علي ولياللهي
مهران برخورداري يكي از مدالآوران ما در المپيك بود. او در پاريس موفق شد مدال نقره تكواندو را براي ايران به ارمغان بياورد؛ ورزشكاري نخبه با دغدغههاي عميق اجتماعي. به بهانه پايان سال و از راه رسيدن ايام نوروز و مخصوصا به حراج گذاشتن مدال نقرهاش براي كمك به كودكان بيمار گفتوگويي با مهران ترتيب داديم. در اين گفتوگو هم از ورزش بحث شد هم مشكلات اقتصادي اين روزهاي مردم و هم از فيلمهاي رزمي بروس لي و جت لي هم از بازي گل يا پوچ!
مهران سال 1403 چطور بود؟
خب، سال ۱۴۰۳ براي من سال بسيار سختي بود، اما شيرينيهاي خودش را هم داشت. من بهترين مدال دوران ورزشيام تا به امروز، يعني مدال نقره المپيك پاريس را در اين سال كسب كردم و خدا را شكر ميكنم كه تمرينات سختي كه در اين سال داشتم، به نتيجه رسيد و توانستم دل مردم عزيزمان را با مدالهاي ارزشمندي كه در المپيك پاريس كسب شد، آنهم ازسوي تيم ملي تكواندو، شاد كنم.
در مجموع، تيم ملي تكواندو عملكرد فوقالعادهاي در المپيك داشت و توانست ركورد صددرصدي كسب مدال را ثبت كند. تمامي اعضاي تيمي كه اعزام شدند، موفق به كسب مدال شدند. جو تيم چگونه بود؟ اين موفقيت چگونه به دست آمد؟
ما تمرينات بسيار خوبي را پشت سر گذاشتيم و جا دارد از استاد افلاكي و استاد يوسفي عزيز تشكر كنم كه در اين مدت واقعا دلسوزانه در كنار ما بودند. همچنين، از استاد ساعي عزيز و دكتر رحيمي كه در بخش رياست فدراسيون كمكهاي بسيار زيادي به تيم كردند، سپاسگزارم.
خدا را شكر، جو تيم بسيار خوب و مثبت بود. البته نميتوانم بگويم كه تمام امكانات دراختيار ما بود، زيرا واقعا اينگونه نبود. امكانات ما در مقايسه با رقبا قابل قياس نبود، اما با اتحاد و يكدلي كه داشتيم، توانستيم تمرينات خوبي را پشت سر بگذاريم. تلاش كرديم بيش از هر چيز، اتحاد و همدلي خود را در تيم حفظ كنيم و اين انسجام را تا پايان المپيك پاريس و پس از آن نگه داشتيم.
واقعا در مسابقات، پشتيبان يكديگر بوديم. هرگاه يكي از ما وارد ميدان ميشد، گويي تمامي اعضاي تيم با او همقدم و همپيمان ميشدند تا بتواند بهترين نتيجه و عملكرد ممكن را ارايه دهد.
مهران اجازه بده كمي فضاي گفتوگو را تغيير دهيم. شما اكنون يكي از مدالآوران تاريخ ورزش ايران در المپيك هستيد. بسياري از افرادي كه از بيرون شما را ميبينند، احتمالا دوست دارند بدانند كه روزمرّگي تو چگونه است، نوع تمريناتت به چه شكلي است و امور روزانهات چگونه سپري ميشود. ميخواهم ازت بپرسم كه اكنون، به عنوان يك ورزشكار حرفهاي كه المپيك را پشت سر گذاشته و براي مسابقات آينده آماده ميشود، روزهايت چگونه سپري ميشود؟
من شخصا تمايل بسيار زيادي به رشد و پيشرفت دارم. يعني سعي ميكنم هر روزي كه سپري ميكنم، نسبت به روز قبل بهتر باشم و چيز جديدي ياد بگيرم. براي من قابلقبول نيست كه دو روز پشت سر هم مشابه يكديگر باشند. از زماني كه صبح از خواب بيدار ميشوم، واقعا براي زندگيام برنامهريزي دارم. حتي استراحتم نيز با برنامه است، يعني ميدانم كه در چه زماني نياز به استراحت دارم، چه زماني نياز دارم تفريح كنم، چه زماني بايد با دوستانم بيرون بروم يا با خانوادهام وقت بگذرانم. به نظرم مهمترين اصل در زندگي، تعادل است. من تلاش ميكنم تعادل را در تمام ابعاد زندگيام رعايت كنم و زندگي من تنها به ورزش محدود نميشود. قطعا ورزش يكي از مهمترين بخشهاي زندگي من است، اما همهچيز نيست. در كنار تمرينات سخت و مسابقات پرفشاري كه پشت سر ميگذارم، لازم است كه به عنوان يك انسان، زماني را براي خود، خانواده و اوقات فراغتم اختصاص دهم. من به كار علمي و تمرينات مفيد و بهينه اعتقاد زيادي دارم. هر تمريني را انجام نميدهم، بلكه تلاش ميكنم تمريناتي را انجام دهم كه مطابق اصول علمي باشد و به پيشرفت من كمك كند.
