سيما پروانه گهر
دور جديد مذاكرات ايران و امريكا كه در نخستين ماه سال 1404 آغاز شده و دو مرحله خود را نيز پشت سر گذاشته با ارزيابي و تحليلهاي مختلفي از جانب گروههاي سياسي متفاوت رو به رو است. هر طيف و گروه سياسي موافقت و مخالفت خود با اين مذاكرات را «خواست مردم» تفسير كرده و از ظن خود به تحليل شرايط ميپردازد.
شايد تنها راه واقعي براي تشخيص مطالبه و خواست مردم در اين زمينه اما نظرسنجيهاي صورت گرفته در سالهاي اخير باشد. متين رمضانخواه، جامعهشناس و معاون پیشین امور استانهاي معاونت راهبردي رياستجمهوري در برنامه گفتوگوي تصويري اعتمادآنلاين به تشريح نتايج اين نظرسنجيها پرداخته است.
او در اين باره به «اعتماد» ميگويد كه «ايرانيان باور دارند ايران براي آنكه بتواند يك تعامل سازنده با جهان داشته باشد، نيازمند مذاكره است و ۸۰ درصد ايرانيان طبق آخرين نظرسنجيها اعلام كردند كه ايران بايد ضمن حفظ مصالح ملي خودش كه آن را بهصورت ويژه در حوزه موشكي و هستهاي ديدهاند، با امريكا مذاكره كند. يعني اصل مذاكره را منوط به حفظ منافع ملي ايران و دستاوردهاي موشكي و هستهايشان پذيرفتهاند.»
مشروح اين گفتوگو را ميتوانيد چهارشنبه سوم ارديبهشت در سايت اعتمادآنلاين ببينيد و بخوانيد:
اجازه دهيد اولين سوال را خيلي جزیي بپرسيم و بعد در سطح كلان به بررسي موضوع بپردازيم؛ آيا مردم ايران موافق ارتباط و مذاكره جمهوري اسلامي با امريكا هستند؟
اگر بخواهم مردم ايران را به عنوان اكثريت درنظر بگيرم، بايد پاسخ بدهم بله.
يعني اين افق كلي وجود دارد كه جمهوري اسلامي بايد حتما مذاكره كند و حتما به توافق برسد يا اينكه تمايل هست كه اين مسير پيگيري شود.
در جواب سوال دومتان بايد بگويم خير. ايرانيان باور دارند ايران براي آنكه بتواند يك تعامل سازنده با جهان داشته باشد، نيازمند مذاكره است و ۸۰درصد ايرانيان طبق آخرين نظرسنجيها اعلام كردهاند كه ايران بايد ضمن حفظ مصالح ملي خودش كه آن را بهصورت ويژه در حوزه موشكي و هستهاي ديدهاند، با امريكا مذاكره كند. يعني اصل مذاكره را منوط به حفظ منافع ملي ايران و دستاوردهاي موشكي و هستهايشان پذيرفتهاند.
در نظرسنجيهايي كه در موردش صحبت ميكنيم، باوري به اين موضوع هست كه جمهوري اسلامي هرگز نبايد با امريكا مذاكره كند به دليل سابقه تاريخي كه بين دو كشور بوده، مسائلي مثل كودتاي ۲۸ مرداد، موضوعاتي مثل تسخير سفارت و هر اتفاق ديگري در منطقه كه ممكن است بخشي از ايرانيان يا حاكميت امريكا را مسوول آنها بداند، آيا اين ديد وجود دارد؟
ببينيد اين عدد در دو دهه گذشته تغيير و تحولاتي داشته و شايد يكي از موضوعات جالب توجه كه ميتواند مورد توجه سياستگذاران ما قرار بگيرد و آن را به عنوان يك مساله اصلي روي ميز خودشان درنظر بگيرند اين است كه همين تحولات در ۲۰ سال گذشته متغير بوده، ولي طبق آخرين نظرسنجي حدود 24درصد ايرانيان مخالف مذاكره ايران با امريكا بودند، حتي در صورتي كه منافع موشكي و هستهاي ما حفظ شود.
يعني حدود يك چهارم.
بله.
در مورد امريكا سوال جداگانهاي پرسيده ميشود كه آيا مايل هستيد حاكميت فرم ارتباط و مذاكره را داشته باشد يا نه.
