و وعده تحقق يك «نظم عادلانهتر» در عرصه بينالمللي را بدهند، الگويي كه بر اساس منافع مشترك آنها بنا شده است.
چين و معماي رهبري جهاني
به اين بهانه نشريه فارن افرز با انتشار يادداشتي تحليلي در راستاي بازيگري چين در نظام بينالملل و بالاخص در ارتباط با چين متحداستراتژيكخود آورده است: بر اساس اظهارات ايگور مورگولوف، سفير روسيه در چين، شي جينپينگ دعوت ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه، را براي حضور در جشنهاي روز پيروزي در مسكو در ماه مه ۲۰۲۵ پذيرفته است. به نظر ميرسد اين تصميم گواهي بر عمق روابط بين دو كشور و گسترش شراكت آنها فراتر از حد حرف و شعار و حتي بيانيه است. در حقيقت، اين شراكت به مرحلهاي رسيده كه حمايتهاي مادي نيز در چارچوب آن جاي گرفته است. به گونهاي كه چين از حملات روسيه به اوكراين، به نوعي از طريق ارايه فناوريهاي دومنظوره كه هم كاربردي نظامي دارند و نيز تجاري، همزمان با خريد نفت و گاز روسيه از اين كشور حمايت كرده است.
با اين حال اما بهرغم اين همكاريها، رهبران چين در مواجهه با روسيه همچنان دچار ترديدهايي جدي هستند، چرا كه آنها از گرفتار شدن در طرحهاي راديكال ضدغربي پوتين و پيچيدگيهاي آن هراس دارند و آغاز يك جنگ سرد جديد كه نه برايشان مطلوب است و نه قابل پيشبيني، در ذهنشان به يك دغدغه تبديل شده است. به نظر ميرسد پكن تمايلي به تعهد رسمي در قالب يك اتحاد با روسيه ندارد، بالاخص به واسطه اين تصور كه ممكن است بهنوعي به «محور» مشترك با روسيه و كرهشمالي ملحق شود. به باور ناظران در اين ميان كيم جونگ اون، رهبر كرهشمالي نيز بهطور فزايندهاي به يكي از منابع اصلي نارضايتيهاي كنوني پكن تبديل شده است. يكي از بينشهاي قابل توجه تحليلگران مشخصا در رابطه با چين اين است كه عامل اصلي عدم تمايل پكن به تشكيل يك ائتلاف سهجانبه با روسيه و كره شمالي، تمايل اين ائتلاف به رهبري استراتژيك چين است و پكن بهطور قاطع از چنين چشماندازي اجتناب ميكند. ناظران اما در باب چرايي چنين رويكردي بر اين باورند بخشي از اين بيميلي به اين دليل است كه هر نوع محوري كه تحت رهبري چين شكل بگيرد، بهطور حتم نيازمند تعيين يك ماموريت خواهد بود كه متحدان آن بتوانند حول آن متحد شوند و به نظر ميرسد كه در پكن هيچ كس نميداند اين ماموريت بايد در چه قالبي تعريف شود. به ادعاي فارن افرز اين ترديد و بلاتكليفي در ميان رهبران چين نشاندهنده عدم آمادگي آنها براي برداشتن بار رهبري در اين ائتلاف است و اين نكتهاي مهم در درك رويكرد محتاطانه پكن در سياست خارجياش قابل توجه است.
