• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۶ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5999 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۶ اسفند

يادداشتي بر «هفت قمر معالي آلميدا» شهان كاروناتيلاكا و برنده بوكر

روح سرگردان قهرمان در خرابه‌هاي جنگ

ليلا عبداللهي

درياچه‌اي پر از اجساد، جايي كه يك جنازه همچون تخته موج‌سواري بر سطح آن شناور است. يك نواركاست از الويس پريسلي افسانه‌اي كه نقشي حياتي در افشاي جنايات جنگي احتمالي دارد. حتي مرگ خشونت‌بار هم نكته‌اي مثبت دارد: آزادي از ترافيك هميشگي كلمبو. رمان شهان كاروناتيلاكا كه جايزه بوكر ۲۰۲۲ را از آن خود كرده، تجربه مدرنِ سريلانكا را براي خوانندگاني كه بيشتر با نثر شاعرانه و سبك جهاني نويسندگاني مانند مايكل اونداته آشنا هستند، بازآفريني مي‌كند. اما برخلاف اين انتظارات و حتي با وجود آنكه عنوان كتاب ممكن است فضايي عجيب‌وغريب تداعي كند، «هفت قمر معالي آلميدا» با نگاهي بي‌پروا و هجوآميز به خشونت‌هاي بي‌شمار جنگ داخلي ۲۶ ساله سريلانكا مي‌پردازد. اين رمان با ترجمه فاطمه تناسان از سوي نشر رايبد منتشر شده است. «هفت قمر معالي آلميدا» رماني اصيل، تكان‌دهنده، خلاقانه، سياسي، رازآلود و عاشقانه است و براي همين كاملا مشخص است كه چرا اين رمان جايزه بوكر را برده است؛ اين اثر، قدرت تاريك «مجمع‌الجزاير گولاگ» اثر سولژنيتسين را دارد، اما برخلاف آن كتاب بزرگ، به‌طور بي‌وقفه و شوكه‌كننده‌اي طنزآميز است. شايد رمان‌هاي زيادي وجود نداشته باشند كه همزمان يادآور آگاتا كريستي، سلمان رشدي، ريموند چندلر، جان لوكاره و چيزهاي عجيب باشند، اما «هفت قمر معالي آلميدا» چنين كرده است؛ شهان كاروناتيلاكا به اصول تمام ژانرهايي كه به ‌شكلي پرشكوه درهم آميخته‌اند، احترام مي‌گذارد و نتيجه مطالعه‌اي به ‌شدت هيجان‌انگيز و غيرمنتظره است كه هر خواننده‌اي را به وجد مي‌آورد. اولين رمان كاروناتيلاكا، با عنوان «چاينِمن: افسانه پراديپ ماتيو»، اثري هوشمند و سرگرم‌كننده بود كه داستان آشفته و پرنشاط يك روزنامه‌نگار ورزشي اهل سريلانكا را روايت مي‌كرد كه در پي يافتن ستاره‌اي گمشده از دنياي كريكت است. اما در رمان دوم خود، او به شكلي گسترده‌تر و تيره‌تر به روايت خشونت‌هايي مي‌پردازد كه تمامي لايه‌هاي جامعه را دربرمي‌گيرد. او مي‌نويسد: «تنها نكته مثبتي كه مي‌توان درباره يك بمب گفت، اين است كه نژادپرست يا جنسيت‌زده نيست و به طبقه اجتماعي اهميتي نمي‌دهد.» او همچنين به تاثيرات آني جنگ براي بازماندگان اشاره مي‌كند: والديني كه در ايستگاه‌هاي پليس زار مي‌زنند و از فرزندان گمشده‌شان سراغ مي‌گيرند، كودكاني كه در اتاق‌هايي پنهان شده‌اند و تحت كنترل مرداني بي‌رحم هستند و بازداشتي‌اي كه وقتي با التماس تقاضاي آب مي‌كند، يك فنجان كوچك به دستش مي‌دهند، اما مامور هشدار مي‌دهد كه به چهره‌اش نگاه نكند. تمام اين صحنه‌ها را از نگاه راوي داستان، «معالي آلميدا»، مي‌بينيم؛ شخصيتي كه خود را اين‌گونه معرفي مي‌كند: «عكاس. قمارباز. هرزه.» همان‌طور كه در جريان روايت مي‌فهميم، او اين عناوين را به ‌درستي براي خود انتخاب كرده است. اما نكته مهم اينجاست كه معالي آلميدا در زمان روايت، ديگر زنده نيست.  