بررسي نقش انديشكدهها در پيشبرد اهداف ديپلماسي و جايگاه آن در مذاكرات ايران و امريكا
سيدمحمدعلي سيدحنايي
با شكلگيري انديشكدهها در سده اخير اين نهاد نقشي كليدي در شكلگيري سياستهاي كلان، ارايه تحليلهاي تخصصي و تاثيرگذاري بر تصميمگيريهاي سياسي و بينالمللي ايفا كرده است. اين نهادهاي فكري، با بهرهگيري از پژوهشهاي سياستي و راهبردي و بعضا تعاملات ديپلماتيك در سطوح غيررسمي، به پيشبرد اهداف ديپلماسي در دنياي روابط بينالملل امروز ميپردازند.
برخي انديشكدههاي برجسته امريكايي از ابتداي قرن ۲۰ به كنشگري علمي در عرصه سياستگذاري پرداختند و با تشكيل ساختاري قدرتمند از نظر منابع مالي و فكري پيشينه قابلتوجهي در اين حوزه دارند. اين انديشكدهها در كنار انجام امور تحقيقاتي با تربيت پژوهشگران و متخصصان امر در حوزههاي مختلف و سپس بهرهگيري دولتها از ظرفيتهاي آنان در عرصههاي اجرايي به مثابه تار و پود سيستم حكمراني و تصميمگيري ايالاتمتحده تبديل شدهاند تا جايي كه براي مثال جورج كنان به عنوان يكي از متخصصان برجسته امريكايي در حوزه شوروي كه از او به عنوان واضع سياست «مهار» شوروي ياد ميشود، در دوران جنگ سرد راهبردي پيشنهاد ميدهد كه به عنوان راهبرد امنيتي غرب در برابر شوروي از آن استفاده شد يا ژنرال ايال ضمير كه اين روزها به عنوان گزينه احتمالي رييس ستاد ارتش رژيم صهيونيستي مطرح شده، حضور چند ماههاي در موسسه واشنگتن براي خاور نزديك داشته است كه با محوريت مطالعه استراتژيك بر ايران بوده و ماحصل آن در يك مقاله تفصيلي درباره چگونگي مهار ايران مطرح شد و راهبردهاي او را به نوعي در ماههاي اخير نيز متاسفانه مشاهده كردهايم. ازسوي ديگر بسياري از سياستمداران و ديپلماتهاي برجسته امريكايي پس از بازنشستگي جهت انتقال تجربه و كمك به راهبردهاي علمي دقيقتر در انديشكدههاي اين كشور نيز به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مشغول به كار ميشوند، مانند هنري كيسينجر يا كاندوليزا رايس به عنوان وزراي سابق امور خارجه ايالاتمتحده امريكا. يكي از عرصههاي نقشآفريني انديشكدههاي امريكايي در حوزه ديپلماسي، مذاكرات برجام بود كه اين انديشكدهها نقش مهمي در جهتدهي به گفتمانهاي سياسي، تحليل سناريوهاي مختلف و ارايه راهكارهاي ديپلماتيك به تيم مذاكرهكننده كشور خود داشتند. انديشكدههايي نظير شوراي روابط خارجي (CFR)، بنياد كارنگي براي صلح بينالمللي، مركز مطالعات استراتژيك و بينالمللي (CSIS)، بنياد بروكينگز و موسسه واشنگتن براي سياست خاور نزديك (WINEP) از جمله نهادهايي بودند كه با انتشار گزارشهاي تحليلي، پيشنهاد سياستي و مشاوره به مقامات و مذاكرهكنندگان امريكايي، در پيشبرد مذاكرات برجام تاثيرگذار بودند. اين انديشكدهها با بررسي ابعاد سياسي، امنيتي و اقتصادي توافق هستهاي، مسير مذاكرات و سناريوهاي محتمل را تحليل و به ارايه پيشنهادهاي سياستي و راهبردي تخصصي ميپرداختند. همچنين برخي از آنها به عنوان مجراي ارتباطات غيررسمي ميان ديپلماتهاي دو كشور عمل كردند كه در پيشبرد اهداف مذاكرات موثر واقع شد.