فرصت طلايي براي واشنگتن
به باور ناظران شك و ترديد چين درباره رهبري يك ائتلاف از شركاي غيرقابل اعتماد در مقابله با غرب نشاندهنده اين است كه رهبران اين كشور بهطور كامل از هزينههاي سنگين رويارويي با قدرتهاي جهاني آگاهند و در عين حال در حال مديريت ريسكهاي احتمالي هستند. در عين حال همزمان ديپلماسي نامتعارف دونالد ترامپ كه سخنان تند و جنگ اقتصادي را با وعدههاي همكاري بينالمللي ميان چين، روسيه و ايالات متحده تركيب ميكند، بر ابهامات پكن درباره مسير آينده پيشرو در قبال ايالات متحده افزوده است. به ادعاي تحليلگران اما اين وضعيت، فرصتي طلايي براي واشنگتن فراهم ميآورد، چرا كه دولت امريكا با بهرهگيري از اين فرصت ميتواند از طريق تلاشهاي ديپلماتيك تازه و هوشمندانه، نيتها و استراتژيهاي چين را بهتر مورد ارزيابي قرار دهد و همزمان در برابر اقدامات احتمالي چين، براي مقابله و مهار آن آماده باشد. در اين بين گفتني است كه پكن از چرخش اخير كيم جونگ اون به سمت روسيه حمايت نكرده است؛ چرخشي كه نهايتا به پيمان اتحاد ميان كرهشمالي و روسيه در ژوئن ۲۰۲۴ منجر شد. حال به نظر ميرسد كه پكن حتي پيش از اين اقدام نيز از آن مطلع نبوده و در جريان اين تحولات قرار نداشته است. به عبارتي شي جين پينگ حتي با مشاركت مستقيم كره شمالي در جنگ روسيه عليه اوكراين مخالف بود. اين مشاركت كه شامل اعزام حدود ۱۰ هزار سرباز كره شمالي به منطقه كورسك روسيه به منظور مقابله با حملات اوكراين است، بهطور فزايندهاي نشاندهنده تمايل كرهشمالي به استقلال از چين است.در اين شرايط به نظر ميرسد پيونگيانگ با اعزام نيرو و ارسال مقادير زيادي مهمات به روسيه، تعمدا به پكن نشان داده وابسته به چين نيست و همچنين قصد ندارد در راستاي منافع پكن گام بردارد. گفتني است پيمان ميان روسيه و كرهشمالي در شرايطي به امضا رسيد كه نمايندگان مسكو از فقدان هماهنگي ميان چين، كرهشمالي و روسيه ابراز تاسف كردند. پوتين كه بهطور مكرر اما جداگانه با شي جين پينگ و كيم جونگ اون ديدار كرده، علاقهمند به برگزاري يك نشست سهجانبه براي تقويت روابط ميان سه كشور است. با اين حال، از آن زمان كه شي و كيم آخرين بار در سال ۲۰۱۹ با يكديگر ديدار كردند، روابط ميان دو كشور دچار سردرگمي و عدم ارتباط شده است. اين درحالي است كه پيشتر، اين كشورها مشورتهاي سهجانبهاي برگزار ميكردند كه آخرينش در اكتبر ۲۰۱۸ صورت گرفت، اما حالا كره شمالي از چنين ديدارهايي اجتناب ميكند و به جاي آن ترجيح ميدهد روابط نزديكي با روسيه برقرار كند تا با چين.
هراس از زرادخانه هستهاي كره شمالي
پكن نيز بهطور واضح از تشكيل يك بلوك در شرق آسيا امتناع ميكند، چراكه به درستي ميداند چنين اقدامي ميتواند ژاپن، كره جنوبي و ايالات متحده را به تشكيل يك ائتلاف آشكار ضدچيني سوق دهد. اين نگراني براي چين به ويژه در شرايطي تشديد ميشود كه در حال حاضر روابطش با كشورهاي همسايهاش كه بهطور سنتي تحت نفوذ امريكا بودهاند در وضعيت حساس و پيچيدهاي قرار دارد. علاوه بر اين، چين نسبت به روسيه به مراتب بيشتر نگران برنامه هستهاي كرهشمالي است. در حالي كه روسها بهطور نسبي از وجود يك كرهشمالي هستهاي چشمپوشي كردهاند، پكن نيز نگران پيامدهاي احتمالي آن براي امنيت منطقهاي است. اگر كرهشمالي برنامه هستهاي خود را تقويت كند، اين امر ميتواند به كشورهاي هم مرز مانند ژاپن و كرهجنوبي انگيزه دهد تا برنامههاي هستهاي خود را توسعه دهند كه اين خود تهديدي جدي براي ثبات در منطقه خواهد بود. در اين ميان، چين همچنان مايل است كه مذاكرات خلع سلاح هستهاي با پيونگيانگ را از سر بگيرد، هرچند كه دستيابي به هدفي مانند يك شبه جزيره كره عاري از سلاح هستهاي دور از دسترس به نظر ميرسد. در عين حال پكن نيز به خوبي ميداند كه تعارضات هستهاي در شبهجزيره كره نه تنها موجب نگرانيهاي داخلي در چين ميشود بلكه ميتواند فشارهاي سياسي و اقتصادي بزرگي را از جانب كشورهاي منطقه و قدرتهاي جهاني به دنبال داشته باشد. به باور گروهي از ناظران اين نگرانيها ريشه در تجربههاي پيشين و همچنين عدم پيشبيني رفتارهاي جنجالي كرهشمالي است. از اين رو، به هيچوجه غيرعادي نيست كه چين از كشيده شدن به يك درگيري توسط يك دولت بيثبات و نامطمئن خواه كرهشمالي باشد يا روسيه، بيم داشته باشد.
