عيد معمولا در مورد اضافه كردن است. اضافه كردن سالي به عمر، اضافه كردن كاسه و بشقاب و فرش و وسايل زندگي به خانه، اضافه كردن لباسهاي تازه به كمد و چيزهاي ديگري مثل اين. براي كساني كه از زندگيشان راضي هستند، فرصت بدي هم نيست. اضافه كردن به چيزهايي كه از آنها لذت ميبريم، ميتواند لذتي كه از زندگي ميبريم را بيشتر كند. اگر دوستان و خانواده خوبي داشته باشيد پيدا كردن دوستان جديد و وقت گذراندن بيشتر با خانواده ميتواند به لذتهاي زندگي اضافه كند. اگر خانهاي دوست داشتني داشته باشيد اضافه كردن چيزهايي به خانه كه علاقهتان به خانه را بيشتر ميكند، حس خوبي دارد. اگر غير از اين بود كه اصلا خريد كردن آنقدري كه ميگويند لذتبخش و آرامكننده و به قول رايج تازه «درمان برخي مشكلات و ناراحتيهاي روحي» نبود. با اين حال، حتما ميتوانيد وضعيتي را تصوير كنيد كه در آن خريد كردن، وقت گذراندن با آدمهاي آشنا يا تلاش براي پيدا كردن دوستان تازه نه تلاشي براي حداكثر كردن لذت همين حال موجود، بلكه تلاشي براي جبران يك دلخوري و ناراحتي ديگر است. وقتي كه از سر و شكل خانه راضي نيستيد و فكر ميكنيد شايد اگر دكور را عوض كنيد اوضاع بهتر شود، وقتي كه از خود زندگي راضي نيستيد و فكر ميكنيد لباسها، كفشها و كيفهاي بيشتر ميتواند بخشي از اين ناراحتي را جبران كند و كمي از فشار زندگي كم كند، وقتي كه خريد كردن نه تنها از اضطرابهاي زندگي كم نميكند، بلكه خودش با اضطراب از دست دادن پول بيشتر و كم كردن از امكانات مالي، پر كردن كمدهايي كه همين حالا هم به اندازه كافي جا ندارند و از آن بدتر احساس ناتواني از كنترل حال بد و تصميمگيري در شرايط نامساعد اضافه ميكند.
نزديك روزهاي عيد بيشتر و بيشتر از آن ايده اول ميشنويم، عيد كه بدون اين و آن نميشود، گفتوگوي رايج اين روزهاست حتي وقتي كه واقعا تحت فشارهاي اقتصادي و در حال دست و پا زدن براي ماندن روي آب باشيد باز هم اين ايده كه خريد كردن بخشي از عيد است به قوت خود باقي است. هنوز خيلي از مردم از ايده «خريد كردن براي علامتگذاري يك روز مشخص» دفاع ميكنند. دفاع معمول در مورد خريد كردن اين است كه «ما چيزهايي را ميخريم كه به آنها نياز داريم»، دفاع بدي هم نيست، اما تئوريپردازان مينيماليست در پاسخ به آن ميگويند: «چه فايدهاي دارد اگر كاري به درد نخور را به شكلي موثر و به درد بخور انجام بدهيد»، چه فايدهاي دارد اگر در خريدن چيزي كه از اساس نالازم است يك معامله خوب بكنيد و يك تخفيف قابل ملاحظه بگيريد؟ چه فايدهاي دارد اگر در رستوراني كه دوست نداريد غذايي كه به آن حساسيت داريد را با ۵۰ درصد تحفيف بخريد؟ «هيچ معنايي در انجام كارآمد كار بيارزش وجود ندارد.» اين نقل قول تاكيد ميكند كه قبل از تمركز بر كارايي يك كار، بايد ارزش و ضرورت آن كار را ارزيابي كرد. به عبارت ديگر، قبل از اينكه به اين مساله فكر كنيم كه يك كار را چگونه ميتوان به بهترين شكل انجام داد، مثلا چگونه ميتوان بهترين و مناسبترين جا براي خريد لباس نو يا عوض كردن پردهها را كشف كرد بهتر است از خودمان بپرسيم كه آيا اصلا بايد اين كارها را انجام بدهيم يا نه، نه اينكه فقط تلاش كنيم آن را به صورت كارآمد انجام دهيم، ارزانترين فروشگاهها را پيدا كنيم يا سراغ ارزانترين پردهدوزيهاي شهر برويم. اين مفهوم با فلسفه كلي نسيم نيكولاس طالب كه به شك و