بله.
يعني در قالب كلي غرب سوال نشده.
غرب به عنوان اروپا مورد پرسش قرار گرفته.
در آخرين نظرسنجي متعلق به ۱۳۹۴ اكثريت
ايرانيان موافق ارتباط ايران و امريكا بودند
و در نظرسنجي آخر كه اگر اشتباه نكنم مربوط به سال ۱۴۰۲ است، اگر ۲۵درصد را درنظر بگيريم حدود ۷۰ درصد جامعه ايراني كه مورد مخاطب شما بوده و نظرسنجي شدهاند، موافق اين موضوع بودهاند.
بله البته ۲۵ درصدي كه اعلام كردم، كساني هستند كه موافق برخورد محكم با امريكا هستند، نه مخالفين مذاكره. ۸۰ درصد ايرانيان در سال ۱۴۰۳ موافق مذاكره با امريكا هستند و حدودا ۱۸درصد جامعه باور داشتند كه مذاكره روش درستي براي ارتباط نيست.
اين نظرسنجيها پنج ساله انجام شده؟
خير. عموم نظرسنجيها در همه جاي دنيا بازههاي مختلف دو ساله، ۵ ساله يا يك دههاي انجام ميشود. استمرارش مهم است ولي در ايران به دليل اينكه تغيير و تحولات اجتماعي، سياسي خاصي ممكن است با تغيير دولتها اتفاق بيفتد، يا رويدادهاي اجتماعي ملي ممكن است روي نظرات مردم اثر بگذارد، براي مثال اصلي در حوزه افكارسنجي داريم كه ميگوييم محيط بررسي و مطالعاتي ما نبايد آلوده باشد. آلوده به اين معنا كه نبايد تحت تاثير يك رويداد ملي قرار گرفته باشد. همانطور كه شما فرموديد در ايران حداقل بعد از انقلاب، چند رويداد داشتيم كه جامعه در وضعيت التهاب قرار داشته. وقتي در وضعيت التهاب از جامعه سوال ميپرسيم پاسخهايي كه ميگيريم، به عبارتي معتبر نيستند، چراكه تحت تاثير آن اتفاق و التهاب ملي قرار دارند. لذا با وجود اينكه بعد از دهه 80 تلاش شده به صورت مستمر هر پنج سال يكبار نظرسنجي داشته باشيم ولي التهابات منجر به اين شده كه سالها فاصله داشته باشد.آخرين نظرسنجي متعلق به ۱۳۹۴ است.
يعني در بازه زماني ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲ با وجود بسياري از اتفاقاتي كه افتاده و با وجود خروج امريكا از برجام، باز هم مردم معتقد هستند كه اين پل ارتباطي بايد برقرار شود.
بله.
به نظرتان دليلش چيست؟
ببينيد وقتي تحليلي به اين دادهها نگاه ميكنيد دو مساله جدي وجود دارد؛ مساله اول اينكه در دهه ۷۰ اگر خاطرتان باشد با سيل مهاجرت به ژاپن در ايران مواجه بوديم. در نظرسنجيها هم ژاپن به عنوان يكي از كشورهاي مبدا و محبوب از سوي ايرانيان مطرح شده. سال ۱۳۹۴ كه برجام امضا شده، در همان سال ايرانيان باور داشتند كاري كه دولت انجام داده با درصد بسيار بالايي كار مطلوب و روش كارآمد بوده. به نظر ميرسد اولين چيزي كه ممكن است در ذهن ايرانيان ايجاد شده باشد مساله برجام در سال ۱۳۹۴ و پيامدهاي اقتصادي و گشايشي كه در فضاي عمومي اتفاق افتاده، منجر به يك انگيزه شده براي اينكه به عنوان يك ابزار مشخص و موثر در ذهن ايرانيان جا بيفتد. نكته بعدي اينكه اگر در دهه ۷۰ با مهاجرت نسل جوان به ژاپن مواجه بوديم، در دو دهه گذشته با مهاجرت ايرانيان به كشورهايي مثل امريكا، كانادا و غرب مواجه هستيم كه همين امر ميتواند يكي از عوامل جدي براي اين امر باشد كه ايرانيان احساس ميكنند اگر مقصد فرزندانشان در جايي قرار دارد، ارتباط سازنده با آن كشور هم ميتواند به آنها احساس آرامش بيشتري بدهد.
