گروه اقتصادي| يونان و بحران آن چند ماهي است كه موضوع بحث اقتصاددانهاي طيفهاي مختلف است؛ بحراني كه در نهايت منجر به روي كار آمدن دولت الكسيس سيپراس شد. دولتي كه قرار بود رياضت اقتصادي را كنار بگذارد و به توانمند شدن اقشار مياني و پاييني جامعه كمك كند. اما تنها چند ماه كافي بود كه نخست وزير، شعارهاي انتخاباتي را فراموش كند و در نهايت تن به برنامههاي جديد رياضتي بدهد. اين امر باعث انشقاق و شكاف در حزب حاكم، يعني حزب سيريزا شد و سيپراس با كنار گذاشتن اعضاي چپتر حزب مطبوع خود از كابينه، اين شكاف را تعميق كرد تا در نهايت دولت اكثريت پارلماني خود را از دست بدهد و مجبور به برگزاري انتخابات زود هنگام شود. البته جناح چپ حزب سيريزا هم بيكار ننشست و جرياني كه خود را در ماههاي اخير با عنوان «پلاتفرم چپ» معرفي ميكرد با انشعاب از اين حزب، حزبي با نام «اتحاد مردمي» را بنيان گذاشت و خود را حزبي ضد رياضتكشي معرفي كرد. براي بررسي اوضاع يونان در شرايط فعلي، چندي قبل برنامه «دموكراسي حالا» مصاحبهاي را با پروفسور ريچارد ولف، استاد بازنشسته و ممتاز دانشگاه ماساچوست، انجام داد كه خواندن آن در شرايط فعلي خالي از لطف نيست. لازم به ذكر است اين مصاحبه در تاريخ هفتم جولاي (16تير) و چند روز بعد از رفراندوم مردم يونان و دادن راي نه به رياضت اقتصادي، توسط امي گودمن، مجري برنامه «دموكراسي حالا» (democracy now) انجام شده است.
با توجه به راي نه به حذف بودجه عمومي و افزايش مالياتها كه به عنوان بسته نجات از طرف طلبكاران اروپايي ارايه شده بود، بايد يونانيها را به دليل ايجاد تنش داخلي در بحران مالي يونان، مقصر دانست؟ آيا آلمان براي اينكه يونان را سرمشق ديگران قرار دهد، آن را تحت فشار خواهد گذاشت؟ آيا يونان حوزه يورو را ترك خواهد كرد؟ اثر آن بر اقتصاد جهاني چيست؟ تمام اين سوالات را با ريچارد ولف، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه ماساچوست و استاد مهمان دانشگاه نيو اسكول در ميان نهاديم. وي نويسنده كتابهاي بسياري از جمله كتاب «دموكراسي در محل كار: راه علاج سرمايهداري» است. ازآتن در يونان نيز، پاول ميسون، سردبير اقتصادي اخبار كانال چهار در اين نشست حضور دارد.
امي گودمن: واضح است كه آلمان بيش از هر كشور ديگري، باعث پديد آمدن وضعيت فعلي است. آيا آلمان يونان را تحت فشار قرار داده است؟ و چرا؟
ريچارد ولف: فكر ميكنم آلمانها بايد انتخاب كنند. به عنوان ثروتمندترين كشور، كشوري كه وضعيت را تحت كنترل دارد، و به عنوان كشوري كه بيشترين منافع را در آنچه يونان محتاج آن است، دارد و آنها از يونان دريغ دارند با اين خطر مواجه هستند كه اگر يونان در هم بشكند با عكس العمل روبهرو شوند. همچنين با اين رفتار پيام خود را به ايتالياييها، پرتغاليها و ساير كشورها كه اساسا شرايط مشابهي دارند نيز ارسال ميكنند و تنها تفاوت آنها در اين است كه آنها بسيار بزرگتر هستند و آلمان نگران است كه نكند مجبور شود تمام بدهي اروپا را ضامن شود. آنها ميترسند. از طرف ديگر اگر با يونان به توافقي قطعي نرسند، با دولتهاي چپ گرا در ساير كشورها مواجه خواهند شد كه تغييرات جدي را موجب خواهد شد. لذا آنها راهي بينابين بايد پيدا كنند.