در حال حاضر، صبح، ظهر و عصر تمرين ميكنيد؟
پس از مسابقات المپيك، در اين شش ماهه اخير هدف من اين نبود كه فشار زيادي بر خود وارد كنم. با نظر خودم، كادر فني و اساتيدم، تصميم گرفتيم كه پس از يك دوره طولاني و پرفشار، مدتي را به استراحت اختصاص دهم. البته در اين مدت، بدون تمرين هم نبودم، بلكه با آمادگي حدود ۴۰تا ۵۰درصد، نهايتا ۶۰درصد تمرين كردم. همين هفته گذشته در مسابقات ليگ برتر شركت كردم و خدا را شكر، باوجود رقباي بسيار قدرتمند، توانستم در مسابقات پيروز شوم، درحالي كه از لحاظ بدني در آمادگي كامل نبودم اما سعي كردم با عملكرد فني خودم مسابقات را به نفع خودم تمام كنم. اما از اين به بعد، با نزديكتر شدن مسابقات مهمي مانند مسابقات دانشجويان و مسابقات قهرماني جهان، ديدگاهم نسبت به تمرينات جديتر ميشود و فشار تمريناتم افزايش پيدا خواهد كرد تا بتوانم در مسابقات آينده در اوج آمادگي باشم، انشاءالله.
اوقات فراغت تو چگونه سپري ميشود؟ چه سرگرميهايي داري؟ آيا به سينما، كتاب يا موسيقي يا سفر علاقه داري؟
من بسيار به سفر علاقه دارم و فردي خانوادهدوست هستم. بيشتر سعي ميكنم اوقات فراغتم را در كنار خانوادهام سپري كنم و در كنار همسر، مادر و پدرم باشم. سعي ميكنم هر كاري كه انجام ميدهم، همراه با عزيزانم باشد. از سرگرميهاي من ميتوان به بازيهايي مانند بيليارد اشاره كرد كه اخيرا بسيار به آن علاقهمند شدهام. همچنين، بازي گل يا پوچ را انجام ميدهم.
گل يا پوچ؟
(با خنده) بله. حتي در اردوهاي تيم ملي، اين بازي را راه انداختهايم و با بچهها بازي ميكنيم. به صورت حرفهاي! گاهي اوقات، اگر فرصتي فراهم شود، به مسافرت ميروم يا با دوستانم بيرون ميروم. سعي ميكنم از تمام ابعاد زندگيام لذت ببرم. زندگي من فقط محدود به ورزش نيست. تلاش ميكنم در كنار ورزش قهرماني، زندگي كنم. من عاشق ورزش كردن هستم و هيچگاه ورزش و تكواندو براي من يك اجبار نبوده است.
هميشه اين رشته را با عشق دنبال كردهام. تصور ميكنم يكي از سختترين روزهاي زندگي من، روزي خواهد بود كه ديگر نتوانم ورزش حرفهاي انجام دهم. با اين حال، تلاش ميكنم در سالهايي كه در ورزش حرفهاي حضور دارم، نهايت بهره را ببرم.
در دوران كودكي، فيلمهاي رزمي تماشا ميكردي و حركات ستارههاي سينمايي را تقليد ميكردي؟
من عاشق ورزشهاي رزمي بودم و با توپ ميانهاي نداشتم. از كودكي رابطه خوبي با ورزشهاي توپي نداشتم. به عنوان مثال، با فوتبال، بسكتبال و واليبال بيگانه بودم. اما اكنون، از ميان ورزشهاي توپي، به بسكتبال علاقه زيادي دارم. دوران كودكيام را اگر مرور كنيد، ميبينيد كه بيشتر از تماشاي برنامه كودك، فيلمهاي بروس لي، جت لي و جكي چان را ميديدم. همگام با سينماي چين جلو ميرفتم! آنقدر پيگير سينماي چين بودم كه گاهي فيلمهايي را ميديدم كه حتي خود چينيها هنوز تماشا نكرده بودند. اگر فيلم رزمي جديدي در كلوپها عرضه ميشد، من نخستين نفري بودم كه آن را تهيه ميكردم.
