گروه ورزش
قبرستان West Derby يادآور ريشههاي فرقهاي ليورپول است. اين منطقه به سه بخش تقسيم ميشود؛ همراه با مسيرهايي كه نقاط آرامگاههاي كاتوليكها، پروتستانها و آنهايي كه به عنوان وصله ناجور توصيف ميشوند را از هم جدا ميكند.
بهرغم چيدمان منظم آن و يك فهرست آنلاين كه جزييات همه كساني كه در آنجا دفن شدهاند را نشان ميدهد، حركت در اين آرامگاه آسان نيست زيرا باد باعث شده بسياري از سنگ قبرها از بين بروند، بنابراين نوشته روي سنگ قبرها به طور كامل قابل مشاهده نيستند.
جايي در اين قبرستان و در دو و نيم مايلي شرق آنفيلد
- استاديوم خانگي ليورپول- جسد توماس فيرفول كه سال 1952 درگذشت به خاك سپرده شده است. اين بازيكن اسكاتلندي كه 71 بار براي ليورپول بين سالهاي 1913 تا 1915 بازي كرد، در قطعه 196 ثبت شده است، با اين حال در قطعه 196 مشكلي وجود دارد؛ برخي علائم از بين رفتهاند و برخي ديگر ناخوانا هستند.
به نظر ميرسد هيچكس دقيقا نميداند كه بقاياي فرفول كجاست؛ زيرا هيچ سند رسمي از درگذشت او وجود ندارد. در واقع اطلاعات باقي مانده در مورد او بسيار ناچيز است: آخرين باري كه نام او مطرح شده مربوط به سال 1950 است. نام او در يك گزارش مطبوعاتي آمده كه ميگويد اين بازيكن سابق در فينال جام حذفي 1950 پس از دعوت شدن به ومبلي توسط باشگاه سابقش به عنوان تماشاچي مهمان حضور داشت.
ليورپول در آن روز با نتيجه 2-صفر شكست خورد و فيرفول يكي از 100 هزار هوادار حاضر در آن بود و مطمئنا بحثبرانگيزترين آنها! آنهم باتوجه به نقش او در بزرگترين رسوايي فساد در تاريخ فوتبال انگليس كه 35 سال قبل از آن رخ داد. 110 سال پيش در روزي كه بعدها به «جمعه خوب» معروف شد فيرفول به همراه سه همتيمياش در ليورپول يعني جكي شلدون، باب پرسل و تام ميلر در مسابقهاي زيرنظر اتحاديه فوتبال انگليس در يك بازي در ليگ دسته اول مقابل منچستر يونايتد كه در معرض سقوط قرار داشت، اقدام به «مچفيكسينگ» كردند. آن بازي در اولدترافورد برگزار ميشد. همراه با چهار بازيكن ليورپول سه بازيكن يونايتد به نامهاي سندي ترنبول، آرتور والي و انوك وست نيز مجرم شناخته شدند. آنها نيز مانند همتايان ليورپولي خود، براي هميشه از فوتبال محروم شدند. فيرفول متولد دهكده استخراج نفت شيل در اسكاتلند و در منطقه وست كالدر، منطقهاي بين ادينبورگ و گلاسكو به عنوان يك هافبك مياني با مسووليتهايي كه عمدتا دفاعي بود، بازي ميكرد. به نظر ميرسيد كه اين پست در زمين با شخصيت او مطابقت دارد. دو گزارش مطبوعاتي پيش از رسوايي از او به عنوان «لجوج و سرسخت» ياد كرده بودند. اگر چه روزنامه بيرمنگام ديلي اذعان كرد كه او «باثباتترين بازيكن ليورپول» در فصل 14-1913 بود، زماني كه اين باشگاه بين 18 تيم كار را با ايستادن در رتبه شانزدهم به پايان رساند و البته به فينال جام حذفي هم رسيد ولي يك-صفر به برنلي باخت. نقش فيرفول در آن تباني همچنان نامشخص است: در اين پرونده عدم شفافيت در مورد يافتههاي اتحاديه فوتبال انگليس و نحوه تصميمگيري براي اجراي مجازاتها به چشم ميآيد. آنچه مشخص است اين است كه خبرنگاراني كه در 2 آوريل 1915 در جايگاه خبرنگاران استاديوم اولدترافورد نشسته بودند متوجه شدند چيز متفاوتي ميبينند. در آن بازي يونايتد كه به پيروزي نياز داشت تا از سقوط فرار كند، در نيمه اول پيش افتاد. روزنامه ليورپولي ديلي پست نوشت كه «كمتر روزي شاهد اين مقدار يك طرفه بودن بازي بوده است.» عملكرد تيم مهمان كه در ميانه جدول بود و شرايط حساسي نداشت در طول بازي و در نيمه دوم بهتر نشد. اسپورتينگ كرونيكل نوشت: «فورواردهاي ليورپول ضعيفترين نمايشي را كه در طول فصل روي زمين ديده شده بود، ارائه دادند. بازي در دقايق پاياني آنقدر ضعيف بود كه به سختي ميتوان شدت بد بودن آن را توصيف كرد. روند نيمه دوم اعتبار هر دو تيم را به شدت كاهش داد.»