بايد طنز تاريخي قضيه را دريابيم. اگر به سال 1953 بازگرديم، آلمانيها با اقتصادي از هم پاشيده ناشي از بحران عظيم اقتصادي و شكست در جنگ جهاني دوم، به سوي امريكا، فرانسه و بريتانيا دست دراز كرده و گفتند: « اگر شما به ما در مورد بدهيهاي عظيمي كه داريم و مانع رشد اقتصادي ما است، كمك نكنيد، ما نميتوانيم به عنوان خاكريز خط مقدم در مقابل اتحاد شوروي بايستيم». در سال 1953 نشستهايي در لندن داشتند. ماحصل اين ملاقاتها و دستاورد آلمان توافقنامهاي بود كه به توافقنامه لندن معروف شد. اين چيزي است كه آلمان از بريتانيا، فرانسه و امريكا به دست آورد: « 50 درصد از بدهي عظيم آنها كه مبلغ بسيار زيادي نيز بود، بخشوده شد و 50 در صد بقيه نيز براي مدت 30 سال تقسيط شد. در عمل آلمان مشمول بخشش اصل بدهياش شد كه به دليل دو جنگ جهاني بر دوش داشت. دركشوري كه مسبب دو جنگ جهاني بود، « معجزه اقتصادي» رخ داد! حالا آنها مخالف دادن همين شانس به يونان براي حل معضلات اقتصادياش هستند. چيزي كه خودشان قبلا از آن برخوردار شده بودند. اين تفاوت برخورد با دوكشور، قطعا موجب ايجاد تنش در اروپا خواهد بود. پاول ميسون به درستي به اين امر اشاره ميكند كه اين تنش بسيار براي اروپا و امريكا خطرناك خواهد بود.
امي گودمن: پاول ميسون، مردم آلمان و ساير كشورهاي اروپايي در مقابل حكومتهاي خود كه چنين فشاري را بر يونان وارد ميكنند چكار بايد بكنند؟ همچنين علاوه بر تجزيه وتحليل شما در مورد نقش آلمان، مردم يونان در حال حاضر نميتوانند بيشتر از 60 يورو، 67 دلار از بانكها دريافت كنند. بانكها اگر بيشتر طول نكشد تا روز چهارشنبه بسته هستند. معني اين وضعيت چيست؟ آيا بين جوانان يونان، كه قريب به اتفاق آنان راي «نه» دادند و مستمري بگيراني كه راي «آري» دادند شكافي به وجود آمده است؟
پاول ميسون: نه؛بگــذاريــد موضوع را درست باز كنيم. جامعه يونان بين چپ و راست دوپاره شده است. بين نوادههاي آناني كه در جنگ ميهني دهه 40 شركت داشتند، در واقع اين جنبش مقاومت كمونيست بود كه در سال 1944 نازيها را شكست داد. پس قضيه به قبل برميگردد. اين تقسيمبندي در حقيقت وجود دارد، ميدانيد، زماني كه سيپراس اقدام به سازش كرد، نخستين گروه مردمي كه به خياباني كه دفتر او در آن قرار داشت هجوم آوردند، 70 نفر از رهبران كمونيست مستمريبگير بودند. لذا مساله يونان تقابل جوانان با سالمندان نيست. مقابله چپ و راست است. همان طور كه ساكالوتوس ميگويد، مسالهاي طبقاتي است. مناطق ثروتمند نشين در رفراندم 80 درصد راي «آري» دادند در مقابل نيز 80 درصد فقيرترين مناطق راي «نه» دادند. اما نخبگان يونان درسي را آموختند كه بر اساس شعر پرسي بيشه شلي در پي قتل عام پترلو در سال 1819 به نخبگان انگليس داده شد – مصرع معروف آن اين است: «بله، ما بسياريم» - طبقه كارگر- و«آنها اندك هستند». شما امكان ندارد با پشتيباني ثروتمندان در رفراندم پيروز شويد. مساله اين است.