دگرگوني معادلات: از اتحاد ايدئولوژيك
تا فاصلهگيري استراتژيك
فارن افرز در ادامه يادداشت خود در اين راستا همچنين آورده است ترديد چين در پذيرش نقش پرچمدار براي پيونگ يانگ موضوعي جديد نيست و اين مساله به تاريخ روابط دو كشور باز ميگردد. در مارس ۱۹۹۰، هنگامي كه جيانگ زمين، دبيركل حزب كمونيست چين به كره شمالي سفر كرد، كيم ايل سونگ، دبيركل وقت از فرصت استفاده كرده و به او قول داد كه «مردم كره قاطعانه به برافراشتن پرچم انقلاب و سوسياليسم ادامه خواهند داد ... و شانه به شانه مردم چين براي هدف مشترك يعني ساختن سوسياليسم مبارزه خواهند كرد.» اين سخنان، اميدهايي را در پيونگيانگ برانگيخت كه چين پس از فروپاشي شوروي ميتواند رهبري مبارزه براي حفظ و گسترش آرمانهاي كمونيستي را به دوش گيرد. با اين حال، پكن كه تجربههاي تاريخي و ملاحظات ژئوپليتيك خود را در نظر ميگرفت، تمايلي به پذيرش چنين نقشي نداشت. چين كه خود به دنبال اصلاحات اقتصادي و در مسير تغييرات بنيادين در سياست داخلي و خارجي بود، هيچ علاقهاي در به دوش كشيدن پرچم سوسياليسم شوروي پس از فروپاشي آن نداشت. در عوض اين كشور به جاي اينكه خود را در نقش رهبر مبارزه سوسياليستي قرار دهد، روي سياستهاي اصلاحطلبانه اقتصادي و رويكرد عملگرايانه در عرصه سياست خارجي تمركز كرد. اين رويكرد تحت عنوان «پنهان كردن تواناييها و انتظار براي فرصت مناسب» شناخته ميشود، نشاندهنده تمايل چين به پنهانسازي قدرت خود و همزمان اجتناب از ايجاد تنشهاي غيرضروري با ديگر قدرتها آن هم تا زماني است كه شرايط مناسب براي اقدام فراهم شود. در ادامه اين رويكرد عملگرايانه بود كه چين تصميم گرفت روابط ديپلماتيك خود را با كره جنوبي برقرار كند؛ اقدامي كه نشاندهنده اولويتهاي جديد پكن در دوران پس از جنگ سرد بود. هرچند چين هيچگاه رابطه خود را با پيونگ يانگ قطع نكرد، اما اين روابط هرگز به صميميت دوران اوليه جنگ سرد بازنگشت. در آن دوران، چين و كرهشمالي نه تنها متحدان ايدئولوژيك، بلكه شركايي استراتژيك بودند كه در كنار هم عليه ايالات متحده در جنگ كره جنگيدند. با اين همه، گذر زمان، تغييرات ژئوپليتيكي و تحولات اقتصادي، مسير روابط ميان دو كشور را دگرگون كرد. چين كه بهطور فزايندهاي به سمت ادغام در اقتصاد جهاني و تقويت روابط تجاري با كشورهاي مختلف از جمله كرهجنوبي حركت ميكرد، ديگر تمايلي به حمايت بيقيد و شرط از كرهشمالي نداشت. بهتدريج، شكاف ميان پكن و پيونگيانگ عميقتر شد و آن نزديكي استثنايي كه مائو تسهتونگ روزگاري آن را با عبارت «نزديكتر از لبها و دندانها» توصيف كرده بود، به خاطرهاي دور تبديل شد.