ايرانيان باور دارند كه مساله رابطه با جهان باعث كارآمدسازي و توانمندسازي در داخل كشور ميشود
فكر نميكنم كساني كه مهاجرت كردهاند خيلي كلان باشند. يعني خانوادههايي كه دغدغه اين مساله را داشته باشند نقش قابلتوجهي در نظرسنجي شما ندارند. به جز اين طبقه و طيف، چقدر مسائل اقتصادي و خسته شدن از تنشي كه مرتب تشديد ميشود، ميتواند باعث شود كه مردم بخواهند يكبار براي هميشه اين تنش تمام شود و يك زندگي معمولي داشته باشند.
دقيقا همين نكته درست است. ايرانيان باور دارند كه مساله رابطه با اين جهان، اعم از كشورهاي منطقهاي كه به عنوان همسايگان در حوزه بينالملل ياد ميشود تا اروپا و امريكا با يك عنوان ياد ميشود. مساله كارآمدسازي و توانمندسازي بيشتر در درون و اتفاقا اثرگذاري در بيرون. يعني ايرانيان باور دارند كه سالهاي متمادي در ايران روي خودكفايي خودمان كار كرديم، داراي مجموعهاي از ظرفيتها شدهايم، لذا براي اينكه اين ظرفيتها شكوفا شوند و به ثمر برسند، نيازمند هستيم هم رابطه موثري با دنيا داشته باشيم يعني جهانيان در ايران حضور داشته باشند و هم اينكه ما بتوانيم با دنيا رابطه مستمر و پايدار داشته باشيم و آن چيزي كه به عنوان نتايج و دستاوردهايمان داريم را به دنيا معرفي كنيم. در همين راستا به دادهاي رجوع ميكنم. يكي از مهمترين دادههايي كه در نظرسنجيها وجود داشته اين است كه ايرانيان باور داشتهاند زماني كه رابطه مثبت با دنيا داريم، از نظر جهان يك كشور در تعامل پايدار هستيم. كشوري هستيم كه به جاي اينكه رويكردمان سياست تقابلي باشد، تمايل به تعامل سازنده است. در مراودات اقتصاديمان هم تاجران و بازرگانان دنيا و گروههاي اقتصادي با همين نگاه به ما نگاه ميكنند. يعني اگر روزي مساله سياست بينالملل را فقط در حوزه سياسي تعريف ميكرديم، امروز براي ايرانيان مساله مذاكره و تعامل با دنيا فقط مختص حوزه سياسي نيست، بلكه آن را در بستههاي ديگري مثل ارتباطات اجتماعي، تجاري و اقتصادي هم تعريف ميكنند .
دادههاي نظرسنجي ايرانيان در مورد ارتباط
با اسراييل كاملا متفاوت از امريكا است
اين داستان و مولفهاي كه از اين نظرسنجي برداشت شده، قابل تعميم به اسراييل هم هست؟
به هيچ عنوان. در مورد درصدها به دليل محرمانه بودن دادهها نميتوانم به صورت عمومي عرض كنم، ولي اين جمله را به عنوان گزاره كلي ميتوانم بگويم كه دادهها با اختلاف متفاوت است. البته در اين نظرسنجيها درخصوص اسراييل سوالي پرسيده نشده، بلكه در نظرسنجيهاي مشابهي كه دستگاههاي ديگر انجام دادهاند سوالي كه در مورد اسراييل بوده، ميتوانم بگويم با درصد بسيار بسيار قريب به بالا و نسبتا قطعي، ايرانيان رابطه با اسراييل را نه تنها موثر ندانستند، بلكه از نظر آنها اسراييل و رژيم صهيونيستي بهطور ويژه كشوري است كه بايد طرد شود و ايران در آنجا محور مقاومت و مقابله با اسراييل در برابر دفاع با كشورهايي مثل غزه و كلمحوري كه رژيم صهيونيستي با آن درگير هست را مورد تاييد قرار ميدهد.