ترديد در مورد حكمت مرسوم و تمركز بر آنچه واقعا مهم است، همخواني دارد. طالب اغلب بر اهميت تفكر انتقادي و پرهيز از پيچيدگيهاي غيرضروري تاكيد ميكند. او طرفدار رويكردي متفكرانه و با قصد و نيت به تصميمگيري است كه شامل ارزيابي ارزش واقعي وظايف و فعاليتها نيز ميشود و توصيه ميكند كه قبل از انجام هر كاري از خودمان بپرسيم كه آيا واقعا لازم است اين كار را انجام دهيم يا اين كار را انجام ميدهيم، چون به ما ميگويند كه بايد اين كار را انجام دهيم؟ مركز پژوهشهاي اتاق ايران، در گزارش تحليلي «فقر، رفاه و سياره: راههاي خروج از بحرانهاي چندگانه» متكي به گزارش بانك جهاني ۲۰۲۴، اعلام كرده است كه سي درصد مردم كشور زير خط فقر زندگي ميكنند. گزارش مركز پژوهشهاي مجلس هم نشان ميدهد كه سي درصد مردم ايران زير خط فقر هستند. خط فقر به ميزاني از درآمد اشاره دارد كه براي تامين نيازهاي اساسي زندگي مانند مسكن، غذا، پوشاك، بهداشت و آموزش لازم است. افرادي كه زير خط فقر زندگي ميكنند، قادر به تامين اين نيازهاي اساسي خود نيستند. به عبارت ديگر، زير خط فقر به اين معناست كه درآمد فرد يا خانوار براي تامين نيازهاي اوليه و اساسي زندگي كافي نيست و آنها با مشكلات معيشتي و اقتصادي مواجه هستند. گرسنگي پنهان، ناتواني از تامين سرپناه مناسب، به تاخير انداختن هزينههاي مربوط به سلامت و بهداشت و تحصيل و مانند آن از جمله عوارض زندگي در زير خط فقر هستند هر چند مردمي كه زير خط فقر زندگي ميكنند الزاما خيابان خواب و آلونكنشين نباشند. در ايران، خط فقر توسط سازمانها و موسسات مختلف محاسبه و اعلام و معمولا بر اساس نرخ تورم و هزينههاي زندگي تنظيم ميشود. اين مقدار ميتواند بسته به مكان جغرافيايي و شرايط اقتصادي كشور تغيير كند. بر اساس يك گزارش در دنياي اقتصاد، خط فقر مطلق براي يك خانوار چهار نفره در سال مالي (مارس23-2022) حدود ۱۹۴ دلار در ماه است. اين مقدار در تهران به حدود ۳۶۶ دلار ميرسد، در حالي كه در استان سيستان و بلوچستان كه كمترين مقدار را دارد، حدود ۹۷ دلار است. اين مقادير با توجه به نرخ تورم و افزايش هزينههاي زندگي ممكن است تغيير كنند. به اين معني كه ممكن است با درآمد بيست ميليون توماني و دلار 53 هزار توماني زير خط فقر نباشيد، اما با درآمد بيست ميليون توماني و دلار 93 هزار توماني زير خط فقر خواهيد بود. در چنين شرايطي، فشار فرهنگ «عيد است و خريد» بيشتر از آن چيزي كه به نظر ميآيد، خردكننده ميشود و مساله اين است كه وقتي قدرت خريد كاهش پيدا ميكند، الزاما به معني «خريد كمتر» نيست، بلكه بيشتر به معني «خريد بنجلتر» است. هر چه خريداران فقيرتر ميشوند، محل خريد آنها از خيابانهاي اصلي به سمت بازارهاي فرعي، از فروشندگان رسمي به سمت دستفروشها و فروشندگان غيررسمي و از اجناسي با عمر طولاني به سمت اجناسي با عمر كمتر حركت ميكند؛ اين خريدها، هر چند پاسخ فوري به نيازهاي ضروري هستند، همانطور كه غذاي ناسالم و ارزان پاسخ فوري به گرسنگي در خيابان است، اما در عمل خودشان مشكلي به مشكلات ديگر اضافه ميكنند، همانطور كه غذاهاي ارزان در ميانمدت و بلندمدت منجر به بيماري و گرسنگي پنهان ميشوند. براي روبهرو شدن با اين مشكل كه از قضا چندان هم مختص ايران نيست، در رژيمهاي فرهنگي ديگر، راهحلهاي مختلفي كشف و تبليغ شده كه يكي از آنها مينيمال شدن است.