جهان در آستانه جنگ سرد2 ؟
رهبران چين كه امروز در ميانه تنشهاي فزاينده با ايالات متحده قرار دارند و از همين رو به نظر ميرسد در تلاشند تا از تجربه آخرين رويارويي ابرقدرتها، يعني جنگ سرد عبرت بگيرند. هرچند مورخان درباره علت دقيق آغاز جنگ سرد اختلاف نظر دارند، اما روايت غالب اين است كه جوزف استالين، رهبر شوروي، نه به دنبال رويارويي مستقيم، بلكه در پي نوعي سازش ميان قدرتهاي بزرگ بود، سازشي كه در آن، ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي به حوزههاي نفوذ مشروع يكديگر احترام بگذارند و از عبور از خطوط قرمز هم پرهيز كنند. با اين حال اما به ادعاي ناظران مشكلات زماني آغاز شد كه واشنگتن و مسكو درباره ميزان گسترش اين حوزههاي نفوذ در اروپا و آسيا دچار اختلاف شدند. استالين كه به دنبال تضمين امنيت شوروي از طريق ايجاد كمربندي از دولتهاي همسو بود، گامهايي برداشت كه در نظر امريكاييها به عنوان اقدامي تهاجمي تلقي شد. اين برداشت باعث شد واشنگتن كه تمايل نداشت خطر بلندپروازيهاي توسعهطلبانه استالين را ناديده بگيرد، سياست «مهار» را در پيش بگيرد، سياستي كه به يكي از ستونهاي اصلي استراتژي ايالات متحده در طول جنگ سرد تبديل شد. معضل امروز پكن نيز در پيچيدگي راهبردي مورد نظر اين كشور نهفته است اينكه چگونه ميتواند به ايالات متحده اطمينان دهد كه به دنبال آغاز يك جنگ سرد ديگر نيست، در حالي كه همزمان، بهطور فعال خود را براي چنين تقابلي آماده ميكند. از يك سو، چين بر طبل همكاري و ثبات منطقهاي ميكوبد و از سوي ديگر، توسعه بيوقفه زرادخانه هستهاي، عملياتهاي جاسوسي پيشرفته، لحن تهاجمي در سياست خارجي و مهمتر از همه، حمايت آشكار و ضمني از روسيه، همگي نشان از آمادگي پكن براي رويارويي دارد. با اين همه شي جين پينگ به وضوح بر اين باور است كه دورهاي از رقابت راهبردي بلندمدت با ايالات متحده آغاز شده و چارهاي جز آمادهسازي همهجانبه براي مواجهه با اين واقعيت وجود ندارد. در عين حال در ميانه رقابت فزاينده ميان چين و ايالات متحده، پكن همچنان از روابط خود با روسيه و كرهشمالي به عنوان ابزارهايي براي مقابله با هژموني غرب بهره ميبرد. همزمان استراتژيستهاي چيني با نگاهي ژئوپليتيكي و عملگرايانه به صحنه بينالمللي مينگرند؛ ايالات متحده، به عنوان رهبر بلوك غرب، در تلاش است تا رشد و نفوذ چين را مهار كند؛ در مقابل، ولاديمير پوتين با حمله به اوكراين، بهطور مستقيم در رويارويي با غرب قرار گرفت. از ديدگاه پكن، هر ضربهاي كه روسيه به ساختار قدرت غرب وارد كند، به نفع چين است. بر اين اساس در چنين چارچوبي، پوتين نه تنها يك شريك سياسي، بلكه سدي در برابر نفوذ امريكا تلقي ميشود. بنابراين پكن نميتواند بهراحتي اين بازيگر را كنار بگذارد، چرا كه حضور روسيه در خط مقدم اين نبرد ژئوپليتيكي، توجه غرب را از رقابت مستقيم با چين منحرف ميكند. به همين ترتيب كرهشمالي هرچند متحدي غيرقابل پيشبيني و بيثبات باشد، همچنان به عنوان ابزاري ارزشمند براي فشار بر واشنگتن باقي ميماند. چين نه به خاطر حمايت از كيم جونگ اون، بلكه به دليل كاركرد راهبردي او در ايجاد اختلال در برنامههاي امريكا و متحدانش در شرق آسيا، هرگز پيونگ يانگ را كاملا رها نخواهد كرد. با اين همه از سوي ديگر سرمايهگذاري بيش از حد در چنين روابطي ميتواند براي پكن هزينهزا نيز باشد. نزديكي بيقيدوشرط شي جين پينگ به پوتين، نه تنها چين را در تقابل آشكار با غرب قرار داده، بلكه موقعيت اين كشور را در اروپا نيز تضعيف كرده است. در دسامبر ۲۰۲۴، آنالنا بربوك، وزير امور خارجه آلمان، به صراحت از چين به دليل «مخالفت با منافع اصلي اروپا از طريق حمايت اقتصادي و تسليحاتي از روسيه» انتقاد كرد. چند ماه پيش از آن نيز امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه، در ديدار با شي از او خواست كه حمايتش از مسكو را كاهش دهد.
