يونان همچنان پاشنه آشيل «اروپاي متحد»
اميرعباس آذرموند / امروز بسياري يونان را پاشنه آشيل اتحاديه اروپا ميدانند. كشوري كه از نظر اقتصادي بسيار ضعيفتر از قطبهاي ديگر قاره سبز است و به همين ميزان نيز بيشترين سمپاتيها را در ميان مردم خود نسبت به برنامههاي چپ و ضد رياضتي دارد. هواداران نگرشهاي ضد نوليبرالي و ضدرياضتي به اندازهاي در جامعه يونان قدرتمند و داراي پايگاه اجتماعي هستند كه حتي نخستوزير چپ ميانه اين كشور يعني الكسيس سيپراس هم نتوانست در مقابل امواج اين نارضايتي و اعتراضات روزمره مقاومت كند تا در نهايت مجبور به كنارهگيري شد.
يونان در سال 2001 و براساس يك ضربالاجل به اتحاديه اروپا پيوست. مردم اين كشور فكر ميكردند با پيوستن به اتحاديه اروپا و حوزه پولي يورو ميتوانند در كنار قدرتمنداني مانند آلمان، انگليس و فرانسه و در يك بازي برابر قرار بگيرند؛ اتفاقي كه تنها چند سال زمان نياز داشت تا واهي بودن آن اثبات شود. يكي از شروط پيوستن به اتحاديه اروپا اصلاح سيستم اقتصادي كشور و واگذاريهاي گسترده اقتصاد به بخش خصوصي است. اين اصلاح ساختار نظام اقتصادي همراه با رياضت گستردهاي همراه شد كه در نهايت منجر به افزايش سن بازنشستگي به 65 سال، افزايش بيكاري جوانان تا بيش از 50 درصد، افزايش 40 درصدي فقر مردم و ركود گسترده كه از سال 2008 تاكنون ادامه داشته است، شد. اين مسائل به همراه كاهش دستمزدها، منجر به افزايش فرار مغزها و مهاجرت از كشور و در كنار آن افزايش ميزان خودكشي در هشت سال اخير شده است.
اين مسائل دست به دست هم دادند تا در نهايت دولتي چپگرا سكان كشور را در انتخابات ژانويه سال جاري به دست آورد. سيريزا يكي از منتقدان اصلي برنامههاي رياضت اقتصادي بود. حزبي كوچك كه در اعتراضات بعد از سال 2008 توانست در ميان معترضان بهويژه كارگران، اقشار پاييني و دانشجويان جايگاه مقبولي به دست آورد و در عرض چند سال توانست بزرگترين حزب پارلماني اين كشور را تشكيل دهد. اين حزب در سال 2004 با ائتلاف تعدادي از احزاب چپ تشكيل شد. سيريزا در حالي كه در انتخابات پارلماني همان سال تنها توانسته بود 3/3 درصد از آرا را به دست آورد، با حضور گسترده در اعتراضات مردم كه از سال 2005 دايما رو به افزايش است و انتقادات جدي به برنامههاي رياضتي توانست در انتخابات اخير 3/36 درصد آرا را به دست آورد. در تمام اين 10سال همواره شعار سيريزا قطع برنامههاي رياضت اقتصادي بود و مردم يونان با تصور اينكه پيروزي اين حزب ميتواند مصايب آنها را كاهش دهد به اين حزب راي دادند. پيروزي سيريزا در انتخابات تاثيرات سياسي گستردهاي در سطح جهاني داشت، چرا كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بسياري تصور نميكردند كه ديگر احزاب راديكال از اقبال عمومي برخوردار شوند اما اينبار در اروپا و مهد دموكراسي جرياني سر بر آورد كه هر چند يكدست نبود ولي خود را مخالف و دشمن رياضت اقتصادي و نوليبراليسم ميداند. پيروزي سيريزا براي بسياري از يونانيان نويدبخش پايان رياضت اقتصادي بود و بسياري از مردم در شب پيروزي اين حزب، آن را يادآور پيروزي بر دولت ديكتاتوري سرهنگها در دهه 70 ميلادي و مبارزات ضد فاشيستي در ميانه جنگ جهاني دوم ميدانستند.