در مورد سقف برداشت 60 يورو در روز بايد بگويم كه اگر چه عجيب است اما «باز توزيع» است ديگر. جوانان در اينجا به طور متوسط ماهيانه 400 يورو درآمد دارند. اين مبلغي است كه وقتي در ليست انتظار هستيد، ميگيريد. بسياري از فارغالتحصيلان دانشگاهي و دكترا در اين فهرست منتظرند. اگر شما روزانه 60 يورو از حسابتان برداشت كنيد، 400 يورو را سر يك هفته خوردهايد. پس روزي 60 يورو برداشت نميكنيد. مردم بسياري در خيابانها هستند كه 5 يورو در جيب دارند. اين مبلغ براي آنها كف مبلغ بخور و نمير است. اما اين رقم كف كسب و كار نيست و ميدانم كه فعاليت تجاري در حال حاضر بسيار وضعيت وخيمي دارد. فعلا اين سازوكار چرخه عرضه كالا و تسويه حسابهاي تجاري است. ميبينيم كه بنگاههاي بزرگ اقتصادي، شركتهاي جهاني در حالي كه هيچ پرداختي به آنها صورت نميگيرد، كماكان به عرضه مشغولند در حالي كه هيچ پرداختي به آنها صورت نميگيرد. به آنها توصيه شده كه براي حفظ شهرتشان بهتر است به توليد ادامه دهند. اما شركتهاي يوناني و بنگاههاي متوسط و حتي بزرگ داخلي توان چنين پايداري ندارند و ورشكست ميشوند، اين شرايط وحشتناك است.
جمعبندي من اين است. بايد مستندات خود را كه شش ماه است روي آن كار كردهام، كامل كنم. خلاصه كنم. اروپا نميتواند يونان را به حال خود رها كند. همان طور كه ريچارد گفت، اين مساله مربوط به كل اروپا است. ما اينجا فقط يك مرز با گروه داعش فاصله داريم. هممرز با تركيه هستيم و سپس مرز تركيه و كردستان و بعد هم خلافت اسلامي. بعضي از جزاير يونان تنها 5 مايل يا كمتر از مرز تركيه فاصله دارند؛ جايي كه هر هفته هزاران پناهنده سوري به آن وارد ميشوند. همچنين ما در منطقه ولاديمير پوتين و دشمنان جديد روسيه قرار داريم. آيا شما واقعا خواهان آن هستيد كه دولتي كه بيشترين هزينه سرانه نظامي را در منطقه عضو ناتودر اروپا دارد، زمين بخورد؟ مساله اين است. ميدانم كه وزارت خارجه امريكا نيزبه آن وقوف دارد. وزارت خارجه فشار بسيار زيادي را به آلمان وارد ميآورد.
مردم آلمان نيز هستند، همان طور كه اميدوار بوديم با تظاهرات گسترده، همبستگي خود را با يونان نشان دادند. حزب چپ، معروف به ديلينكه، خواهر حزب سيريزا و حاكم بر چندين منطقه است. اما رهبران دموكرات مسيحي هستند كه به يونان ميگويند «برو گمشو»، حاميان اين احزاب و حزب سوسياليست و دو حزب دست راستي كه رهبري آلمان را به دست دارند، يعني اتحادي از دو حزبِ اتحاديه دموكرات مسيحي آلمان و اتحاديه سوسيال مسيحي بايرن پيوند خود را با اروپاي جنوبي گسستهاند. آنها با مليگرايي صرف تنها به اقتصاد كشور خودشان ميانديشند. حالا وقتي مردم يونان تضمين بازپرداخت بدهيهاي خود را به راي ميگذارند و آلمانيها هم عليه آن موضع ميگيرند، اين دموكراسي است و خود را در دوپاره كردن اروپا نشان ميدهد. متاسفم اما توافقي كه امشب مركل انجام خواهد داد، شايد عليه خواست مردم كشورش و حزب خودش باشد.
امي گودمن: پاول ميسون، سردبير اقتصادي اخبار كانال چهار كه برنامه مستند راجع به يونان به نام «روياها انتقام ميگيرند» را ساخته. از اينكه از آتن در يونان با ما هستيد سپاسگزارم. ريچارد ولف هنوز با ما است. در اين بخش ميخواهم بپرسم اينجا در امريكا چه خبر است. خصوصا بالا گرفتن كار كانديداي حزب دموكرات انتخابات رياستجمهوري، برني ساندرز كه خودش هم يك سوسياليست است، در اين مساله جهاني به چه معنايي است. در خصوص مباحثي كه پاول ميسون مطرح ساخت و خروج از حوزه يورو چه؟ مخصوصا براي مردم امريكا كه جز دلار ارز ديگري در آن معنا ندارد.