اژدهاي زرد در تنگنا
حال با توجه به اينكه ارزش روابط تجاري چين با اتحاديه اروپا به ۷۶۲ ميليارد دلار رسيده و در بحبوحه ركود اقتصادي چين اين موضوع اهميتي دوچندان يافته است، استراتژيستهاي پكن با چالشي اساسي روبهرو هستند و آن اينكه آيا قطبي شدن اقتصاد ناشي از يك جنگ سرد نوظهور واقعا به نفع چين است؟ هرچند شراكت با روسيه و بهرهگيري از كره شمالي به عنوان اهرم فشار ميتواند جايگاه چين را در معادلات ژئوپليتيكي تقويت كند، اما خطر قطع پيوندهاي اقتصادي با اروپا يكي از بزرگترين شركاي تجاري شي چشماندازي نگرانكننده است كه نميتوان آن را ناديده گرفت.با اين حال همانطور كه تجربه قرن حاضر و قرون گذشته نشان داده است، روابط اقتصادي به تنهايي نميتواند مانع از درگيري ميان قدرتهاي بزرگ شود. قمار بيمحاباي ولاديمير پوتين در اوكراين كه منجر به قطع روابط اقتصادي سودآور روسيه با اروپا شد، نشان داد كه وقتي جاهطلبيهاي ژئوپليتيكي بر منافع اقتصادي سايه مياندازند، مسير تقابل اجتنابناپذير ميشود.چين هرچند با دقت بيشتري حركت ميكند، اما از اين قاعده مستثني نيست. سرمايهگذاريهاي عظيم پكن در طرحهايي همچون «ابتكار كمربند و راه» و وابستگياش به بازارهاي اروپايي، انگيزهاي قوي براي حفظ ثبات و جلوگيري از تنشهاي شديد است. بااينحال، در ساختار قدرت چين، تصميمگيري نهايي توسط شي جينپينگ انجام ميشود؛ رهبري همچون پوتين، ممكن است در نهايت مسير تقابل با غرب را به تعامل ترجيح دهد.به نوشته فارن افرز اما در ميان تمامي تنشهاي ژئوپليتيكي، تايوان به عنوان حساسترين نقطه در روابط چين و غرب همچنان باقي مانده است؛ كانوني كه ميتواند نشاندهنده نيت واقعي شي جين پينگ باشد. پيام سال نو ۲۰۲۵ شي كه با لحني قاطع و بيسابقه همراه بود، بار ديگر بر اين موضوع تاكيد كرد با اين عبارت كه «هيچ كس نميتواند پيوند ميان تايوان و سرزمين اصلي چين را قطع كند.» اگرچه رهبران پيشين چين نيز همواره بر وحدت سرزميني تاكيد كردهاند، اما تفاوت رويكرد شي در جديت و احساس اضطراري است كه از سخنانش به وضوح مشخص است. برخلاف رهبران پيشين كه اتحاد با تايوان را به عنوان هدفي درازمدت مطرح ميكردند، شي اما به گونهاي سخن ميگويد كه گويي تصميم براي اقدام نظامي گرفته شده و تنها فرصت مناسب براي اجراي آن باقي مانده است! بااينحال به باور تحليلگران همين قاطعيت ميتواند نشاندهنده پارادوكسي از ترديد و جديت نيز باشد. شايد شي، همچون استالين در سال ۱۹۵۰، همچنان در حال ارزيابي واكنش ايالات متحده است. به اين شرح كه استالين در آن زمان كه از شنود كابلهاي ديپلماتيك امريكايي به اين نتيجه رسيده بود كه واشنگتن براي دفاع از كرهجنوبي وارد جنگ نخواهد شد، به كيم ايل سونگ چراغ سبز داد تا حمله كند؛ محاسبهاي كه در نهايت به يك جنگ خونين و بنبست ژئوپليتيكي منجر شد. اكنون نيز شي نيز ممكن است بر اساس ارزيابيهاي ناقص يا نشانههاي متناقض از سوي غرب، به اين باور برسد كه امريكا در دفاع از تايوان جديت ندارد.