به عبارت ديگر، اين رمان در حالي آغاز مي‌شود كه قهرمان داستان از همان ابتدا از كلنل آئورليانو بوئنديا (از «صد سال تنهايي» گابريل گارسيا ماركز) كه هنگام اعدام به يخ فكر مي‌كند، چند قدم جلوتر است! و همانند «صد سال تنهايي»، كاروناتيلاكا نيز براي نشان‌ دادن جنبه‌هاي انساني يك وضعيت گسترده، غريب و تراژيك، از شيوه‌هاي روايي متعارف فاصله مي‌گيرد. معالي قبل از آنكه به پاداش يا مجازات ابدي خود برسد، هفت شب فرصت دارد تا كشف كند كه چگونه مُرده است. يعني به عنوان يك عكاس خبري بي‌خدا كه در دوران جنگ داخلي با تمام جناح‌ها همكاري مي‌كرده و با مردان بسياري از طبقات مختلف جامعه محافظه‌كار سريلانكا رابطه داشته، هفت شب فرصت دارد تا بفهمد چه كسي او را كشته و چرا؟ او همچنين از اين زمان براي ديدار و محافظت از دوستان خود استفاده مي‌كند، هر چند كه از «جهانِ بينابيني» - بُعدي موازي، شلوغ و اغلب بروكراتيك كه آينه‌اي از سريلانكاست - قدرت چنداني براي مداخله ندارد. اين دنيا به او اجازه مي‌دهد تنها در مكان‌هايي كه در زمان زنده ‌بودن حضور داشته، رفت‌وآمد كند. تمركز اصلي او بر دو نفر است: «دي‌.دي»، پسر يكي از سياستمداران قدرتمند كه دوست مخفي و گاه‌به‌گاه او است و «جاكي»، دخترعموي دي.‌دي كه مجري راديو است و نقش دوست‌ِ جعلي معالي را بازي مي‌كند تا براي هر دوي آنها پوششي اجتماعي فراهم كند. دي‌.دي و جاكي پس از ناپديد شدن معالي كه آخرين‌بار در كازينويي در كلمبو ديده شده بود، به دنبال او مي‌گردند. اما بعد از مدتي، حقيقت را مي‌پذيرند و توجه خود را به جعبه‌اي حاوي نگاتيوهاي ارزشمند عكس‌هاي او معطوف مي‌كنند. اين عكس‌ها، تركيبي از سندي هنري درباره فجايع جنگي و مدركي براي افشاي جنايات جناح‌هاي مختلف درگير در جنگ داخلي هستند. مقامات دولتي، جدايي‌طلبان «ببرهاي تاميل»، كمونيست‌هاي شورشي از «حزب جبهه آزادي‌بخش خلق» نيروهاي حافظ صلح هندي و دلالان بين‌المللي اسلحه، همه به دنبال اين جعبه هستند؛ هر يك با انگيزه‌اي متفاوت. روايت پانصد صفحه‌اي يك روح سرگردان، درباره رخدادهاي شخصي و سياسي در ابعادي موازي كه به يك لحظه پيچيده از تاريخ جنوب آسيا گره خورده، يادآور سبك روايي برخي از مهم‌ترين آثار ادبي مدرن است؛ مانند «بچه‌هاي نيمه‌شب» سلمان رشدي، «طبل حلبي» گونتر گراس يا «مرشد و مارگاريتا»ي ميخاييل بولگاكف و همچون اين آثار، كتاب كاروناتيلاكا نيز با جسارت ادبي خود و ارايه جزييات خاص از زندگي روزمره سريلانكايي، دنيايي ناشناخته را براي خوانندگان جهاني به تصوير مي‌كشد. معالي شايد بيش از حد، قهرماني ايده‌آل براي خوانندگان باشد: شخصيتي بي‌خدا، خودويرانگر و در عين‌ حال آزاده كه هم به قمار و تمناي خود وفادار است و هم به ثبت حقيقت جنگ. او در جايي از داستان مي‌گويد: «من فقط شاهد بودم. همين.» اما همان‌طور كه داستان به اوج خود مي‌رسد و حالتي معمايي و مهيج مي‌گيرد، رمان به ‌نوعي تركيبي از هيجان‌انگيزي سياسي و سبك داستاني «چيزهاي عجيب» مي‌شود. يكي از شخصيت‌هاي داستان در جايي مي‌گويد كه «هيچ‌وقت سريلانكا را در وضعيتي به اين بدي نديده‌ام» و ديگري پاسخ مي‌دهد: «بدتر هم خواهد شد»؛ پيش‌بيني‌اي كه هم در پايان بحث‌برانگيز جنگ در سال ۲۰۰۹ و هم در بحران اقتصادي و سياسي امروز سريلانكا، حقيقت يافته است. اما بيش از هر چيز، آنچه در اين كتاب بيشترين تاثير را مي‌گذارد، لحظات تلخي است كه شادي و آزادي حتي در ميان خرابه‌هاي جنگي نيز يافت مي‌شود. در يكي از اين لحظات، معالي به پشت‌بام هتلي در شهر «كندي» مي‌رود و با ارواح كودك‌سربازان ببرهاي تاميل روبه‌رو مي‌شود كه براي «بازپروري» به كلمبو آورده شده و در نهايت با نوشيدن چاي مسموم خودكشي كرده‌اند. اما او، با كنايه‌اي گزنده مي‌گويد كه اين كودكان «زندگي پس از مرگ را دوست دارند» و «با شادي كودكانه از لبه بام به پايين مي‌پرند...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون