تينا جلالي
مستند «رخ» به كارگرداني سام كلانتري و نويسندگي و تهيهكنندگي مشترك آرش صادقي و سام كلانتري به تازگي در پلتفرم «هاشور» اكران شده است. فيلمي كه روايتي جذاب و دوستداشتني از زندگي و روياهاي هنرمند معاصر ايران «علياكبر صادقي» ارائه ميدهد و در ضمن فرم و ساختار خلاقانه و جديدي هم دارد. كارگردان در اين فيلم تلاش كرده ابعاد پنهان و گفته نشده يك نقاش مطرح و شناخته شدهاي در جايگاه آقاي صادقي را به تصوير بكشد. ميتوان گفت مستند «رخ» مثل خود علياكبر صادقي سورئال و شوخطبع است و گيرايي خاصي دارد.
اين فيلم تاكنون در محافل سينمايي و جشنوارههاي مختلفي مورد تحسين و تشويق قرار گرفته و موفق شده جوايزي نظير جايزه بهترين فيلم و كارگرداني از جشنواره جهاني مسكو ۲۰۲۴، جايزه بهترين كارگرداني و فيلمبرداري از هجدهمین جشنواره بينالمللي سينما حقيقت ۲۰۲۴ و جايزه بهترين صدابرداري و صداگذاري از سیزدهمین دوره جشن مستقل سينماي مستند ايران راكسب كند.
گفتوگوي ما با سام كلانتري، كارگردان اين مستند و يادداشت آرش صادقي (پسر علياكبر صادقي) پيش روي شماست.
بحث را از علاقه و دوستي شما با خانواده آقاي صادقي شروع كنيم، بفرماييد كه آيا رفاقت باعث شد كه شما اين مستند را بسازيد يا بر اساس رسالتي كه به عنوان فيلمساز احساس كرديد ؟ يا بنياد آقاي صادقي پيشنهاد ساخت اين مستند را به شما داد يا پيشنهاد از جانب پسر آقاي صادقي بود؟ اساسا چطور شد كه اين فيلم را ساختيد؟
اين موضوع برميگردد به سالهاي دور، اين اتفاق، تلفيقي از آن چيزي است كه شما اشاره كرديد. به اين معني كه خانواده من و خانواده آقاي صادقي از سالهاي دور با هم دوست هستند، از همين رو من و آرش صادقي، دوستي طولاني مدت و قديمي داريم. سالهاي سال بود كه من و آرش قصد ساخت اين فيلم را داشتيم و آرش بارها اين پيشنهاد را به من داده بود ولي به دلايل مختلف اين اتفاق نيفتاد، به دليل درگيري من يا درگيري آرش يا تداخل پروژهها، تا اينكه در نهايت سه، چهار سال پيش ما بعد از فيلم «جايي براي فرشتهها نيست» پروژه را شروع كرديم. فكرهاي مختلفي وجود داشت اما در نهايت تصميم گرفتيم شروع كنيم و با هم طرح اوليه و سيناپس طراحي كارمان را ريختيم. متن اين كار و طراحي سناريوي« رخ» كار مشترك من و آرش است و دو نفري با هم نوشتيم. آرش پيشنهاد كارگرداني را به من داد و ما رسما با سرمايهگذاري بنياد صادقي ساخت و توليد فيلم «رخ» را آغاز كرديم .
بپردازيم به روايت فيلم«رخ»، براي ساخت اين مستند، آيا كارگرداني كاملا با شما بود يا اينكه با همراهي و مشاوره آرش صادقي اين فيلم ساخته شد؟
از اول تكليف روشن بود و وظيفه كارگرداني كار كامل به عهده من بود. از آنجايي كه به قدر كافي و جدي روي متن كار كرده بوديم و اشراف به فيلمنامه داشتيم اصلا جاي بحثي نبود، وقتي مراحل ساخت آغاز شد، آرش جايگاه تهيهكنندگي در كار داشت و من كارگرداني.بعد از اين همه سال كار مشترك در زمينههاي مختلف، من و آرش به درك مشتركي رسيده بوديم و هركدام متمركز بر حوزه فعاليت حرفهاي خودمان بوديم .
آنچه فيلم مستند «رخ»را متمايز ميكند، ساختار آن است، دراين فيلم براي آقاي صادقي رزومه جمع نكرديد، ساختار فيلم «رخ» متفاوت و دوست داشتني است، طوريكه مخاطب عام را هم جذب ميكند، درباره انتخاب اين نوع فرم كمي براي ما صحبت كنيد .
با توجه به اينكه شما اغلب كارهاي مرا ديدهايد، فكر ميكنم راحتتر بتوانيد نظر دهيد. به نظر شما رخ در كجاي كارنامه كاري من قرار دارد؟
به نظر من فيلم « رخ» در ساختار متفاوت، نو و جذاب است، اما آنچه در همه كارهايي كه از شما ديدم اهميت دارد، «فرم » است.
دقيقا ، ممنوم از اين دقت . هميشه وقتي ميخواهم فيلم بسازم، قبل از ساخت وشروع به كار، در ابتدا بايد ببينيم آن اتفاق يا ايده و محتواي انتخابي، چه فرمي را به من پيشنهاد ميدهد. من پيشتر فيلم مقاله و پرتره كلاسيك درباره صادق هدايت (ازخانه شماره 37) كار كردم، اما هميشه علاقهمندم و برايم جذاب است و اين پرسش را با خودم مطرح ميكنم كه آيا براي اين محتوا ميتوانم فرم و روايت ديگري را انتخاب كنم ؟ كه خودم را به چالش و سختي بكشم؟ كه آن مدل روايت و آن شكل از قصهگويي كه در فيلم مقاله صادق هدايت داشتم كار تجربه شدهاي بود و پيچيده نبود يا حداقل براي من پيچيده نبود و آن تعداد مخاطب عامي كه مدنظر ما بود را درگير نميكرد. ساختن فيلم در ژانر پرتره پيچيدگيهاي خاص خود را دارد . من و محسن شهرنازدار در فيلم « از خانه شماره 37» به نظرمان آن فرم درست بود. اما فيلم «رخ » كه آن هم شكلي از فيلم پرتره است به نظرم اين فرم را نميطلبيد . شايد هم تجربه من بيشتر شده بود يا شايد ظرفيتهايي كه كاراكتر فيلم در اختيار من قرار ميداد، بيشتر بود . نكته اين بود كه اگر كسي آقاي صادقي را ميخواست به صورت معمول بشناسد ويكيپديا و بسياري از كتابها و مقالات موجود بود و ما هدفمان اين نبود.
نظرم اين است كه ما بايد روايتهايمان سينمايي باشد، يعني علاقهمند به چنين روايتي باشيم، البته قائل به اين نيستم كه مطمئنانه بگويم سينما يا فرم را خيلي خوب ميشناسم، اما حداقلش اين است كه دوست دارم كاري انجام دهم كه تجربه سينمايي و بصري به نظر برسد و مشخص باشد كه براي مديوم سينما ساخته شده است.
يعني از ابتدا چنين ساختاري در نظر داشتيد؟
بله، از اول كه با آرش صحبت ميكرديم، نظرمان اين بود كه رخ را با ساختاري بسازيم كه قابليت نمايش بر پرده سينما را داشته باشد و احساس شود كه براي پرده سينما ساخته شده است، يعني كاري كه ميسازيمدر معنايعام «سينما» باشد، زيباييشناسي، قاببنديها و نوع نگاه ما هم معطوف به اين روايت بود . به انضمام اينكه جوري به شخصيت سورئال و بازيگوش و شوخ طبع آقاي صادقي نزديك شويم كه با ايده مركزي فيلم همخوان باشد.
به نظرم شكلي كه در روايت و كارگرداني و تهيه اين فيلم انتخاب شده چنين نگاهي را دارد. يعني به آنچه در ذهن داشتم و با آرش روي كاغد مينوشتيم، رسيديم.
آقاي صادقي شخصيت برجستهاي هستند و در ضمن منحصر به فرد، براي رسيدن به فضاي دوستداشتني و در عين حال دقيق، ساخت فيلم درباره زندگي ايشان قطعا سختيهاي خاص خودش را دارد، اما ميخواهم بدانم خودشان در طول كار چقدر با شما همراهي داشت و چالش شما در اين فيلم چه بود؟
دروغ نميتوانم بگويم، واقعا هيچ چالشي در اين زمينه نداشتيم. اين را به دو دليل ميگويم؛ اول به واسطه اينكه سالها در اين خانه رفت و آمد داشتم، در اتاقها، در حياط، راهپلهها، راهرو با آرش بازي كرديم، مهماني رفتيم، زواياي اين خانه را ميشناختم، با آدمهايش از قبل آشنا بودم، حين ساخت فيلم انگار منزل يكي از اقوام ميرفتم و ميآمدم. نكته دوم حضور آرش دراين پروژه بود كه او خوب پدرش را ميشناخت و خط قرمزهايي كه من و آرش قبل ساخت فيلم با هم چك كرده بوديم باعث ميشد مسير اشتباه نرويم، كافي است آدمي را بشناسيد و بدانيد به چه اتفاقاتي علاقه ندارد يا چه كارهايي را انجام نميدهد و ما به عنوان سازندگان در مسيرهايي نبايد حركت كنيم . اينها نكاتي بود كه در طراحي سناريو و طرح رعايت كرديم.