پيام خطرناك پكن
همانطور كه در دوران جنگ سرد تنشها به تدريج تشديد شدند، اما با تلاش كوتاهمدت براي كاهش اختلافات همراه بودند، روابط كنوني ايالات متحده و چين نيز همچنان قابل بازگشت است. هرچند كه مسير كنوني بيشتر به سمت تقابل پيش ميرود، اما هنوز فرصتهايي براي جلوگيري از يك جنگ سرد تمام عيار وجود دارد، چرا كه عدم شفافيت و بياعتمادي ميان دو كشور بيش از هر زمان ديگري آشكار است. نيكلاس برنز، سفير وقت ايالات متحده در پكن، بارها از دسترسي محدود به مقامات ارشد چيني گلايه كرد. همچنين تلاشهاي پنتاگون براي برقراري كانالهاي ارتباطي نظامي با بياعتنايي چين مواجه شد. از ديدگاه پكن اما اين سكوت نوعي اهرم فشار است و همچنين راهي براي نشان دادن نارضايتي از آنچه چين آن را تندروي و خصومت واشنگتن ميداند. اما اين استراتژي، چه عمدي باشد و چه غيرعمدي، پيام خطرناكتري نيز ارسال ميكند: اينكه چين بهطور ضمني مسير تقابل را پذيرفته و از گفتوگوي سازنده دست كشيده است. به باور گروهي از استراتژيستها اما اگرچه روابط ايالات متحده و چين به مرحلهاي حساس رسيده، اما هنوز از نقطه بيبازگشت عبور نكرده است. براي جلوگيري از يك جنگ سرد جديد، پكن بايد بهطور عملي نشان دهد كه همچنان به ديپلماسي متعهد است و به دنبال تقابل نظامي يا اتحادهاي خصمانه نيست. در اين باب اقداماتي كليدي ميتواند به اصلاح مسير تقابلي ميان دو قدرت كمك كند از جمله كاهش لفاظيهاي تهاجمي درباره تايوان؛ بدين شرح كه پكن بايد به واشنگتن چه بهطور عمومي و چه از طريق كانالهاي خصوصي سيگنالهاي روشني ارسال كند كه در آينده نزديك قصد حمله به تايوان را ندارد. شي جين پينگ ميتواند همزمان با معتدل كردن لحن تهديدآميزش درباره «اتحاد قريبالوقوع» به ايجاد اعتماد متقابل كمك كند. همچنين رهبران چين بايد بهطور فعالتري در كمك به پايان دادن به جنگ روسيه در اوكراين مشاركت كنند.
بازگشت به ديپلماسي كيسينجر؟
با توجه به اينكه چين بزرگترين خريدار هيدروكربنهاي روسيه و يكي از تامينكنندگان اصلي كالاهاي صنعتي و مصرفي به اين كشور است، اهرم اقتصادي قابلتوجهي در اختيار دارد كه ميتواند براي فشار به پوتين جهت پذيرش آتشبس از آن استفاده كند، چرا كه به باور ناظران يك درگيري طولاني و بيپايان ممكن است برخلاف منافع چين باشد و در عين حال به تقويت روابط با اروپا كمك كند. به عبارتي ديگر چنين فرصتي حتي ميتواند فرصت خوبي براي همگرايي پكن با دولت ترامپ باشد، چرا كه ترامپ نيز علاقهمند به آتشبس بدون توافق جامع در مورد جنگ است. با توجه به اظهارات وانگ يي در كنفرانس مونيخ كه اشاره به لزوم مشاركت همه طرفها و ذينفعان در زمان مناسب در فرآيند مذاكرات صلح داشت و همچنين تمايل ترامپ به برگزاري مذاكرات صلح با روسيه، اكنون زمان مناسبي است تا چين علاقهمندي خود را به گفتوگوي مستقيم و سازنده با ايالات متحده درباره جنگ اوكراين اعلام كند. فارن پالسي اما در بخش ديگري از گزارش خود نوشته است: در مقابل اما اولين اقدام ايالات متحده در قبال چين بايد افزايش تلاشها براي منصرف كردن تايوان از اعلام استقلال باشد؛ اقدامي كه ميتواند بيثباتكننده و پيامدهاي خطرناكي براي شرق آسيا و حتي جهان به همراه داشته باشد. واشنگتن ميتواند ديپلماسي