ريچارد ولف: اساسا آنچه يونانيها در صورت خروج از اتحاديه اروپا به دست خواهند آورد، اول از همه انتقال به پول قديم، دراخما يا يك پول جديد خواهد بود. وقتي ارزش اين پول رايج خودشان را تحت كنترل درآورند، ارزش ساير ارزها را هم كنترل خواهند كرد. اگر اين پول خيلي خيلي از يورو ارزانتر باشد، كه ممكن است چنين باشد، قيمت همهچيز براي مردمي كه با يورو و دلار خريد ميكنند بسيار پايين خواهد بود. ناگهان گذراندن تعطيلات در يونان از همه جاي دنيا ارزانتر خواهد شد. قيمت روغن زيتون يونان بقيه قيمتها را خواهد شكست. اين راهي است كه كشوري كه به بنبست ميرسد، از بن بست هم خارج ميشود؛ راهي است دردناك. اما حداقل اين دورنما را دارد كه كالاهاي آنها براي ساير نقاط جهان جذاب ميشود، كالاهايي كه نيازمند فروش آن هستند تا خود را دوباره بازسازي كنند.
دليل اينكه بيشتر و بيشتر اين راه مورد قبول واقع ميشود اين است كه رياضتي كه به آنها از سال 2010 تحميل شد، با وجود رنج و فشار فراوان موجب بهبود شرايط نشده و شانسي هم براي آينده نميبينند. لذا اين انتخابي بين بن بست قطعي براي آينده يا استراتژي همراه با مشكلات است. اما چيزي كه در نهايت اينجا كاركرد دارد اين است كه در صورت ترك حوزه يورو، آنها ميتوانند بدهيهاي خود را با يا بدون اجازه طلبكاران آلماني لغو كنند. بر خلاف راهي كه آلمان براي آنها تدارك ديده. اين استراتژي كه بدهي آنها كمتر شود و پول كم ارزشتري هم داشته باشند، حداقل شانس ايجاد تغيير را به آنها ميدهد، در حالي كه تمامي راهها و قولهاي ديگري كه تاكنون داده شده هيچگاه به واقعيت نپيوسته است.
امي گودمن: وقتي از دردي كـه يــونـان مــيكـشـد ميگوئيد، يعني چـــه؟ آينده خروج از يورو چگونه خواهد بود؟ اقتصاد آنها چگونه شكل خواهد گرفت؟
ريچارد ولف: با تعديل نيرو كه در بخش دولتي، بزرگترين بخش اقتصادي يونان، رخ داده، كشور در حال حاضر با بيش از 25 درصد بيكاري و حدود 40 درصد كاهش دستمزدها نسبت به سال 2010 مواجه است. تجارت به دليل عدم توان پرداخت، تعطيل شده است. لذا يونان دچار يك تلاشي عمومي شده كه ازساير كشورها عميقتر است. به همين دليل است كه ميگويند: «ما از ميان آتشزاده شدهايم. تحميل دوباره آن به ما ناعادلانه و منافي با اتحاد اروپا است». به همين دليل براي ادامه پرداخت مستمري بخور و نمير و مقابله با مهاجرت دسته جمعي مبارزه ميكنند. دهها هزار شهروند جوان يوناني كه به خرج يونان تحصيل كردند، كشور را ترك كرده و بهرهوري و آموختههايشان را در اختيار ساير كشورها گذاشتهاند. كشور كوچكي مانند يونان، اين رياضت اقتصادي شديد ناشي از از دست دادن جوانان نخبه كشور و از بين رفتن دستمزد همگان را نميتواند تاب بياورد. اين وضعيت اقتصادياي است كه ميتوان با عمق فاجعه ناشي از بحران دهه 1930 مقايسهاش كرد. با وضعيت مردم نااميد و فقر فراگير آن را ميتوان مقايسه كرد. آنها خواهان خروج از اين موقعيت و آينده نامعلوم متناظر با آن هستند.
