براي سيد محمد بهشتي
ستيزهجويان سينما
سراسر زمانه بدو گشت باز / برآمد برين روزگار دراز / نهان گشت كردار فرزانگان / پراكنده شد كام ديوانگان / هنر خوار شد جادويي، ارجمند / نهان راستي آشكارا گزند / شده بر بدي دست ديوان دراز / به نيكي نرفتي سخن جز به راز
در گذر از تاريخ سينماي ايران كه متاثر از ديگر هنرهاست و امري اجتماعي است، نقطه عطفي گذاشتهاند. دوران يا دهه پايهگذاري سينماي ايران در دهه 60. در زمانه شكنندگي سينما كه گذشته ناگوار و ناهنجاري داشت و نميتوانستيم بر بخشها يا گوشههايي از آن استناد كنيم و با آن زمينه ديگري را فراهم سازيم. پراكندهگزيني چند اثر و فيلم نيز نميتوانست فتح بابي براي سينماي انقلاب باشد. خطر جدي حذف سينما وجود داشت و لحظات حساس و شكنندهيي بود. جنبش به نتيجه رسيده بود و انقلاب شده بود. اينكه به هنر سينما نياز داشتيم يك حقيقت بود، اما كدام جريان و شخصيت ميتوانست در وانفساي انهدام سينما فارسي! حرف و طرحي از سينما بزند. فن و هنر سينما بسيار كند و آراسته خود را نشان ميداد و بايد در كوران انقلاب راه برآوردن خواستها و نيازهاي عصر نو را پوشش ميداد، اما با كدام افراد و برنامه!؟ انقلاب از ما چه نميخواست؟ از سينما چه انتظاري داشت؛ سينما جستوجوي نمود واهي براي الحاق خود به بناي تازه سينما و افزودن به آن. حالا به مايههاي (موتيف)هاي نوظهور براي اركستر سينما نياز داشتيم. كدام موسيقيدان بايد آن را مينوشت؟ كسي كه از عهده تفسير آن برميآمد و هارموني اجتماعي آن را درك ميكرد. هيچ كاري از ما برنميآمد مگر اينكه اسكلت سينما را حفظ ميكرديم. چه كسي حفظ كند؟ سينما و سينماگران در واهمههاي تنبيه و مجازات بودند و شرايط نامناسبي بر آنها حاكم بود. رشتههايي جنبشزا در حال شكلگيري ابتدايي اين هنر بودند كه خام آمده بودند و افراط در آن به وفور ديده ميشد. بايد تدبير ميكرديم.بيترديد هماهنگي و دمسازيهاي نهايي ميان مرده سينماي موجود را بايد كسي در كنار انقلاب به وجود ميآورد تا سينما از نفس نيفتد و بتواند قالبهاي هنري و فرهنگي تازهيي را شكل دهد، شكگرايي و ترديد را با ابتكار از سينما دور سازد و نمودهاي بياستحكام سينماي گذشته را در مقابل طرحهاي نو سترون كند. پيشرفتهاي تكنيكي را به سينما بياورد و امكانات را به روز و مواد ضروري (فيلم + نگاتيو) را با معيارهاي آن روز يكسان كند. كار سخت، راه دشوار، تنگنظريها در بين راه و ضربه خوردهها در كمين و توقع انقلابي بالا بود. جنگ كه آمد مشكلات فراهم كردن نيز در راه مراسلات سختتر شد و سينما بايد در چنين شرايطي لااقل باقي ميماند. بايد هم ميانديشيديم و هم ميساختيم تا از روند طبيعي سينما عقب نميافتاديم و سينما ميبايد جوابگوي شور جوانان متوقع نيز ميبود.
دكترين تازه سينما بايد تمام اين جوانب و تقاضاها را پاسخگو ميبود و سخت در مقابل نظريات تند عليه سينما موضع ميگرفت و ميايستاد.انديشه راستين نياز به اين دارد كه با مقاومتهايي روبهرو و بر آنها پيروز شود تا بهتر به درك تحول و دگرگوني نايل آيند.تفكر جز در صورت ستيزگر و سازنده آن وجود ندارد و تنها هنگامي نيرومند است كه به واقعيت خود مطمئن باشد و دستخوش ترديد نشود. در غوغاي سينما كه اثر هنري آن در دست بازرگانهاي سنتي بود و بايد به نوعي براي آن فيلمها و سينما صاحبي ديگر مييافتيم.چه كسي و چه كساني ميتوانستند اين مسووليت و ماموريت ناممكن را بپذيرند. سينما در محاصره چندجانبه دانسته و ندانسته بود.در چنين شرايطي طراحان خوشفكر هنر به نجات سينما آمدند و دهه 60 دوران سينما نامگذاري شد و پازل سينماي انقلاب شكل گرفت و سينماي نوين ايران به جهان شناسانده شد.فخرالدين انوار و سيد محمد بهشتي به نوعي اعتبار و زندگي خود را براي سينما دردايره پرتنش هنر گذاشتند. هجومهاي سينماباختگان فارسي با تنگنظران و تندپنداران تازه يكي شد تا مسيرتعيين شده را به انحراف بكشانند، اما سينما نيز چون ديگر پديدهها راه خود را شكافت و پيش رفت. از آن جمع بخيلان، تنگنظران ماندهاند و به نظاره سينماي درخشان دوران و دهه سازندگي آن نشستهاند و گاه بر آن ميتازند و پا پس ميكشند. هفته گذشته شاهد تمام انديشههاي دوران سينما بوديم و در فرهنگستان هنر از سيدمحمد بهشتي و مطالب جمعآوري شدهاش در يك كتاب به بحث نشستيم و همچنان همان نوآوري و بركت سينما را در آن يافتيم. بهشتي همان ستيزجوي سينماي درخشان ايران بود كه امروز پايههاي محكم آن نسل تازه سينماي ايران و جهان را بنا نهاده است. سينماي امروز ما با محمد بهشتي افتخار كمي نيست؛ با مقاومت ستيزهجوياني كه گاه خود نيز آسيب ديدند و از دايره فرهنگ به بيرون پرت شدند.