مسيري به سمت مصرف آگاهانه:
پذيرش مينيماليسم در خريد
مينيماليسم در خريد يك رويكرد تازه ارايه ميدهد كه بر كيفيت، قصد و پايداري تاكيد دارد. مينيماليسم يك انتخاب سبك زندگي جامع است كه مزاياي شخصي، محيط زيستي و اجتماعي متعددي را به همراه دارد و همزمان يك پوشش خوب براي توضيح « خريد نكردن» هم ارايه ميدهد. ريشههاي مينيماليسم را ميتوان در قرن ۱۹ ميلادي يعني زماني كه تودههاي فقير حاشيه شهرها را تصرف كرده بودند و امكاني براي لذت بردن از مواهبي كه طبقه بورژوا از آن برخوردار بودند، نداشتند و البته همينطور در فلسفه تراسندنتاليستي رالف والدو امرسون و هنري ديويد ثورو جستوجو كرد كه مردم را به سادهزيستي و خوداتكايي دعوت ميكردند. ايدههاي آنها بستر اصول آيندهنگرانه مينيماليسم را فراهم كردند و بر اهميت زندگي با قصد و هدف تاكيد داشتند. در اوايل قرن بيستم، مدرسه باهاوس در آلمان اين مفاهيم را با ترويج توازن بين زيبايي و كاربرد در طراحي محصول توسعه داد. جنبش باهاوس ايده طراحي ارتقا يافته براي زندگي روزمره را معرفي كرد كه بر روشهاي مينيماليستي خريد تاثير گذاشت. در دهههاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، اصطلاح «مينيماليسم» در ميان هنرمنداني كه بر سادگي و مواد صنعتي تمركز داشتند، محبوبيت يافت. اين دوره شاهد ظهور هنر، معماري و طراحي مينيماليستي بود كه مسير سبك زندگي مينيماليستي امروز را هموار كرد. تا دهههاي ۱۹۸۰ و ۲۰۰۰، مينيماليسم به سادهزيستي و مصرف آگاهانه گسترش يافت. حركت غذاي كند در برابر فستفود كه ترويج خوردن پايدار و اخلاقي است و توصيه ميكند كه از غذاي زياد، سريع، آماده شده بيرون از خانه و غذايي كه دورريز زيادي دارد، فاصله بگيريد و به جاي آن غذاي خانگي، آرام پخته شده، غذاي فرآوري نشده كه دورريز كمتري دارد استفاده كنيد، نمونهاي از اين تغيير است. امروزه، مينيماليسم مدرن در خريد بر قصد، كيفيت بر كميت و مصرف آگاهانه تاكيد دارد و مردم را به خريد فقط آنچه نياز دارند و پشتيباني از برندهاي پايدار و اخلاقي تشويق ميكند.