چون ما آقاي صادقي را ميشناختيم، طراحي سناريوي ما به گونهاي بود كه آقاي صادقي با ما با چالش مواجه نشود، ازآنجايي كه زواياي پنهان خصوصيات آقاي صادقي را ميشناختيم وارد حريمي كه او تمايل نداشت، نشديم. به همين دلايل واقعا اتفاق غيرمنتظرهاي نيفتاد.
جناب كلانتري به رغم اينكه فيلم «رخ » فيلم كاملي است، اما نظر بعضي از منتقدان را كه مرور ميكردم عدهاي از آنها معتقد بودند كه شما در روايت فيلمتان بيشتر در بخش خانوادگي تمركز داشتيد و به وجوه هنري او نپرداختيد.
فيلم ما درباره روياها و زندگي يك نقاش معاصر ايراني است، نظري كه منتقدان دارند فيلم ديگري ميتواند باشد، هنوز هم ميتوان درباره اين وجوه كه منتقدان ميگويند فيلم ساخته شود. يا كساني كه به آقاي صادقي علاقهمند هستند، ميتوانند به وبسايت آقاي صادقي رجوع كنند و آن چيزهايي كه ميخواهند از او بدانند در سايت جستوجو كنند، چنين فيلمي به نظرم همانطور كه گفتم بيشتر اطلاعات ويكيپديايي ميشد. شايد ساخت چنين فيلمي هم از « علياكبر صادقي» مورد نياز باشد ولي من دنبال فيلم ديگري بودم.
به نظر ميرسد شما دنبال ابعاد ناشناخته آقاي صادقي بوديد، چون بخش هنري او را همه ميشناسند يعني به دنبال نشان دادن ابعادي بوديد كه مردم نميدانند.
اگر نگاهي به سناريوي ما داشته باشيد به همين نكته ميرسيد، ما از همان ابتدا ميخواستيم ببينيم آيا ميتوانيم ابعاد پنهان يك نقاش يا فردي در جايگاه آقاي صادقي را به تصوير بكشيم يا نه ؟ اين «يا نه » بسيار مهم است، چون يك مسير است، اساسا فيلمسازي در اين شكل يك مسير است، شما يا به نتيجه ميرسيد يا نميرسيد. من فكر ميكنم مسيري كه ما طي كرديم برداشت آزادي از مسير كشف زواياي يك ذهن خلاق بود كه احتمال خطا هم درآن وجود دارد.
از آنجايي كه وجه بارز فيلم «رخ»ساختارآن است بياييد بيشتر راجع به اين قسمت صحبت كنيم، فيلم مثل نقاشيهاي آقاي صادقي انتزاعي به نظر ميرسد، موافقيد؟
صددرصد موافقم، هدف اين بود كه فيلمي ساخته شود كه منبعث از كاراكتر خود آقاي صادقي باشد. بعضي از كاراكترها و بعضي از قصهها اين اجازه را به كارگردان ميدهند كه چنين دستخط و هم چنين مسيري را انتخاب كنيد.شخصيت آقاي صادقي به من و آرش اين اجازه را داد كه چنين طراحي راجع به او داشته باشيم. بعضي از كاراكترها اين اجازه را به كارگردان نميدهند، يعني كاراكتري نباشد كه چنين بازيگوشي و تخيل را راجع به آن استفاده كرد.
به نظر ميرسد به خلاقيت كارگردان هم مربوط ميشود.
ميخواهم بگويم اساس كار وقتي مهيا باشد شما تازه در نقطه صفر قرار داريد از اينجا به بعد خودتان بايد توانمند و كنجكاو و خلاق باشيد. وقتي همچنين ظرفيتي در اختيار شما قرار گرفته از اين ظرفيت استفاده كنيد، ممكن است بعضي نتوانند از اين ظرفيت استفاده كنند يا بعضي سوژهها اجازه ورود نميدهند. خوشبختانه اين ظرفيت براي ما موجود بود و تيم ما به همراه هم اين فيلم را شكل داد.بله خودم هم معتقدم كار متفاوتي شده، اما دلايل موفقيت به تيم برميگردد. حضور پسر آقاي صادقي در نوشتن سناريو، كارگرداني من به واسطه اينكه آقاي صادقي را سالها ميشناسم، فيلمبرداري ويژه رضا تيموري كه سالهاست همديگر را ميشناسيم يا حضور مستانه مهاجر به دليل اينكه خانم مهاجر هم سالهاست آقاي صادقي را ميشناسد.