براي ايرانيان
اسراييل « ديگر غريبه نخواستني» است
خيلي از كساني كه مخالف مساله مذاكره هستند، باور دارند گروه موافق با مذاكره در ايران همان گروهي هستند كه كل بيرون را يك كل واحد يكدست ميبينند. در صورتي كه اينطور نيست. يعني آنهايي كه موافق مذاكره هستند بين اروپا و امريكا و اسراييل، تفكيك جدي قائل هستند. يعني اسراييل را ديگر غريبه نخواستني ميدانند. در صورتي كه اروپا و امريكا را كشورهاي پايداري ميدانند كه ميتوانيم مذاكره و رابطه تعامل سازنده عزتمند و پايدار داشته باشيم.
رايدهندگان به پزشكيان
خواهان تعامل با دنيا با درهاي باز بودند
فكر ميكنم نتايج نظرسنجيها مشخصا در انتخابات ۱۴۰۳ هم مشخص بود. با دو گفتمان روبهرو بوديم عليرغم اينكه بهشدت انتخابات كم مشاركت بود اما حداقلي كه شركت كردند و راي دادند، مشخصا بين گفتمان آقاي پزشكيان و جليلي نشان دادند مايل هستند باب جديدي در روابط بينالملل با انگيزههاي مختلف، ترس از جنگ و انگيزههاي اقتصادي و هر مساله ديگري باشد. البته آقاي پزشكيان قبلا هم اين ادبيات را داشتند اما شمايل اين گفتمان آقاي ظريف بود. از اين جهت اين سوال را ميپرسم كه شما در معاونت راهبردي هم سمت داريد. فضايي كه ميگويد مذاكره بايد انجام شود، از طرف دولت اتفاقي ميافتد مثل كنار رفتن آقاي ظريف كه البته اختياري هم نيست و كاملا اجباري است. اين اتفاق اين پالس را به نيروهاي مخالف نميدهد كه توانستند صداي اكثريت را سركوب كنند اگر قبول داشته باشند اين صدا براي اكثريت است -كه البته قبول دارند- خودشان را هسته سخت اقليتي ميدانند كه چون از حاكميت حمايت ميكنند، بايد مطالباتشان پيگيري شود. فكر نميكنيد اين تحولات داخل دولت آقاي پزشكيان توانست اين پيام را بدهد كه شايد اراده مذاكره چندان هم جدي نيست؟
نكتهاي كه اشاره كرديد، بسيار مهم بود. هميشه در كارزارهاي انتخاباتي، افرادي كه در دو طرف ميز قرار ميگيرند درباره منافع ملي صحبت ميكنند. حداقل ميشود گفت در يك دهه گذشته، مساله رابطه با جهان و تعامل داشتن يعني دو رويكرد، رويكرد اينكه يك كشور بسته با درهاي بسته باشيم، يا كشوري با درهاي باز باشيم كه روي ميز مذاكره مينشينيم و حاضريم با دنيا گفتوگو كنيم...
به خصوص اينكه موضوع ارتباط با امريكا هميشه يك موضوع سرنوشتساز بوده.
دقيقا يك موضوع جدي بوده و دو طرف بايد به اين سوال پاسخ ميدادند. حتي در سال ۱۴۰۳ كه انتخابات برگزار شد گروهي كه شايد احساس ميكردند نبايد سراغ انتخابات بيايند، انتخابات خيلي نميتواند جواب نيازهاي ما را بدهد و به مطالبات ما پاسخ بدهد، ولي باز هم در مورد موضوع مذاكره يك باور جدي داشتند. همانطور كه اشاره كرديد حضور آقاي ظريف در كنار آقاي پزشكيان يك نماد بود. ضمن اينكه آقاي پزشكيان از ابتدا طيف و گروهي را نمايندگي ميكردند كه توضيح ميدادند ميخواهيم با تعامل درهاي باز زيست كنيم، همين نگاه ۸۰درصدي را و اتفاقا اين فاصله را كم كنيم. به عبارتي صداي جامعه را شنيدهايم و من نماينده گروهي هستم كه ميخواهم به اين صداي شنيده شده پاسخ بدهم. آقاي ظريف به عنوان معمار برجام و كسي كه اين موضوع را پيش برده بود و يك بار جامعه در سال ۹۴ طعم تجربه آن چيزي كه در كشور اتفاق ميافتاد را چشيده بود، باور داشتند كه حضور آقاي ظريف بسيار موثر است، ولي درخصوص اينكه جامعه اين نگاه را دارد، به دو دليل خيلي موافق نيستم؛ اول اينكه آقاي ظريف همچنان در كنار دولت حضور دارند. درست است كه حضور فيزيكي و رسميشان در دولت...
