نگاهي به كتاب «گلهاي حافظ و ونگوگ»
آميزه غزل فارسي و نقاشي فرنگي
نسيم خليلي
«گلهاي حافظ و ونگوگ»، كتابي است كه در آميزهاي از گفتمان هنري-فرهنگي شرق و غرب، روح زيباپسند مخاطب را به تسلا ميرساند و به درنگ وا ميدارد؛ خالق كتاب با كلمه و تصوير آغاز كرده است تا منطق زيباييشناسانه نهفته در كتاب را بازنمايي كند، كتابي كه هم از شعر حافظ ميگويد و هم از نقاشيهاي ونگوگ: «كلمه و تصوير از ديرباز دو نوع ابزار بياني براي ارتباط ميان انسانها بوده است، از يك سو در هنرهايي مانند نقاشي، گرافيك و سينما بيشتر از تصوير و در هنرهايي مانند شعر، رمان و نمايش بيشتر از كلمه استفاده ميشود. از سوي ديگر در سرزمينهاي مختلف از نظر پيشينه هنري، هنرهاي كلامي و در سرزمينهاي ديگر هنرهاي تصويري رواج و ارزش بيشتري داشته است. در سرزمينهاي شرق و به ويژه ايران، شاعران با ذوق و قريحه، كلمه را با سعدي، فردوسي، حافظ و... به اوج رساندند. در سرزمينهاي غربي و به ويژه اروپا، نقاشان غربي با مكتبها و سبكهاي مختلف هنري، ارزشهاي تصويري متعالي را به جهان عرضه داشتند. از همنشيني دو نوع وسيله بياني از دو سرزمين با فرهنگها فاصله و از دو تاريخ با فاصله چند قرن، ارزشهاي هنري جديد خلق خواهد شد... دو بينهايت كه انسان را به درك جديدي از هستي ميرسانند.» پس از اين مقدمات نويسنده مفاهيم ناظر بر هر گلي را در فرهنگ و معرفتشناسي عاميانه شرح ميدهد تا اگر به گلهاي مختلف ونگوگ ذيل اشعاري از حافظ در اين كتاب نگريستيم، معناي مستتر در گلها را بر اساس فهم و باور خود تاويل كنيم چنانكه عادت آن است كه غزلهاي حافظ را، مخصوصا آنگاه كهبه ديوان خواجه تفال زده ميشود، بر همين اساس تفسير كنيم: «گل اقاقيا نشانه عشقي پاك و پنهاني است. گل رز سرخ نمايانگر عشق بيريا و احترام و زيبايي است. گل زرد كنايه از آفتاب است... معمولا ديدن گلها در خواب همچون بيداري موجب آرامش خاطر و اطمينان ميشود. گلها نشانه رزق و روزي، خبر خوش، شادي و محبت و دوستي است.» در ادامه نويسنده از اهميت گلها در ادبيات و عرفان ميگويد و بعد هم از مهمترين تركيبات معطوف به گل در ادبيات فارسي ياد ميكند: «لبي بزن به شراب من اي شكوفه بخت كه مي خوش است كه با بوي گل درآميزد» كه از فريدون مشيري است يا «جشن گيرند به شادي همه مرغان بهشت، بوي گلزار چو بر مرغ گرفتار رسد» كه از اخوان ثالث است؛ در ادامه نويسنده ضمن شرح مختصري از زندگينامه و جهاننگري حافظ و ونگوگ، در هر صفحه از كتاب با تصويري از نقاشيهاي گلهاي رنگارنگ ونگوگ، غزلي از غزليات حافظ را آورده است، غزلياتي كه در آنها اشاراتي به گلها وجود دارد و با گلهاي ونگوگ يا همخوانند يا در تضاد؛ مثلا غزلي كه اين بيت را در خود دارد با نقاشي مشهور ونگوگ از گلهاي آفتابگردان آورده شده است: «من آن شكل صنوبر را ز باغ ديده بركندم/ كه هر گل كز غمش بشكفت محنتبار ميآورد» غزلي كه غمگين است بر تابلويي از گلهاي آفتابگردان كه نقاش، آنها را نمادي از تابستان و اشتياق به زندگي، نماد دوستي، قدرداني و چرخه زندگي ميدانسته است.