بازيگر مورد علاقهات؟
من عاشق بروس لي و جت لي و جكي چان بودم. اين سه نفر را خيلي دوست داشتم. جلوتر فرانكي و راكي هم اضافه شدند.
دوست داري وارد سينما شوي به عنوان يك رزميكار؟
از بچگي يكي از علايقم بوده كه وارد سينما و بازيگري شوم. خيلي دوست داشتم، منتها چون درگير تكواندو بودم نتوانستم. به هر حال هر كاري علم خودش را ميطلبد، ولي قطعا دوست دارم. شايد اگر فرصتش پيش بيايد امتحان كنم. تست ميكنم خودم را ببينم استعدادش را دارم يا نه، ولي در مجموع كار بازيگري را دوست دارم مخصوصا اگر مربوط به بخش اكشن و رزمي باشد.
من معمولا با قهرمانهاي ورزشي صحبت ميكنم و اكثر آنها دغدغههاي مالي دارند. تو امروز به سطح بسيار بالايي رسيدهاي. ميخواهم بدانم كه آيا وضعيت ماليات به گونهاي هست كه بتواني تمركز خود را صرفا روي ورزش بگذاري؟
ببينيد، من به تازگي ازدواج كردهام و طبيعتا هزينههاي زندگيام نسبت به قبل خيلي بيشتر شده است. خدا را شكر ميكنم كه بعد از مسابقات المپيك يك جهش مالي نسبتا خوبي در زندگيام ايجاد شد، اما در حال حاضر شغل ثابتي ندارم كه ماهانه برايم درآمدي داشته باشد. بعد از مسابقات المپيك همان جوايزي كه دريافت كرديم، همان بود. اگر خيلي زرنگ باشي، بتواني در شهر خودت، البته نه در منطقهاي خيلي خوب، يك واحد مسكوني متوسط تهيه كني و تنها بتواني در آن زندگي كني. با اينكه مدال نقره المپيك را گرفتهام و فكر نميكنم مدالي در رشته تكواندو باقي مانده باشد كه كسب نكرده باشم -حداقل مدال نقره و برنز را دارم- اما همچنان شغلي ندارم كه خيال مرا از نظر درآمد راحت كند. متاسفانه مصوبههايي كه براي استخدام قهرمانان توسط دولت وجود دارد، چندان كارآمد نيست. مثلا ما را در ادارات دولتي يا وزارت ورزش استخدام ميكنند، اما فكر ميكنيد حقوق اين شغلها چقدر است؟ نهايتا ماهي ده تا دوازده ميليون تومان كه وزارت كار تعيين كرده است. اين مبلغ در واقع حتي هزينه يك قوطي مكمل پروتئين ما در ماه هم نميشود. اين مساله يكي از دغدغههاي اصلي ورزشكاران است. در المپيك پاريس، كلا دوازده نفر مدال گرفتند -البته تعداد دقيق ورزشكاران پارالمپيكي را نميدانم- اما تامين شغل مناسب براي اين دوازده نفر، واقعا كار سختي براي كشوري مثل ايران نيست. اگر حمايتهاي لازم از ما انجام شود و درآمد مناسبي داشته باشيم، ميتوانيم با تمركز كامل ورزش خود را ادامه دهيم.
پس اينطور كه به نظر ميرسد برخلاف تصور مردم كه فكر ميكنند مدالآوران المپيك درآمدهاي هنگفتي دارند، اينگونه نيست؟
شايد مردم حق داشته باشند چنين تصوري داشته باشند، اما اينجا يك باگ ذهني ايجاد ميشود. مثلا ميگويند نايبقهرمان المپيك هشت ميليارد تومان جايزه گرفته است، اما بايد ببينيم در كشور ما هشت ميليارد تومان چه ارزشي دارد.
با اين مبلغ، شايد بتوان يك خانه 50 متري خريد.
دقيقا! در تهران، با هشت ميليارد تومان كجا ميتوان خانه خريد؟ اما از طرفي ديگر شما برو بيرون كار كن اين هشت ميليارد را به عنوان درآمد كسب كن. اين براي مردم سخت است. من از مقامات درخواست ميكنم فكري به حال اين شرايط كنند. من وقتي به اطرافيانم نگاه ميكنم، ميبينم كه بسياري از جوانان دست و پا ميزنند تا بتوانند خانهاي مستقل داشته باشند و با همسرشان زندگي كنند، اما نميتوانند. آنها واقعا تحت فشار هستند. من از مسوولان كشور، از رييسجمهور و از هر كسي كه مسوول اين امور است، درخواست دارم كه به وضعيت مردم رسيدگي كنند. شرايط اقتصادي كشور خوب نيست و مردم در سختي زندگي ميكنند. من هميشه در كنار مردم بودهام و هيچگاه خودم را از آنها جدا نكردهام. جاهايي كه مردم عادي ميروند، من هم ميروم و علاقهاي به فضاهاي لوكس و لاكچري ندارم. وقتي در كنار مردم هستم، مشكلات آنها را ميبينم و متوجه ميشوم كه وضعيت اقتصادي واقعا سخت شده است. با اين حال، مردم ايران انسانهاي نجيب و سختكوشي هستند و باوجود تمام اين مشكلات، همچنان ادامه ميدهند.