اصول مينيماليسم در خريد
مينيماليسم افراد را تشويق ميكند تا به جاي انباشت محصولات ارزانتر كه ممكن است زودتر فرسوده شوند، اولويت را به محصولات باكيفيت بالاتر كه دوام بيشتري دارد، بدهند. اين رويكرد نه تنها كاهش اشياي اضافي را به همراه دارد، بلكه اطمينان ميدهد كه هر خريد ارزش افزودهاي به زندگي فرد دارد. مثلا ميتوان جورابهاي پارزين و كالج را با جورابهاي بادوامتر جايگزين كرد كه ديرتر پاره ميشوند و كمتر احتياج به جايگزين كردن دارند.
يكي از اصول اصلي خريد مينيماليستي، تمايز بين نيازها و خواستههاست. قبل از انجام خريد، بايد از خود پرسيد كه آيا واقعا به آن محصول نياز داريد يا اينكه فقط چون هوس خريد داريد، چون با دوستي بيرون هستيد و ميخواهيد دست پر برگرديد يا تنها چون سر حال نيستيد، خريد ميكنيد. اين تمرين كمك ميكند تا تصميمات آگاهانه و هدفمند گرفته شود. كاهش منظم اشياي اضافي و سازماندهي فضاي زندگي براي حفظ سبك زندگي مينيماليستي حياتي است. مينيماليسم توصيه ميكند كه تنها آن چيزهايي كه ضروري و معنيدار است را نگه داريد تا محيط آرامتري داشته باشيد. به خصوص اگر جاي كمي داريد لزومي ندارد كه هر چه در تمام سالهاي گذشته خريده و هديه گرفتهايد را به اين اميد كه يك روزي ميتواند به دردي بخورد در كمد نگه داريد. مينيماليسم در خريد ترويج آگاهي از تاثيرات محيط زيستي و اجتماعي خريدهاي فردي را به همراه دارد. پشتيباني از برندهاي پايدار و اخلاقي يكي از جنبههاي كليدي اين اصل است، زيرا با هدف گستردهتر كاهش اثر زيستمحيطي فرد همسو است. خريد از فروشگاههاي محلي به جاي فروشگاههاي بزرگ و از توليدكنندگان كوچك به جاي نامهاي تجاري جهاني، هم به رونق كسب و كارهاي كوچك و كاهش فقر و باقي ماندن پول در داخل مرزهاي كشور كمك ميكند و هم از پرداخت هزينه اضافي براي جابهجايي محصولات كه ردپاي كربني آنها روي زمين باقي ميماند، جلوگيري ميكند. انتخاب محصولاتي كه چندين كاربرد دارند يا ميتوانند به روشهاي مختلف استفاده شوند، يكي ديگر از جنبههاي مهم خريد مينيماليستي است. اين رويكرد نياز به محصولات مشابه متعدد را كاهش و سبك زندگي كارآمدتر و عمليتر را ترويج ميدهد.
مينيماليسم به كاهش اشياي فيزيكي اضافي كمك ميكند و فضايي منظمتر و آرامتر ايجاد ميكند. با خريد فقط آنچه واقعا نياز است، افراد ميتوانند پول پسانداز كرده و ماليات خود را بهتر مديريت كنند. محيطي آرامتر ميتواند به ذهني واضحتر و كاهش استرس منجر شود و اوضاع سلامتي را بهبود بدهد. با كمتر شدن حواسپرتيها، تمركز بر آنچه واقعا مهم است، مانند كار، روابط يا رشد شخصي، آسانتر ميشود. خريد مينيماليستي ميزان زبالههاي توليد شده را كاهش ميدهد و به محيط زيست سالمتر كمك ميكند. در حالي كه بسياري از مردم خودشان را با چيزهايي كه ميخرند، معرفي