اين انديشكدههاي امريكايي علاوه بر بررسي وضعيت ايران، بر تاثيرات داخلي و بينالمللي توافق برجام براي امريكا نيز تمركز داشتند. به عنوان مثال، «شوراي روابط خارجي» بر اهميت كنترل برنامه هستهاي ايران و جلوگيري از رقابت تسليحاتي در خاورميانه تاكيد ميكرد، درحالي كه بنياد دفاع از دموكراسيها (FDD) كه نگاهي سختگيرانه به ايران دارد و به عنوان بخشي از لابي اسراييل در ايالاتمتحده شناخته ميشود، همواره در راستاي اعمال تحريمهاي شديدتر بر ايران حركت كرده است.
اما در ايران نهاد انديشكدهها متاسفانه به قوت ايالاتمتحده امريكا نبوده و پيشينه غني تاريخي و ساختار مشخصي در جهت ارتباط دوسويه با عرصه حكمراني و تصميمگيري نداشته است. البته برخي پژوهشكدههاي دولتي در نهادها و وزارتخانههاي مختلف وجود دارند كه بعضا از آنها به عنوان انديشكده ياد ميشود، اما واقعيت اين است كه اين پژوهشكدهها را نميتوان انديشكده به مثابه ThinkTank درنظر گرفت؛ چراكه عموما نقش جدي در فرآينده تصميمسازي ندارند و بعضا در جهت تئوريزه كردن اقدامات عملي صورت گرفته عمل ميكنند و نه پيشبيني يا ارايه خطمشي و راهبرد براي مسير پيشرو. همچنين عدم استقلال فكري و علمي در پژوهشهاي اين مراكز بعضا ديده ميشود كه منجر به خودسانسوري شده تا تمام سناريوهاي محتمل يا راهبردهاي لازم كه ممكن است ساختارشكنانه به نظر بيايد، بيان نشود. برخلاف انديشكدههاي امريكايي كه عموما خطابههاي تندي به دولتها و سياستمداران خود دارند و بدترين سناريوهاي محتمل را نيز درنظر ميگيرند.
البته در مذاكرات برجام برخي انديشكدههاي ايراني ايفاي نقش مشورتي داشتند؛ مانند شوراي راهبردي روابط خارجي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، مركز بررسيهاي استراتژيك رياستجمهوري، پژوهشكده مطالعات راهبردي و موسسه ابرار معاصر تهران كه در تبيين منافع ملي و ارايه راهبردهاي مذاكره موثر بودند.
اين انديشكدهها ضمن بررسي ابعاد حقوقي و سياسي توافق، پيشنهادهايي براي حفظ منافع ايران در مذاكرات مطرح و تلاش كردند با تبيين سناريوهاي مختلف، سياستگذاران ايراني را در روند تصميمگيري ياري دهند.
عموما اين انديشكدهها در دورههاي مختلف تلاش كردند ديدگاههاي خود را از طريق رسانهها و انتشار گزارشهاي تحليلي به تصميمگيران انتقال دهند. براي مثال مركز بررسيهاي استراتژيك رياستجمهوري وقت، با انتشار تحليلهايي درباره ضرورت تعامل با غرب، بر اهميت مذاكرات تاكيد ميكرد، در حالي كه پژوهشكده مطالعات راهبردي كه نظرات متفاوتي داشت، به تحليل تهديدات احتمالي ناشي از توافقات ناپايدار ميپرداخت.