تايواني خود را به تضمينهاي خصوصي از چين پيوند دهد كه اين كشور قصد حمله به جزيره تايوان را ندارد. در عين حال اما ايالات متحده بايد بهطور صريح به چين بگويد كه واشنگتن مجبور خواهد شد براي مقابله با احتمال درگيري بر سر تايوان آمادگي پيدا كند، مگر اينكه پكن از طريق بيانيههاي عمومي و تمايل واقعي خود به انجام اقدامات اعتمادسازي در شرق آسيا نشان دهد كه به دنبال شروع جنگ سرد جديدي نيست. چنين اقداماتي ميتواند شامل پاسخ به درخواست ترامپ براي كنترل تسليحات، توسعه تماسهاي نظامي ميان دوطرف و همچنين خودداري از تمرينات نظامي تحريكآميز باشد. با اين همه ديپلماسي فعال بهترين اميد واشنگتن براي كاهش روند تقابل با پكن است. به عبارتي ديگر هنگامي كه هنري كيسينجر، مشاور امنيت ملي و وزير امور خارجه در دوران رياستجمهوري ريچارد نيكسون، دموكراتها را بهخاطر موعظه در مورد حقوق بشر به شوروي سرزنش كرد، او به درستي فهميد كه چنين نمايشهايي شورويها را آزار ميدهد و ديپلماسي را سختتر ميكند. با اين حال، او پيروزيهاي بزرگي در برابر اتحاد جماهير شوروي به دست آورد، از جمله پيشگامي در بهبود روابط با چين و فريب دادن كرملين در خاورميانه. حال نيز ايالات متحده بايد رويكردي مشابه كيسينجر در برخورد با چين اتخاذ كند و از موعظه در مورد ارزشهاي دموكراتيك كه رهبران چين را نگران ميكند، اجتناب كند. به نظر ميرسد ترامپ ذاتا تمايلي به اجتناب از اين موضوع دارد، چرا كه هرگز از زبان بينالمللي ليبرال مشابه پيشينيانش استفاده نكرده است. به ادعاي اين نشريه امريكايي، در گام بعدي نيز ترامپ همچنين بايد به چين پيشنهاد دهد كه نقش مستقيمي در آوردن روسيه به پاي ميز مذاكره براي پايان دادن به جنگ اوكراين ايفا كند. گفتني است پكن در حال حاضر براي مديريت مذاكرات روسيه و اوكراين چهرهاي برجسته تعريف كرده و سفير لي هويي است كه پيشتر بيانيههايي در خصوص نياز به حل صلحآميز بحران صادر كرده است. همچنين با دعوت از چين به مذاكرات، ترامپ نيز همزمان ميتواند حسننيت پكن را آزمايش كرده و در صورتي كه توافقي حاصل شود، اطمينان حاصل كند كه چين نقشي كليدي در اجراي آتشبس ايفا خواهد كرد.با اين همه فوريه ۲۰۲۵، سالگرد ۷۵ سالگي امضاي معاهده اتحاد چين و شوروي است؛ اتحادي كه در ابتدا غيرقابل نفوذ به نظر ميرسيد، اما به دليل تناقضات داخلي و اختلافات درون سازماني، پس از تنها 10سال فروپاشيد. چين اما در نهايت با انتخاب مسير مدرنسازي و همكاري بهجاي تقابل با غرب، از سرنوشت اتحاد شوروي نجات يافت. امروز اما مجددا چين و روسيه دوباره همصدا شدند، اما اين همكاري نه به صورت يك اتحاد، بلكه بهطور خاص با اهداف محدودتر و تحت شرايطي خاص است و به هيچوجه شبيه به آنچه در دوران اتحاد شوروي وجود داشت، نيست. با توجه به احتمال آغاز يك جنگ سرد ديگر، چين نيز به دقت بررسي ميكند كه آيا واقعا تمايل دارد رهبري يك محور از كشورهاي وابسته و غيرقابل پيشبيني را به سوي تقابل با ايالات متحده هدايت كند يا خير. اين مساله فرصتي را مقابل دو كشور (چين و امريكا) كه از اين عدم قطعيت بهرهبرداري كنند و به دنبال گزينهها و ترتيبات جايگزين هستند، قرار داده است.
مورخ و استاد دانشكده مطالعات بينالمللي جان هاپكينز