در همين دقايق يك پنالتي توسط بازيكنان يونايتد به هدر رفت. پاتريك اوكانل ضربه خود را آنطور كه رسانهها توصيف كردند «به طرز مسخرهاي» به بيرون زد و اين درست لحظهاي بود كه منجر به مشكوك شدن مقامات شد. هنگامي كه داور در تحقيقات بعدي مورد بازپرسي قرار گرفت، آنچه را كه ديده بود به عنوان «عجيبترين بازي» كه تا به حال قضاوت كرده بود، توصيف كرد.
روزنامه منچستر ديسپچ جزيياتي از «فوتبال بيجان» نيمه دوم شرح داد كه در آن يونايتد پس از برتري دو بر صفر «هرگز سعي نكرد برتري خود را افزايش بدهد.» در همان گزارش نوشته شده بود كه جكي شلدون كه هميشه خطرناك بود، تلاش چنداني نميكرد. بعدها شلدون به عنوان مرد واسطه در اين تباني معرفي شد. او در سال 1913 از يونايتد به ليورپول نقل مكان كرده بود.
البته شايد او متوجه شده بود كه بايد تا حدي تلاش كند تا تابلو نشود. مفصلترين پوشش از اين ماجرا در كتابي از گراهام شارپ به نام Free the Manchester One آمده است. در اين كتاب شرح داده شده كه چگونه فرد پاگنام بازيكن ليورپول بعد از اينكه ضربهاش به تيرك دروازه يونايتد خورد با اعتراض همتيميهايش مواجه شد، زيرا نزديك بود كه باعث خراب شدن شرط شود!
تمركز دقيقتر در اين كتاب روي بازيكن يونايتد، انوك وست است. كسي كه هرگز به نقش خود در مچ فيكسينگ اعتراف نكرد و در سال 1965 در حالي كه هنوز روي بيگناهي خود پافشاري ميكرد، درگذشت.
پيش از اين اتفاق مقامات به دليل يك سري شرطبنديهاي وست كه در منطقه هاكنال، شهر كوليها در ناتينگهام شاير كه او اهل آن بود، به اين بازيكن هشدار داده بودند. شلدون بعدا ادعا كرد كه چهار شب قبل از مسابقه با وست و سه بازيكن ديگر در ميخانهاي در منچستر به نام «داگاند پارتريج» ملاقات كرده است، اما هر يك از آن افراد قبل از اينكه كسي مطرح كند كه چرا در آن نقطه قرار گذاشتند محل را ترك كردند. در آستانه بازي، شلدون گفت كه دوباره با وست ملاقات كرده است، اين بار در ميخانهاي نزديك ايستگاه گرند سنترال در منچستر. همين ملاقات باعث شكلگيري شايعاتي در سطح شهر شده بود.
در آن مقطع فوتبال در حال درگيري با پديده روزافزون شرطبندي و تباني بود. پس از يك مسابقه در سال 1914 بين وست برومويچ آلبيون و اورتون، يك قمارباز به دليل تلاش براي تاثيرگذاري بر نتيجه يك مسابقه زنداني شد. در كتاب سال 1938، داستان ليگ فوتبال، اشارهاي به فصل 12-1911 وجود دارد. در اين بخش آمده كه ورزش فوتبال شروع به برخورد با «موضوع افزايش فعاليت عوامل شرطبندي كه در تماس با بازيكنان ترديد نداشتند، بود؛ تماسهايي كه باعث ايجاد سوءظن در مورد سالم بودن بازيهاي خاص ميشدند.» در سال 1915، رويارويي بين ليورپول و يونايتد اهميت ورزشي يا احساسي امروزي را نداشت. اين ايده كه بازيكنان تيمها قبل از بازي با هم معاشرت كنند، مضحك بود. از ديدگاه شلدون، حضور او از اين جهت كه قبلا بازيكن سابق منچستر بود از نظر تسهيل در رفع مشكل مفيد بود. جدا از اينها وضعيت تاريخي خاص جهان نيز در ايجاد شرايط ايدهآل براي فساد نقش داشت. در آن زمان انتقادهاي فزايندهاي از جانب فرماندهان نظامي بريتانيا نسبت به فوتبال و فوتباليستها مطرح ميشد. تا سال 1915، تنها 122 بازيكن از 1800 بازيكن فعال در ليگ فوتبال براي خدمت در ارتش ثبتنام كرده بودند. اين باعث شد يك مورخ در روزنامه تايمز بنويسد «فوتبال بهترين تلاش خود را براي دشمن انجام ميدهد.»