ممنونم كه به اين موضوعات اشاره كردي. مهران، يك سوال ديگر هم دارم. چند وقت پيش ديدم كه تو مدال المپيكات را به موسسه محك اهدا كردي تا براي كمك به كودكان بيمار به حراج گذاشته شود. لطفا درباره اين كار ارزشمند توضيح بده. دل خيلي بزرگي ميخواهد اين كار!
ممنون از شما. من اين كار را وظيفه و مسووليت اجتماعي خودم ميدانستم. يكي از انگيزههاي اصلي ما ورزشكاران اين است كه دل مردم را شاد كنيم. بعد از هر مسابقه، مدالم را به مردم كشورم تقديم ميكنم، اما نميخواستم اين كار فقط در حد يك نوشته در اينستاگرام باشد يا صرفا در حد حرف. از نظر مالي، خودم امكان كمك زيادي نداشتم، اما از آنجايي كه به بچهها علاقه زيادي دارم و خودم هم يك خواهر كوچك دارم و هميشه به آنها توجه ويژهاي داشتهام، تصميم گرفتم مدالم را به كودكان بيمار اهدا كنم. اميدوارم با كمك رسانهها، اين مدال به دست كسي برسد كه حاضر باشد بيشترين مبلغ را براي خريد آن بپردازد، زيرا تمام درآمد حاصل از آن صرف هزينههاي دارويي كودكان بيمار خواهد شد. با توجه به وضعيت اقتصادي و قيمت بالاي داروها، اين كمك ميتواند تاثير زيادي داشته باشد.
واقعا كار ارزشمندي انجام دادي. اميدوارم اين اتفاق بيفتد. حالا كه به پايان سال نزديك ميشويم، ميخواهم فضاي گفتوگو را كمي نوروزي كنم. آيا خاطرهاي از عيد نوروز داري كه به ورزش يا حتي موضوعي غيرورزشي مربوط باشد؟
به نظر من، نوروز بهخوديخود خاطرهانگيز است. هر سال كه وارد فروردين ميشويم، حس تازگي و نو شدن داريم. اما چون سالهاي زيادي را در اردوهاي تيم ملي گذراندهام، معمولا در ايام نوروز در اردو يا در حال تمرين بودهام.
من از 19 سالگي عيدها اغلب در اردو بودم. يكي از چيزهايي كه هميشه در عيد برايم مهم بوده، احترام به بزرگترهاست. رفتن به خانه پدربزرگ و مادربزرگ، پوشيدن لباس نو و قدرداني از آنها هميشه برايم ارزشمند بوده است. من نكتهاي بگويم در مورد بزرگترهاي خانواده. اگر كسي هنوز پدربزرگ و مادربزرگش را دارد، توصيه ميكنم قدر اين نعمت را بداند و اگر آنها را از دست داده، روحشان شاد باشد. يك خاطره بامزه هم دارم. يكبار وقتي كودك بودم، به خانه يكي از اقوام رفتيم و او به همه عيدي داد، اما نميدانم چرا به من عيدي نداد. من هم حدود يك سال با او صحبت نكردم! او مرتب از پدرم ميپرسيد كه چرا من با او رفتار سردي دارم. من هم بچه توداري بودم و بروز نميدادم. او فكر ميكرد من از او خوشم نميآيد، من فكر ميكردم او از من خوشش نميآيد. سنم خيلي كم بود. ده يازده سالم بود. تا اينكه يك روز خودش با من صحبت كرد و متوجه شد كه علت ناراحتيام اين بوده كه به من عيدي نداده است. بعد از آن ماجرا، رابطهمان خيلي صميمي شد و اكنون يكي از نزديكترين افراد به من است.
خيلي جالب بود! حالا يك سوال ديگر، تو هنوز در مرحله دريافت عيدي هستي يا عيدي ميدهي؟
ديگر بايد عيدي بدهم! انتظارات بالا رفته است. يكجوري به چشمهاي آدم نگاه ميكنند كه يعني با كمتر از صد هزار تومان، دويست هزار تومان از خانه بيرون نميروند! (با خنده)