امي گودمن: مردم ثروتمند يونان چه خواهند شد؟ مالياتها چگونه خواهد بود؟
ريچارد ولف: البته ميدانيد، در ظاهر صحبتي از آن نميشود اما بايد دانست كه هر چه اروپا فشار بيشتري بر يونان- با دولتي چپگرا- وارد كند، دولتي كه به خصوص بعد از اين رفراندم تقويت نيز شده، دير يا زود همان طور كه پل نيز اشاره كرد، براي حل برخي مشكلات خود مجبور است به سراغ ثروتمندان برود. اين كار را بايد مدتها پيش انجام ميدادند، اما تاحال دولتي چپگرا بر سر كار نبوده كه بر اين كار تمركز كند. خطر بسيار نيز در آن است كه نابرابري و عدم تعادل موجود در كل اروپا به يك منازعه طبقاتي جدي در داخل يونان بين توده مردم و ثروتمندان يونان تبديل شود. بين ثروتمندان يونان و بنگاههاي اقتصادي تا بتوانند مشكلاتشان را حل كنند. مشكلي كه مربوط به اروپاست به يك جنگ طبقاتي تبديل شود و اگر سيريزا از پس آن برآيد، اين پيام به ساير گروههايي كه مشكلات مشابه دارند و امكان مواجهه در آينده با چنين مسائلي در آنها وجود دارد، داده ميشود تا با شعار يكپارچه «ضد سرمايهداري» در كل اين قاره متحد شوند. خطر بزرگتر آن است كه سماجت مركل، گردبادي از حوادث بعدي را ايجاد كند.
امي گودمن: آيا مركل از اين امر آگاه است؟
ريـچارد ولف: مطمئن هستم. با وجود انزوا، به اين امر آگاه است. آلمانيها قرباني تبليغات خودشان هستند. آنها مسوولند كه يك بحران اقتصادي را به منازعهاي ناسيوناليستي مبدل كردهاند. منطق آلمانها اينچنين است: ما آلمانيها سخت كار ميكنيم، اما يونانيها كار نميكنند. اين مساله مرا بيش از همه به ياد جملهاي مياندازد كه ميت رامني، نامزد ناموفق انتخابات امريكا در آخرين مناظره انتخاباتي گفت و موجب باخت او شد. رامني مردم امريكا را به يك گروه 47 درصدي از صدقه بگيران و 53 درصد كساني كه سخت كار ميكنند، 53 درصدي كه معتقد بود بار آن 47 درصد را ميكشد، تقسيم كرد. اين كاري است كه اكنون آلمانيها ميكنند. «ما آلمانيهاي سخت كار ميكنيم و بايد جور يونانيهاي تنبل را بكشيم.» اينكه كل اين گزاره جاي ترديد دارد را كه چرا اصولا بايد آلمانيهاي نقش اول آن را بازي كنند بگذاريم كنار- كه به تاريخ آنها بر ميگردد - اما اين روش برخورد جزمي با مخالف، راه خطرناكي است كه در پيش گرفتهاند و مركل نيز در آن به دام خواهد افتاد. لذا من مانند پل معتقدم كه مردم آلمان پشتيبان اين تصميم نيستند، بلكه خود مركل است.
امي گودمن: اين سخنان نوام چامسكي(كه در باكس وسط مطلب منتشر شده است) در ماه مارس بود. ريچارد ولف، شما تازه از فـــرانــسـه بازگشتهايد. آيا شرايط خيلي تغيير كرده يا طبق نظر ايشان به اين صورت است؟
ريچارد ولف: بله. در فرانسه آنچه كه نوام چامسكي خطر ناميده بود، در حال وقوع است. راستهاي افراطي از جمله خانم لوپن در مقابل سياستهاي رياضتي موضع گرفتهاند؛ كسي كه اكنون به يكي از رهبران مهم سياسي در فرانسه بدل شده و همبستگي خود را با سيريزا هم اعلام كرده است. اينها وضعيت سياسي را بغرنج ميكند. لوپن آينده را در فرانسه ضدسرمايهداري ميبيند و دارد روي آن حساب باز ميكند. اما همه اينها علامت آن است كه در زير پوست جامعه، ترس و عصبانيت از سياستهاي رياضتي مرزها را درنورديده و به عنوان معضلي در كل اروپا به مردم و اقشار متوسط رسيده است. آلمانيها نيز شايد دوباره خود را از كل تاريخ اروپا جدا كنند و پيشتاز در امري شوند كه واكنش به مراتب شديدتري را در پي خواهد داشت.