همه سرشناس و حرفهاي.
كاري به خوب و بد بودن تيم ندارم، اينكه تيم هم همديگر را ميشناسند و با هم سالها كار كردند و هم آقاي صادقي را ميشناسند. يعني ما همه امكانات خوب براي ساخت را در اختيار داشتيم، فقط بايد ميديديم ميتوانيم يا نه؟ كه همين نكته اضطراب برايم ايجاد ميكرد كه آيا ميتوانم يا نه كه به نظرم شد.
در اين فيلم آنچه اهميت داشت، نشان دادن رنج هنرمند در مسير زندگي يا خلق اثر هنري است. به عبارتي رنج هنرمند بودن درلايههاي فيلم حس ميشد.
ترجيح ميدهم اجازه بدهم افراد برداشت خودشان را داشته باشند و به بينندگان فيلم و انسانهاي علاقهمند جهت ندهم، ممكن است نگاه شما درست باشد يا درست نباشد.
من وقتي فيلمي ميسازم از تاثيرات فرامتني جدا ميشوم. واقعا ميگويم نميدانم.
در بخشي از فيلم رخ، شاهد بعد روانشناسي و تحليل شخصيت آقاي صادقي هستيم كه از نكات قابل تامل فيلم «رخ »است. در اين باره هم كمي برايمان صحبت ميكنيد.
اين از ابتدا در طرحمان بود، اينكه خودمان را كنار بكشيم، روانكاو وارد قصه شود، با روانكاوها كه از قبل صحبت ميكرديم از قبل ميدانستيم فرآيند گپ و گفت و روانكاوي جلوي دوربين ميتواند علمي نباشد، اما شروعكننده باشد براي كشف يك آدم و مسير را به ما نشان دهد .بالطبع فرآيند روانكاوي جلوي دوربين و به تصوير كشيدن اتاق درمان به اين شكل كار علمي دقيقي نيست و ما آگاه به اين امر بوديم و از ابتدا هم به فرآيند تحول در كاراكتر در اتاق درمان فكر نميكرديم.
برايم اين سوال بود كه وقتي شما فيلم را براي پرده سينما ساختيد، نگاه سينمايي در آن جاري است چرا فيلم را در سينماها اكران نكرديد. آقاي صادقي شخصيت برجستهاي هستند، آيا سينمادارها همكاري نميكنند؟
ما به شكلي از اكران همين الان هم فكر ميكنيم، پخش ما علاوه بر اكران در اختيار پلتفرم «هاشور » است . در ضمن ما اكران سينمايي هدفمند را هم به صورت مستقل در نظر داريم. يعني تا به حال داشتيم و از اين به بعد هم خواهيم داشت.
كمي از بازخورد مخاطبان براي ما بگوييد، نظر آنهايي كه فيلم را ديدند، چه بود؟
آنچه با مديران پلتفرم «هاشور » صحبت ميكرديم، مخاطبان رضايت نسبي دارند.
چنين فيلمهايي در طول زمان در بين مخاطبان ديده ميشوند و روند صعودي ديده شدن فيلم «رخ» به گفته دوستان پلتفرم هاشور كاملا مشهود است.
بازهم سراغ چنين سوژههايي ميرويد؟
خير، خيلي سخت است.
چرا؟
به صورت كلي پرتره ساختن كار بهشدت دشواري است. ضمن اينكه سينما و فيلمسازي براي من شغل نيست، براي من عشق، زندگي و يك جور تراپي است، نميگويم حتما همه كارهايم خوب است، تمام تلاشم اين است كه خودم را تكرار نكنم، يعني كارهاي قديم را تكرار نكنم.
تجربه جديد ؟
بله، چون فيلمسازي زندگي من است در نتيجه نميتوانم مثل كار به آن نگاه كنم، درست است كه كار ديگري بلد نيستم كه تازه مطمئن نيستم همين را هم خوب و درست بلد باشم، اما چون به واسطه آن آرامش ميگيرم اگر تكرارش كنم آرامش از من گرفته ميشود، نميخواهم از خودم آرامشم را بگيرم در نتيجه كار تكراري نميكنم. تا اطلاع ثانوي كه هدفم اين است .
انگار فيلم سينمايي ميخواهيد بسازيد.
بله، در نظر دارم. اما همانطور كه گفتم فيلمسازي زندگي من است. حالا ميتواند مستند باشد، ميتواند سينمايي باشد . امروز در جهان معاصر به نظر من اين مفاهيم ديگر به اين شكل وجود ندارد . شما يا فيلمساز هستيد يا نيستيد! شكل و نوعش (ژانر و گونه) ديگر مهم نيست!