اكنون با افزايش گمانهزنيها درباره مذاكرات جديد ميان ايران و امريكا، بار ديگر نقش انديشكدهها پررنگ شده است. در امريكا، برخي انديشكدههاي نزديك به دولت كنوني و برخي مراكز مستقل به ارايه پيشنهادهاي جديد براي احياي توافق هستهاي پرداختهاند. برخي ديگر كه از جريانهاي راديكالتر و حامي برخورد سخت و فشار حداكثري بر ايران هستند و به عنوان بخشي از لابي اسراييل در امريكا شناخته ميشوند نيز با تحت فشار قرار دادن دولت ترامپ و ارايه پيشنهادهاي سياستي در جهت خلع سلاح كامل يا حتي حمله نظامي به تاسيسات هستهاي و نظامي ايران اقدام كردهاند. اما ميتوان بيان كرد كه انديشكدههاي امريكايي عمدتا بر چگونگي اعمال فشارهاي اقتصادي و سياسي به ايران يا ارايه مشوقهاي محدود درجهت بازگشت به مذاكرات متمركز شدهاند و از پيشنهاد برخوردهاي سخت اجتناب كردهاند. در مقابل، در ايران نيز تحليلگران و كارشناسان سياست خارجي در حال بررسي راهكارهاي تعامل يا مواجهه با رويكردهاي احتمالي واشنگتن هستند. عدهاي معتقد به بازدارندگي كامل هستهاي و حركت به سوي ساخت بمب اتم هستند و عدهاي ديگر راه مذاكره همهجانبه و مستقيم با امريكا را پيشنهاد ميدهند و در حال بررسي شرايطي هستند كه بتواند تضمينهاي بيشتري براي پايداري توافق ايجاد كند.
اما نكته مفغول اين است كه مسير تاثيرگذاري انديشكدهها در پيشبرد اهداف ديپلماسي صرفا بر نقش مستقيم آنها در فرآيند سياستگذاري با گزارشهاي سياستي و راهبردي خلاصه نميشود. بسياري از انديشكدههاي برتر دنيا با استفاده از رسانهها، گزارشها و نشستهاي علمي افكار عمومي را تحت تاثير قرار ميدهند و در فرآيند پذيرش اجتماعي سياستها نيز به دولتهاي خود كمك ميكنند.
در امريكا، بسياري از انديشكدهها از طريق انتشار مقالات در رسانههايي مانند نيويوركتايمز، واشنگتنپست و فارين پاليسي، ديدگاههاي خود را به جامعه و مقامات ارايه ميكنند و به اين روش به توليد ادبيات حول محور خاصي ميپردازند يا زمينههاي فكري آن را فراهم ميسازند.
روشي كه در ايران كمتر مورد توجه قرار گرفته است و تنها برخي انديشكدهها از طريق روزنامهها و رسانههاي داخلي و شبكههاي تحليلي، به شكلدهي افكار عمومي كمك ميكنند. درنهايت ميتوان اذعان داشت انديشكدهها در امريكا با ارايه تحليلهاي راهبردي و پيشنهادهاي سياستي، نقشي تاثيرگذار در روند مذاكرات برجام داشتهاند و اين نقش در مذاكرات احتمالي آينده نيز ميتواند برجسته باشد.
به همين دليل، فعاليت دوچندان انديشكدههاي ايراني فعال در حوزه روابط بينالملل و سياست خارجي در اين برهه بسيار حايز اهميت است. خصوصا انديشكدههاي غيردولتي و مستقل كه بدون ملاحظات انديشكدههاي دولتي با انجام پژوهشهاي علمي و دانشگاهي از صاحبنظران و متخصصان امر ميتوانند با نگاهي از بيرون، راهبردهاي موثري به سياستگذاران و مسوولان حوزه ديپلماسي ارايه دهند و همچنين با ارتباطات غيررسمي در چارچوب برنامههاي مشترك
علمي-پژوهشي با برخي انديشكدهها و مقامات ديپلماتيك كشورهاي خارجي ميتوانند مسير مذاكرات را تحت تاثير قرار دهند و نقش موثري در تبيين مواضع سياسي و بينالمللي جمهوري اسلامي در راستاي كسب حداكثر منافع ملي در عرصه بينالمللي داشته باشند.
بدون شك اين تعاملات غيررسمي انديشكدهها به دور از فضاي رسمي متعارف ميان دولتها ميتواند به تبادل ايدهها و تبيين منافع ملي كشور و همچنين كاهش سوءتفاهمها و تسهيل روند گفتوگوها كمك كند و به از بين بردن پروژه امنيتيسازي ايران با برچسبها و بازنماييهاي رسانهاي و سياسي كه توسط متخاصمان ايران بزرگ شكل گرفته است، كمك كند.
رييس هيات امنا انديشكده ديپلماسي ملل