البته استدلال مخالفان كه ميگفتند «فوتبال باعث حواسپرتي مفيدي براي مردم از جنگ و درگيري شده و اينكه تعطيلي فوتبال به معناي اعتراف به پايان زندگي عادي است» برنده شد. اما در آوريل 1915 اين احساس وجود داشت كه ليگ احتمالا به خاطر جنگ و تا پايان آن متوقف خواهد شد. تعداد تماشاگران در حال كاهش بود (تنها 18 هزار نفر بازي يونايتد - ليورپول را در جمعه خوب تماشا كردند)، باشگاهها از قبل با مشكلاتي مواجه بودند و يونايتد، بهويژه، در مشكلات مالي دست و پا ميزد. در گزارشي كه Sporting Chronicle منتشر كرده بود آمده بود موقعيت باشگاه باعث ايجاد «اضطراب واقعي» براي مديران شده است.
هيچ كس نميدانست كه جنگ (اول جهاني) چه زماني به پايان ميرسد و فوتباليستهايي مانند فرفول كه به پايان دوران حرفهاي خود نزديك ميشدند (او در آن زمان 34 سال داشت) با عدم اطمينان بيشتري روبهرو شدند. هيچ يك از اين مردان قرارداد مشخصي همانند تماشاگران نداشتند و ناگهان درآمدشان به دليل اتفاقات خارج از كنترل آنها از بين رفته بود. حتي هشدار داده شده بود كه فصل بعد ممكن است به تعويق بيفتد. در يادداشتي كه به عنوان سرمقاله در يكي از نشريات منتشر شده بود، آمده بود كه «فقط بازيكناني كه قرارداد طولاني دارند دستمزد تابستاني دريافت ميكنند.»
در آن شرايط، به پايان نرسيدن ليگ دسته اول و تنها تيمي كه به دسته دوم سقوط ميكرد از اهميت بالايي برخوردار بود و پيروزي يونايتد بر ليورپول به آنها كمك كرد تا باقي بمانند و چلسي به جاي آنها سقوط كند. با اين حال، 8 روز پس از بازي، زماني كه يك نويسنده ناشناس به نام «پادشاه فوتبال» اطلاعيهاي را در Sporting Chronicle منتشر كرد و مدعي شد كه او «دلايل محكمي» براي اين باور دارد كه «بازي خاصي كه در آخر هفته عيد پاك در منچستر برگزار ميشود» «تباني» است، اوضاع بههم ريخت. در كمتر از سه هفته پس از بازي جمعه خوب، ليگ فوتبال كميسيوني را براي بررسي «برخي شكايات» تشكيل داد و در پايان آن ماه بيانيهاي منتشر و در آن اعلام كرد كه هر بازيكني كه در اين مورد به دليل نقض قوانين مجرم شناخته شود «براي هميشه از فوتبال كنار گذاشته ميشود.» بازپرسيها در هتل بزرگ منچستر انجام شد.
در عرض چند ماه، نيمي از تيم يونايتد در كارخانه موتور فورد در نزديكي اولدترافورد مشغول به كار شدند تا به كشورشان در جنگ كمك كنند. درحالي كه شلدون در ارتش نامنويسي كرد. گزارش كميسيون در شب كريسمس اواخر همان سال منتشر شد و فيرفول، شلدون، وست و ديگر متهمان گفتند كه رفتار آنها باعث «تضعيف ساختار فوتبال و بياعتبار كردن صداقت و انصاف بوده است.» اگرچه كميسيون به ديگراني هم مشكوك بود اما «يافتهها را به كساني محدود كرد كه در مورد تخلف آنها شكي وجود نداشته است.»
رسانه Liverpool Echo واكنش نشان داد و گفت كه اين بدترين ضربهاي است كه به فوتبال وارد شده است. بوي ننگي كه از فوتبال به مشام ميرسد تا مدتها در هوا نفوذ ميكند. رييس ليورپول، «جان مك كنا» كه رييس ليگ فوتبال هم بود در تنظيم آن گزارش نقش داشت.