حضوري با چاشني استعفا.
از اصطلاح خود ايشان استفاده ميكنم و ميگويم بركناري. ايشان با وجود اينكه بركنار شدند و به عنوان فرد رسمي در كنار دولت نيستند، اما همواره به عنوان فردي كه هم به اركان دولت و هم به اركان حاكميت مشاوره ميدهند و تمام تلاششان را در طراحي اين موضوع كه چگونه بايد مذاكره كنيم كه مذاكره هم عزتمندانه باشد و هم حافظ منافع ايران باشد و هم به دنيا پيام و سيگنالي از مساله تعاملپذيربودن بدهند، بسيار موثر هستند.
در حال حاضر جامعه نسبت به مساله مذاكره حساس است، اخبار مذاكره را دنبال ميكند و نسبت به آن واكنش نشان ميدهد و احتمالا درباره آن در آينده به هر سمت و سويي كه برود واكنشهايي خواهد داشت. نكته جالب اما اين بود كه همانطور كه در نظرسنجيها مشخص بود ايرانيان موافق مذاكره عزتمندانه هستند. حتي در همين فضاي گفتوگويي هم حرف عموم ايرانيان اين بود كه ايران به عنوان يك...
۶۰ درصد ايرانيان موافق مذاكره بدون واگذاري توان موشكي و هستهاي هستند
40 درصد هم با واگذاري توان موشكي و هستهاي مخالفند نه با اصل مذاكره
مولفه عزتمندانه در نظرسنجي پرسيده شده؟ يعني گزينهاي تحت اين عنوان بوده و مخاطب انتخاب كرده. مشخصا كسي نميگويد من مدافع گفتوگو و مذاكره از موضع ضعف و ذلت هستم. ميخواهم تحليلي داشته باشيم كه پارامتر عزتمند چه دستاوردي قرار است براي نظرسنجي داشته باشد.
در تمام نظرسنجيهايي كه اتفاق افتاده دو نوع پرسش داريم كه پرسشهاي باز و بسته هستند. در پرسشهاي بسته يك سري مفاهيم را به مخاطب يا مصاحبهشونده عنوان ميكنيم كه گزينه را بين مفاهيم انتخاب ميكند، ولي در مصاحبه باز ميگوييم آيا براي پاسخي كه داده شرط يا توضيحي دارد يا در يك كلمه براي ما توصيف كند. جامعه هست كه اين مفهوم را به كار ميبرد و جالب است در دو نظرسنجي كه طي اين ۱۰ سال انجام شده، اين پرسش به صورت باز بوده كه آيا اگر قرار است مذاكره كنيم، مذاكره بايد شرط خاصي داشته باشد؟ در دستهبنديهايي كه انجام شده جواب حفظ منافع ملي، تماميت ارضي كشور، منافع ايرانيان، حقوق برابر و نكاتي از اين دست بوده. در پيمايش ۱۴۰۲ به دو گزاره اشاره ميكنم از مردم پرسيده شده نظرتان در مورد غرب و امريكا به چه صورت است. پرسشگر دو مولفه را از مصاحبهشونده پرسيده؛ با واگذاري توان موشكي و هستهاي، بدون واگذاري توان موشكي و هستهاي. ۶۰ درصد ايرانيان موافق مذاكره بدون واگذاري هستند و سهم جدياي از ۴۰ درصدي هم كه باقي ميمانند معتقد بودند اگر منظور شما از توان موشكي هستهاي اگر به معناي واگذاري كامل است، مخالف هستيم. يعني همان ۴۰درصد هم درباره اينكه واگذاري به معني واگذاري كامل هست يا نه، صحبت دارند.