با تمام اين تفاسير وقتي سيپراس و سيريزا بهقدرت رسيدند تلاش كردند كه از فرصت استفاده كرده و از كشورهاي اتحاديه اروپا تقاضاي بخشش بخشي از وامهاي خود را كردند؛ اتفاقي كه سابقا نيز بارها رخ داده بود. مهمترين بخششي كه در اين زمينه در تاريخ ثبت شده است، مربوط به بخشش 50 درصدي بدهيها و غرامتهاي دولت آلمان بعد از جنگ جهاني دوم است. دولت آلمان كه يكي از عاملان مهم به راه افتادن خونينترين جنگهاي تاريخ بود، جنگهايي كه مجموعا حدود 100 ميليون كشته بهجاي گذاشت، بعد از پايان جنگ از كشورهاي ديگر خواست تا غرامتها و بدهيهاي آلمان را ببخشند تا اين كشور هم بتواند به سمت توسعه اقتصادي حركت كند. دولت آلمان رو به دولتهاي انگلستان، ايالاتمتحده و فرانسه اعلام كردند از آنجايي كه آنها «خط مقدم» مقابله با كمونيسم و اتحاد شوروي هستند، بايد سريعا اقتصاد خود را رشد دهند وگرنه فقر و گراني در اين كشور ميتواند موجبات شورشهاي مردمي و انقلابي سرخ در اين كشور را فراهم آورد. جالب اينجاست كه آن زمان حتي كشور يونان هم از دريافت غرامت از آلمان صرفنظر كرد تا دولت آلمان بتواند توسعه پيدا كند و بعد از چند دهه تبديل به صنعتيترين كشور قاره اروپا شود. سيپراس و همفكرانش فكر ميكردند امروز ميتوانند چنين خواستهاي از طلبكاران خود، بهويژه دولت آلمان داشته باشند ولي آلمانيها آب پاكي را روي دست آنها ريختند و اعلام كردند بخششي در كار نخواهد بود. در كنار اين مساله فشار رسانهاي و سياسي را روي دولت يونان افزايش دادند. دولت يونان فراموش كرده بود كه دولتي مطلوب دولتهاي غربي نيست زيرا پرچمدار بينشي است كه به هيچ عنوان سردمداران اروپا آن را برنميتابند. هر چند كه آنها بهدنبال ايجاد دولتي سوسياليستي يا كمونيستي هم نباشند، ولي از مطالباتي حرف ميزنند كه در دوران جنگ سرد به آن «دولت رفاه» ميگفتند. دولتهايي كه عمر آنها تنها تا پايان جنگ سرد ادامه داشت و با فروپاشي شوروي تمام دستاوردهاي آن از بين رفت. براي دولتمردان يونان باور نكردني بود كه اتحاديه اروپا ديگر حاضر به تحمل دولتهاي رفاه هم نيست. حزب سيريزا چند تفاوت ظريف بين خود و دولت آلمان بعد از جنگ را درك نكرده بود؛ آنها درك نكردند كه دولت آلمان آن زمان خط مقدم جبهه غرب و ليبراليسم در مقابل سوسياليسم و اعتراضات كارگري بود در حالي كه يونان امروز خط مقدم مبارزات كارگراني است كه در تظاهرات خود شعارهاي راديكال و ضد سرمايهداري به وفور ميدهند. آنها درك نكردند كه ديگر جنگ سردي وجود ندارد كه سرمايهداري حاضر باشد براي مقابله با خطر «سرخ» به دولت رفاه تن دهد، آنها فراموش كردند كه در دهههاي 40 و 50 ميلادي خبري از بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول نبود كه خطوط اقتصادي هر كشور را بخواهند ديكته كنند. آنها سياسي بودن تصميمات قدرتهاي جهاني را آنطور كه بايد درك نكردند.
از اينجا شكاف در حزب حاكم بروز پيدا كرد. در نهايت وقتي كارد داشت به استخوان ميرسيد و زمان به گرفتن يكي ديگر از وامهاي اروپايي نزديك ميشد، دولت در يك اقدام جسورانه تصميم به برگزاري رفراندوم گرفت تا مردم پاسخ بدهند كه آيا تمايلي بر ادامه رياضت اقتصادي دارند يا خير؛ تصميمي كه با واكنشهاي عصبي اتحاديه اروپا و بيش از همه دولتمردان آلماني رو بهرو شد و آنها از مردم يونان خواستند كه به ادامه رياضت اقتصادي پاسخ آري دهند اما مردم يونان با 62 درصد آرا پاسخ نه را با صداي بلند فرياد زدند. كمتر كسي در آن روزها فكر ميكرد كه رياضت اقتصادي ادامه پيدا كند ولي سيپراس همه را شگفتزده كرد. وي تصميم به كنار گذاشتن تمام اعضاي راديكالتر كابينه گرفت و در نخستين گام وزير اقتصاد و انرژي را از دولت كنار گذاشت. او در گام بعدي برنامهاي مشابه با برنامه پيشنهادي آلمان و اتحاديه اروپا را تنظيم كرد و به مجلس برد. اين مساله تير خلاصي بود به حزب ائتلافي سيريزا. به سرعت فراكسيوني با نام «پلاتفرم چپ» در اين حزب بيانيه داد و اعمال رهبر حزب را زير سوال برد. آنها مدعي بودند كه هدف ما از بين بردن رياضت اقتصادي بود و نخستوزير دست از انجام اين كار كشيده است. هر چند سيپراس با كمك حزب ميانه سوسياليست و حزب راست ميانه دموكراسي نو توانست اين برنامه و برنامه ديگر رياضتي را تصويب كند اما در ميان اعضاي پارلمان، مخالفاني را ديد كه قبلتر در كابينه وي بودند. در نهايت سيپراس كه اكثريت پارلماني خود را از دست داده بود، دولت را منحل كرد و خود استعفا داد تا يونان باز هم و براي چندمين بار در چند سال اخير مجبور به انتخابات زودهنگام شود. از طرف ديگر مخالفان وي هم از حزب سيريزا انشعاب كردند و حزبي را با نام حزب «اتحاد مردمي» تشكيل دادند كه خواهان پايان دادن به رياضت اقتصادي است.
بايد منتظر ماند و ديد كه آينده يونان به كدام سمت ميرود اما آن چيزي كه در خيابانهاي آتن و ديگر شهرهاي يونان به چشم ميخورد اين است كه مردم يونان بهشدت نسبت به اتحاديه اروپا ديد منفيتري دارند و مدعي هستند كه سيپراس آنچنان كه وعده داده بود عمل نكرد. امروز بيش از هر زمان ديگري جامعه يونان قطبي و به دو بخش چپ و راست تقسيم شده است؛ اتفاقي كه بيش از هر چيز ميتواند نمايانگر آيندهاي مبهم باشد و احتمال هر رخدادي در يونان برود حتي قدرتگيري حزب نونازيست طلوع طلايي.