نظر كميسيون اين بود كه بازيكنان «بايد از فوتبال اخراج شوند» و اين بدان معنا بود كه ديگر نميتوانند وارد ورزشگاه شوند، حتي براي تماشاي يك مسابقه. او گفت «هيچ آلودگي نبايد وجود داشته باشد.»
يونايتد اعتراف كرد كه مجازات «كاملا منصفانه» بوده است و مجرمان استحقاق اين مجازات را داشتند، اما باشگاه خوششانس بود همزمان هم از اقدامات بازيكنان خود سود برد و هم به گزارش اتلتيك نيوز، «از عواقب اعمال بازيكناني كه از نظر فني مسووليت آنها را برعهده دارد، فرار كرد.» باتوجه به اينكه اين نتيجه به يونايتد كمك كرد تا در ليگ بماند و چلسي سقوط كند، پيشنهاد شد كه بين دو تيم در آينده يك بازي برگزار شود اما چلسي به دلايل نامعلومي، حكم را پذيرفت و براي بازي مجدد اصرار نكرد. اگرچه از همان فصل بعد با 20 تيمي شدن ليگ چلسي هم به سطح اول برگشت.
مدتي بعد و پس از انتشار گزارشها، يافتهها آشكارتر شد. اسپورتينگ كرونيكل مدعي شد كه در رختكن ليورپول در بين دو نيمه ميان آنهايي كه خواهان يك بازي منصفانه بودند و آنهايي كه نميخواستند، مشاجرهاي درگرفته بود. در يك نقطه، گروه قبلي تهديد كردند كه براي نيمه دوم به زمين نميروند اما نظر خود را تغيير دادند. ظاهرا اين منجر به يك «بازي در بازي» شد كه در آن «سركشها» سعي ميكردند توپ را از «بازيكنان شريف» دور كنند.
محروميت مادامالعمر شش بازيكن ليورپول و منچستريونايتد كه به گناه خود در رسوايي تباني اعتراف و عذرخواهي كردند در سال 1919 لغو شد. اين بخشي از اقدام اتحاديه فوتبال انگليس براي تشويق فوتباليستها به اعتراف و همينطور تجليل از فوتباليستهايي بود كه در جنگ مشاركت داشتند. عفو سندي ترنبول بازيكن يونايتد پس از مرگ انجام شد: او در نبرد آراس در سال 1917 كشته شده بود. پرسل به اندازه كافي جوان بود تا فوتبال خود را از سر بگيرد. او قبل از پيوستن به پورت ويل، جايي كه دوران حرفهاي او با شكستگي پا در سن 33 سالگي به پايان رسيد دو بار براي ليورپول بازي كرد. شلدون، در سال 1921 با پوشيدن پيراهن ليورپول دچار همان مصدوميت شد. او در منچستر ساكن شد و در گورستان جنوبي شهر به خاك سپرده شد. در همين حال، ميلر قبل از پيوستن به منچستريونايتد به تيم ملي اسكاتلند دعوت شد. و فيرفول؟ او تنها بازيكن ليورپول بود كه به فوتبال بازنگشت زيرا هنگام پايان جنگ در سن بازنشستگي بود. در عين حال او تنها بازيكن ليورپول بود كه تا پايان عمرش در اين شهر زندگي كرد. او در كنزينگتون، يك منطقه كارگري در دو مايلي جنوب آنفيلد ساكن شد. جايي كه با راهاندازي يك شركت همراه با دروازهبان سابق اورتون، بيل اسكات راننده تاكسي شد. كاملا مشخص نيست كه چرا ليورپول تصميم گرفت او را دوباره به عنوان مهمان در فينال جام حذفي 1950 دعوت كند. شايد به خاطر اين واقعيت ساده كه او در باشگاه ماندگار شد و حضوري مشهود در منطقه داشت. شايد آنها فكر ميكردند زمان كافي براي بهبود زخمها گذشته بود.
هيچ سابقهاي وجود ندارد كه فيرفول قبل از مرگش در سال 1952، در سن 71 سالگي، در انظار عمومي چيزي در مورد نقش خود در مچ فيكسينگ گفته باشد. اينكه انگيزه او چه بوده يا چه احساسي نسبت به مجازاتش داشته و تبعات آن براي شهرت او و باشگاه چه بوده.
اين مانند محل استراحت ابدي او مانند يك رازي باقي مانده است كه ممكن است هرگز حل نشود.
منبع: نيويورك تايمز