و نظرسنجي شما به شكلي انجام شده كه مشخصا سراغ يك طيف مذهبي يا اجتماعي خاص نرفته باشد؟
به هيچ عنوان. خصلت نظرسنجيهاي عمومي اين است كه تلاش ميكند با استفاده از روش خوشهبندي همه گروهها را ببيند. مجموعهاي از متغيرها را داريم كه متغيرهاي زمينهاي هستند، مثل جنسيت، سن، تحصيلات، طبقه اجتماعي، ميزان دسترسي به رسانهها، ميزان دسترسي به فضاهاي عمومي كه امكان ارتباطات اجتماعي و فيزيكي را فراهم ميكند. وقتي قرار است در نظرسنجيها سوال بپرسيم افراد به گونهاي انتخاب ميشوند كه در تمام سبدها سهم افراد ديده شود. يعني كساني كه مشاركتكننده هستند در اين سبدها قرار بگيرند، لذا نظرسنجيها عموما با 95 و در اكثريت موارد با ۹۹درصد اطمينان قابليت تعميم به تمام جامعه آماري را دارد، چراكه انتخابشوندگان نظر كل جامعه آماري ما را نمايندگي ميكنند.
بركناري ظريف تحت فشار تندروها نبود
صداهايي كه بعضا از برخي كمپينها مثل شبكه ايتا يا تجمعهاي جلوي وزارت خارجه و مجلس ميآيد، مدعي است كه مذاكرات نبايد انجام شود. نظرسنجي شما ميگويد اين افراد ۱۸درصد از جامعه را تشكيل ميدهند. از شما خواهش ميكنم به عنوان جامعهشناس، خودتان را جاي يك شهروند كه در هيچكدام از اين طيفها نيستند، قرار دهيد. صداي بلند صداي مخالفان مذاكره است كه نظرسنجي ميگويد ۱۸ درصد هستند، اما ميبينيد طيف مخالف مذاكره، توانسته محمدجواد ظريف را از دولت كنار بگذارد. مردم چطور بايد اطمينان كنند كه همين ۱۸درصد و اقليتي كه ميتواند محمدجواد ظريف را از دولت حذف كند، مذاكرات را به هم نخواهد زد؟
ببينيد اولا معتقد نيستم كه اين طيف حضور آقاي ظريف را از دولت به موفقيت رساندند، بلكه باور دارم كه اين مساله يك مساله قانوني بوده كه پيش رفته و بنابر حكمي كه رهبري دادند، اين مساله ميتوانسته طبق اصلاح قانون درخصوص مساله فرزند ايشان حل و فصل شود. من بيشتر اين قضيه را نوعي كارشكني و ناهماهنگي ميبينم.
البته هم من و هم شما ميدانيم كه مساله، فرزندان آقاي ظريف نبودند. مساله اين بود كه آقاي ظريف چقدر كم يا زياد نماد گفتوگو با امريكاست.
من فراتر از اين ميدانم. شايد آقاي ظريف در سال ۹۴ چنين نقشي داشتند، ولي حضور ايشان در كنار دكتر پزشكيان و بازيگري كه ايشان در 10 سال گذشته حتي در سياست داخلي انجام دادند، ايشان را از چهرهاي كه به عنوان ديپلمات مطرح هستند، تبديل به يك چهره ملي كرد. فردي كه ميتواند در سياستهاي كلان كشور تاثيرگذار باشد و گروهي كه نگران حضور ايشان هستند، بيشتر نگران همين اثرگذاري و بازيگري ملي ايشان هستند، نه لزوما مساله رابطه با امريكا، چراكه باور دارم و همانطور كه در چند روز گذشته هم همه ايرانيان متوجه شدند، رابطه و گفتوگو كردن... مساله رابطه با مذاكره دو موضوع جداگانه است، يعني رابطه ذيل مذاكره قرار ميگيرد. مساله مذاكره با امريكا، يك تصميم حاكميتي و ملي بوده. يعني همانطور كه ميبينيم يك مطالبه ازسوي مردم وجود دارد و اين مطالبه طي همين نظرسنجيها و گفتوگوهاي مختلف، به گوش مسوولان رسيده. از طرفي كارگزاران نظام هم رابطه سازنده پايدار و عزتمند با جهان را به عنوان يكي از ابزارهاي مهم روي ميز ديدهاند و در تلفيق اين دوگانهها كه هم از سوي مردم و كارگزاران اتفاق افتاده، مساله مذاكره با امريكا در فاز اول به عنوان مذاكره غيرمستقيم تا اينكه تصميم جديدي اتفاق بيفتد، مذاكره غيرمستقيم به عنوان يك اصل و سياست اتخاذ شده. لذا اين موضوع را منوط به يك فرد يا دستگاه نميدانم، بلكه برهمكنش تصميم كل ساختار تصميمساز در حوزه امور سياسي در نظر ميگيرم.