امي گودمن: شما فكر ميكنيد پرزيدنت اوباما نيز از طريقي ديگر آنها را تحت فشار بگذارد؟
ريچارد ولف: من شاهدي براي اين مدعا نميبينم كه امريكا، به اروپايي پايدار بيش از اروپايي كه اين تحركات در آن جريان دارد، علاقهمند باشد. بخشي به اين دليل كه مرزبنديهايي كه اينجا در برابر سياستهاي رياضتي صورت گرفته در امريكا نيز به طور مثال منجر به پشتيباني از برني ساندرز شده است. اما اوباما نگران است كه آلمانها مرتكب اشتباه سياسي شده و زيادي تند رفتهاند و اين مساله بازارهاي جهاني را دچار مشكل ميكند. شرايط اقتصادي در امريكا نيز بسيار شكننده است و مسير بهبود كند طي ميشود. بنابراين، آخرين چيزي كه ما لازم داريم اخلال در مسير بهبود اقتصادي امريكا و جهان از جانب اقتصاد قدرتمندي مثل اروپاست.
منبع: وبسايت پروفسور ريچارد ولف
ترجمه: هما كريمي
مصاحبه با نوام چامسكي
امي گودمن: چند ماه پيش مصاحبهاي با پروفسور نوام چامسكي در مورد آنچه در يونان ميگذرد انجام دادم كه لازم است بخشي از آن مصاحبه هم در اينجا بيايد. (متن مصاحبه با نوام چامسكي در اين خصوص در پي ميآيد) .
نوام چامسكي: بسيار خارق العاده است. عكسالعمل هــارا ببيـنـيـد. عكسالعمل آنها نسبت به سيريزا بسيار وحشيانه بوده است. در مذاكرات اندكي، نه خيلي، پيشرفت كردند اما آلمانها بر سر آنها خراب شدند.
امي گودمن: منظورتان توافق بر سر بدهيهاست؟
نـوام چامسكي: طـي ايـــــن تــــوافـقـات تــوانــستـنــد طلبكارها رامجبور كنند پيشنهادهاي قبلي را پس بگيرند. آنچه طرح رياضتي ايجاد ميكند يك جنگ واقعي طبقاتي است. به عنوان يك راهكار اقتصادي، هيچگاه رياضت اقتصادي در زمان ركود معنا نداشته است بلكه منجر به وخامت بيشتر اوضاع ميشود. لذا ميزان بدهي يونان در رابطه با توليد ناخالص ملي در دوره اجراي سياستهاي رياضتي، به جاي كاهش، منجر به افزايش بدهي شده است. در مورد اسپانيا، اين بدهيها، بدهي دولتي نبود بلكه بدهي بخش خصوصي بود. مربوط به عملكرد بانكها بود، در رابطه با بانكهاي آلمان نيز بود. به ياد داشته باشيم هنگامي كه يك بانك اقدام به استقراض با ريسك و خطر بالا ميكند، يك طرف معامله نيز وام با ريسك بالا داده است. سياستهايي كه توسط تروييكا طراحي ميشود ميدانيد كه بر مبناي پرداخت مطالبات بانكها – كساني كه مجرم اصلي هستند – است. عموم مردم بايد تاوان بپردازند. آنچه اكنون در حال وقوع است، اين است كه دولتهاي رفاه طلب سوسيال دموكرات رو به افول هستند. اين يك جنگ طبقاتي است. اينكه سياست اقتصادياي اتخاذ كنيم كه در زمان ركود هيچ معنايي ندارد، موجب بهبود نخواهد شد. موجب عكسالعمل نيز ميشود مثل يونان، اسپانيا و شايد ايرلند و بعضي جاهاي فرانسه. به هر حال شرايط خطرناكي است. ممكن است منجر به قدرت گرفتن دست راستيها شود، دست راستيهاي افراطي. بدل سيريزا ممكن است حزب نئو نازي «طلوع طلايي» باشد.