ميكنند حركتهاي اجتماعي مثل روزه خريد، يكسال بدون خريد و مانند آن ميتوانند وسايل تازهاي براي هويتيابي در اختيار مردم بگذارد كه از قضا هم اقتصادي است و هم به محيط زيست كمك ميكند. مينيماليسم همچنين مصرف آگاهانه را ترويج ميدهد و از روشهاي تجارت منصفانه و توليد اخلاقي حمايت ميكند. كمتر بودن اشيا به معناي صرفهجويي در زمان براي تميز كردن و نگهداري وسايل است. سبك زندگي مينيماليستي حركت يا سفر را آسانتر ميكند و به افراد اجازه ميدهد عادات مصرفي خود را با ارزشها و اهداف شخصي خود همسو كنند. با كمتر بودن اشيا، احتياط بيشتري در استفاده از آنها به خرج ميدهيم كه باعث ديرتر خراب شدن چيزها و عمر طولانيتر آنها و همچنين نياز كمتر به خريد كردن است كه به سبك زندگي رضايتبخشتر و با هدف بيشتر منجر ميشود. مينيمالسيم به عنوان فلسفه، بخشي از چندين جنبش جهاني در مورد مصرف است. مثلا حركت مينيماليستها توسط جاشوا فيلدز ميلبرن و رايان نيكوديموس تاسيس شده است و از طريق كتابها، پادكستها و مستندهايشان يك سبك زندگي مينيماليستي را ترويج ميدهند. آنها مردم را تشويق ميكنند تا وسايلي كه با آن زندگي ميكنند را كمتر كنند و بر آنچه واقعا مهم است، تمركز كنند. پروژه خريد هيچ چيز يك حركت جهاني است كه مردم را تشويق ميكند به جاي خريد كردن، وسايلشان را در جامعه محلي خودشان با يكديگر عوض كنند كه باعث ترويج اشتراكگذاري، كاهش زباله و تقويت ارتباطات جامعه ميشود. جنبش زباله صفر، ترويج كاهش زباله و زندگي پايدار از طريق كمتر خريد كردن، انتخاب محصولات قابل استفاده مجدد و حمايت از برندهاي پايدار است كه به افراد ياد ميدهد و همچنين از آنها ميخواهد تا جايي كه ممكن است توليد زباله خود را كاهش دهند. جنبش مد كند، تمركز بر مد پايدار و اخلاقي، تشويق مصرفكنندگان به خريد كمتر، لباسهاي باكيفيت بالا كه به صورت اخلاقي و پايدار توليد شدهاند، است كه به افراد يادآوري ميكند مد بخشي از تلاش بازارها براي فروش بيشتر است و تن ندادن به آن چيزي از ارزشهاي شما كم نميكند. جنبش سادگي داوطلبانه ترويج سبك زندگي ساده و مينيماليستي است كه مردم را تشويق ميكند تا مصرف خود را كاهش دهند، در چارچوب تواناييهاي خود زندگي كرده و بر رشد شخصي و مشاركت جامعه تمركز كنند. مينيماليسم در خريد يك عادت قدرتمند است كه ميتواند زندگي آدمها را متحول كند و با اصول آگاهي و زندگي با هدف همسو باشد. با پذيرش اين رويكرد افراد ميتوانند از زندگي رضايتبخشتر، پايدارتر و معنادارتر لذت ببرند. هر چند مينيمالسيم تحت تاثير بحرانهاي اقتصادي قرن نوزده و بيست و جنبش ضدجهاني شدن رايج شده است، عمرش واقعا آنقدرها هم كم نيست. جنبش مينيماليسم يك خواهر بزرگتر دارد كه ريشههاي آن در چين قرار دارد و همين اصول را با زبان ديگري تكرار ميكند.