ميزان تاثير بدعهدي امريكا در خروج از
برجام بر نظر ايرانيان براي گفتوگوي مجدد
با امريكا
در نظرسنجي شما صدايي از برخي نمايندگان مجلس شنيده نشده كه امريكا يك بار از برجام خارج شده، قابل اعتماد نيست و نبايد مذاكره ديگري انجام دهيم؟
چرا، گروهي از جامعه به اين مساله باور دارند. اتفاقا مساله مذاكره غيرمستقيم محصول همين نوع نگاه است. در نظرسنجيها بهطور ويژه در مورد سوال شما پرسشي مطرح نشده، ولي به نظر ميرسد حتما يكي از مهمترين اركاني كه امروز مذاكره غيرمستقيم را به عكس مذاكره مستقيمي كه در دوره برجام اتفاق افتاد به عنوان يك راهكار و سياست مدنظر قرار داديم، به همين موضوع برميگردد كه امريكا در ابتدا بايد حسن اعتمادي را از خودش به ما بروز و ظهور بدهد و بعد اين اتفاق بيفتد، ولي در مورد نكتهاي كه فرموديد كه اين گروه چقدر به اين موضوع فكر ميكنند كه ميتوانند موفق باشند، معتقد هستم كه اتفاقا اگر قرار است مساله تعامل را به عنوان يك اصل، همان چيزي كه شعار آقاي پزشكيان به عنوان وفاق ملي است را درنظر بگيريم، بايد اجازه دهيم همه اين گروهها صداي خودشان را داشته باشند.
در نظرسنجيها موردي در اين باب هست كه به خاطر اينكه دولت ترامپ در چند سال گذشته ترور يكي از فرماندهان سپاه را انجام داده، اين مذاكره حداقل با اين دولت خط قرمز كامل باشد؟ يا اين نگاه به صورت عمومي بين مردم وجود ندارد؟
در نظرسنجيها حداقل تا جايي كه دسترسي دارم و مطالعه كردهام، چنين دادهاي را ندارم، ولي در نگاه عمومي گزارهاي است كه فكر ميكنم بخش محدودي از جامعه ممكن است نسبت به آن نظر داشته باشند. ولي حتي در كساني هم كه به اين نگاه باور دارند معتقد هستند كه اين اتفاق ممكن است تصميم سياسي گروهي در كشور امريكا بوده باشد و خطاست، ولي مساله مذاكره فراتر از اين موضوع است كه بخواهيم آن را تبديل به اين رويكرد كنيم. اتفاقا ممكن است همين امر مسيري براي اين امر باشد كه اگر فردا يك ايران پايدار قدرتمند و كارآمد داشته باشيم به گروهي كه ممكن است در امريكا چنين تصميمي را گرفته باشند، ضربه محكمتري وارد ميكند، چراكه احتمالا چنين تصميمي مبتني بر اين است كه سرداران و فرماندهان عاليرتبه كشور را از دست بدهيم و از قدرت ايران كم شود، ولي اتفاقا اين مذاكره در ابتدا غيرمستقيم نشان ميدهد كه ايران همچنان توانسته خيلي قدرتمند و پايدار بر سر منافع خودش بماند و از موضع قدرت، چون در اين چند ماه هم به صورت مكرر گفته شده ايران يكي از كشورهايي بوده كه عليرغم تمام تهديدها و برنامهريزيهايي كه متخاصمان داشتهاند، با قدرت اين مسير را دنبال كرده و اتفاقا به نتيجه رسيدن و حال خوب مردم و گشايشهايي كه ممكن است در ازاي اين اتفاق بيفتد، ماحصل همان چيزي بوده كه سردار سليماني به دنبالش بوده است.
به عنوان تاكيد و جمعبندي كلي، ايرانيان از مرحلهاي كه امريكا دشمن بزرگشان باشد عبور كردهاند، درست است؟
اينطور به نظر ميرسد.