فنگشويي: هماهنگسازي فضاي شما
براي يك زندگي متعادل
فنگشويي يك عمل باستاني چيني است كه بر هماهنگسازي افراد با محيط اطرافشان تمركز دارد. اصطلاح «فنگشويي» به معناي «باد-آب» است و ريشه در مفهوم دائويي انرژيهاي مكمل يين و يانگ و همچنين نظريه پنج عنصر اساسي: آب، چوب، آتش، زمين و فلز دارد. اين عمل با هدف ترويج جريان انرژي مثبت يا «چي» از طريق ترتيب دقيق فضاهاي زندگي، ساختمانها و اشيا انجام ميشود. ريشههاي فنگشويي به هزاران سال قبل در چين باستان برميگردد. اين عمل بهطور عميقي با كيهانشناسي، فلسفه و پزشكي سنتي چيني درهمآميخته است. فنگشويي بر اين باور استوار است كه محيط نقش مهمي بر سلامت، ثروت و رفاه كلي فرد دارد. با تنظيم فضاها در هماهنگي با عناصر و انرژيهاي طبيعي، افراد ميتوانند كيفيت زندگي خود را بهبود بخشيده و تعادل را به دست آورند. فلسفه اصلي فنگشويي حول اصول يين و يانگ ميچرخد كه نمايانگر نيروهاي مخالف، اما مكمل هستند. يين با كيفيتهايي مانند تاريكي، سكون و زنانگي مرتبط است، در حالي كه يانگ با نور، حركت و مردانگي ارتباط دارد. توازن اين انرژيها براي ايجاد يك محيط هماهنگ ضروري است. علاوه بر اين، فنگشويي نظريه پنج عنصر را كه شامل آب، چوب، آتش، زمين و فلز است، دربرميگيرد. هر عنصر داراي خواص و تعاملات منحصربهفرد خود است و براي ايجاد يك فضاي متعادل و هماهنگ مورد استفاده قرار ميگيرد. فنگشويي چندين اصل كليدي را ارايه ميدهد كه ميتوانند براي ايجاد يك محيط زندگي هماهنگ به كار گرفته شوند. اين اصول شامل موارد زير است: نقشه باگوا يك ابزار اساسي در فنگشويي است كه يك فضا را به نه منطقه تقسيم ميكند كه هر يك جنبههاي مختلفي از زندگي مانند ثروت، سلامت، شغل و روابط را نمايان ميكنند. با تجزيه و تحليل و بهبود اين مناطق افراد ميتوانند جنبههاي مختلف زندگي خود را بهبود بخشند. يكي از اصول اصلي فنگشويي اهميت كاهش اشياي اضافي است. حذف اشيايي كه بهطور مكرر استفاده نميشوند يا شادي نميآورند به ايجاد فضاي مرتبتر و هماهنگتر كمك ميكند. اشياي اضافي ميتواند جريان انرژي مثبت را مسدود كرده و منجر به ركود و عدم تعادل شود. ترتيب مبلمان و اشيا نقش حياتي در ترويج جريان انرژي مثبت ايفا ميكند. فضاها بايد به گونهاي تنظيم شوند كه حركت آسان باشد و حس بازبودگي ايجاد شود. به عنوان مثال، قرار دادن مبلمان به صورتي كه رو به ورودي باشد، ميتواند احساس امنيت و كنترل را تقويت كند. فنگشويي بر اهميت انتخاب اشياي باكيفيت بالا كه به زندگي فرد ارزش افزوده ميدهند، تاكيد ميكند. اين اصل با رويكرد مينيماليستي كه اولويت را به كيفيت بر كميت ميدهد، همخواني دارد و تشويق به تصميمگيريهاي خريد را آگاهانهتر ميكند. تركيب عناصر طبيعي مانند گياهان، ويژگيهاي آب و نور طبيعي ميتواند جريان انرژي مثبت را افزايش دهد. اين عناصر حس حياتي و تعادل را به فضا ميآورند. در فنگشويي همچنين استفاده از رنگها و مواد ميتواند بر انرژي فضا تاثير بگذارد. رنگها و مواد مختلف با عناصر مختلف مرتبط هستند و ميتوانند براي ايجاد تعادل و هماهنگي استفاده شوند. به عنوان مثال، آبي و سبز با عناصر آب و چوب مرتبط هستند و ميتوانند آرامش و رشد را ترويج دهند. پذيرش اصول فنگشويي ميتواند مزاياي متعددي را به همراه داشته باشد كه بر جنبههاي مختلف زندگي تاثير ميگذارند: يك محيط هماهنگ ميتواند به بهبود سلامت رواني و جسماني منجر شود. با ترويج جريان انرژي مثبت، فنگشويي ميتواند استرس را كاهش داده و سلامت كلي را افزايش دهد. يك فضاي مرتب و خوب تنظيم شده ميتواند تمركز و بهرهوري را با كاهش حواسپرتيها و ايجاد حس نظم و وضوح بهبود بدهد. علاوه بر اين فنگشويي مصرف آگاهانه و استفاده از عناصر طبيعي را تشويق و روشهاي زندگي پايدار را تبليغ ميكند. اصل كاهش اشياي اضافي با رويكرد مينيماليستي در كاهش زباله و نگهداري تنها از اشيايي كه ارزش افزوده دارند، همخواني دارد. با ايجاد يك محيط متعادل و مثبت، فنگشويي ميتواند روابط را بهبود بخشد و تعاملات هماهنگتري را ترويج دهد. فنگشويي با تشويق به ايجاد فضاهاي مشترك با ديگران كه انرژي مثبت را ترويج ميدهند و همكاري را تقويت ميكنند، در واقع عملي در جهت افزايش روابط اجتماعي و بهبود همبستگي است. علاوه بر اين يك فضاي مرتب و خوب تنظيم شده آسانتر نگهداري و تميز ميشود و زمان و تلاش لازم براي نگهداري را كاهش ميدهد و ميتواند به نيازها و ترجيحات متغير سازگار شود و فضا را انعطافپذيرتر و چندمنظورهتر كند.
فنگشويي و مينيماليسم
فنگشويي و مينيماليسم چندين اصل مشترك دارند، از جمله تاكيد بر كاهش اشياي اضافي و مصرف آگاهانه. هر دو عمل افراد را تشويق ميكنند تا فضاهايي را ايجاد كنند كه كاركردي، متعادل و با قصد و نيت باشند. با تركيب اصول فنگشويي با رويكرد مينيماليستي، ميتوان دور و بر را خلوت كرد، از ميزان چيزهايي كه ميخريم كم كرد، ارتباط با طبيعت و آدمهاي محله را بهتر و بيشتر كرد، با اهداي وسايل اضافه به زندگي ديگران كمك كرد و از همه مهمتر جايي براي نفس كشيدن باز كرد، هم در خانههاي كوچكي كه از فشار اشيايي كه شايد روزي به كار بيايد در حال خفه شدن هستند و هم در زندگي كه از فشار تبليغات «نو كنيد»، «عوض كنيد»، «خريد كنيد» در حال دفن شدن است.
بگوييد نه!
اعتراف به فقير و فقيرتر بودن و ناتواني از ادامه دادن روند زندگي كه سرمايهداري براي ما در نظر گرفته است، ناتواني از خريد كردن مدام، نو كردن مدام، عوض كردن و تجديد كردن مدام، اعتراف سختي است كه به خصوص وقتي فقر با بيعرضگي و كم هوش بودن بازنمايي ميشود، ميتواند فشار اجتماعي بيشتري هم به همراه داشته باشد. فنگشويي، مينيماليسم، زندگي پايدار، محيطزيستگرايي، خريد صفر و مانند آن، همه تلاشهايي هستند كه اين اعتراف را راحتتر و امكان بازانديشي در مسير زندگيمان را در دسترستر كنند. فرقي نميكند كه بخواهيد از كلماتي مانند «انرژي» و «يين و يانگ» استفاده كنيد يا از كلماتي مانند «باوهوس» و «مينيماليسم» يا از نگراني براي اينكه كيسههاي پلاستكي خريدهاي ما لاكپشتهاي دريايي را خفه ميكنند، تنها چيزي كه مهم است، اين است كه بتوانيد خودتان را قانع كنيد و از ادامه مسيري كه نميتوانيد آن را طي كنيد، انصراف بدهيد و بابت اينكه خريد نميكنيد، مغرور و سرافراز و مفتخر باشيد، نه سرشكسته و مغموم و شكستخورده.