غروب جستوجوگر صبح
رضا يكرنگيان
خُنُك آن قماربازي كه بباخت هرچه بودش/ بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر
عبدالرحيم جعفري، بنيانگذار موسسه مطبوعاتي اميركبير، شامگاه جمعه دهم مهرماه 1394پس از تحمل يك دوره كوتاه بيماري به ديدار دوست شتافت. آنچه گفتني است ايشان در دو مجله خاطراتشان به نام در جستوجوي صبح گفتهاند و تكرار آن، موجب اطاله كلام ميشود. نگارنده فقط به چند نكته بسنده ميكنم، استاد گرانقدرم جناب دكتر دبيرسياقي برايم تعريف كردند: «يك روز از اداره [وزارت دارايي] آمدم. بيرون طبق معمول همه روزه كه سري به كتابفروشيها ميزدم، ديدم آقاي عبدالرحيم جعفري- كه من او را از زماني كه در كتابفروشي علمي كار ميكرد ميشناختم- دستمالي به سر بسته و مشغول نظافت يك مغازه بود. داخل مغازه رفتم. پس از سلام و احوالپرسي گفت: من اين مغازه را خريدهام اگر كتابي آماده چاپ داريد، ممنون ميشوم آن را در اختيار من بگذاريد تا آن را چاپ و منتشر كنم. من در آن زمان كتاب به گزيده بيهقي را آماده كرده بودم. گفتم باشد فردا برايت ميآورم. فردا، متن اصلي را بردم دادم به ايشان. چندي گذشت. تابستان بود. ساعت سه، چهار بعدازظهر زنگ خانهام به صدا درآمد. در را باز كردم. ديدم كسي با دوچرخه آمده است و يك بسته به من داد و گفت از طرف آقاي جعفري آوردهام.
تشكر كردم. او رفت. بسته را باز كردم ديدم 10 نسخه كتاب به گزيده بيهقي است كه به بهترين نحو چاپ شده است و يك پاكت. پاكت را باز كردم. يك نامه به خط نستعليق و به امضاي آقاي جعفري بود كه محتوايش اظهار تشكر بود و همچنين يك قطعه چك كه مبلغي بابت حقالتاليف در آن نوشته شده بود. اين اولين حقالتاليفي بود كه بعد از چند سال نويسندگي دريافت ميكردم. آقاي جعفري اولين ناشري هستند كه پرداخت حقالتاليف و حقالترجمه را باب كرد.نكته ديگر؛ سال 1376 اتحاديه ناشران و كتابفروشان تهران براي پاسداشت ناشران و كتابفروشاني كه حدود نيمقرن در خدمت فرهنگ و ادب و هنر اين سرزمين بودند، مراسمي به نام «گلريزان» برگزار كردند كه در آن مراسم، ابتدا آقاي داود رمضانيشيرازي خيرمقدم گفتند و سپس آقاي جعفري سخنراني كردند. در آن مراسم وزير ارشاد وقت، عطاءالله مهاجراني هم حضور داشت. آقاي جعفري ضمن سخنراني فرمودند: (نقل به مضمون) من از حكومت هيچ تقاضاي مادي ندارم بلكه ميخواهم «آرم و نام موسسه مطبوعاتي اميركبير» به من بازگردانده شود تا من بتوانم به كارم ادامه دهم.مهاجراني كه سخنران بعدي بود، ضمن سخنراني بهطور جسته و گريخته گفت كه ما با فعاليت نشر شما مخالفتي نداريم ولي با يك آرم و نام ديگر.آن شب مشخص شد كه آرم و نام انتشارات اميركبير به صاحب اصلياش بازگردانده نخواهد شد.عبدالرحيم جعفري وقتي كه مطمئن شد نميتواند نشانه و نامي را كه با كوشش و جديت او مشهور و زبانزد خاص و عام شده است، پس بگيرد، بدون هياهو و حاشيه دست به مدرسهسازي در نقاط محروم كشور زد. شايد كمتر كسي از اين موضوع اطلاع داشته باشد.عبدالرحيم جعفري نشانه مقاومت، بردباري و مديريت بود، با زمان جلو ميرفت، فراگيري كار با كامپيوتر را دردستور كار خويش قرار داد و همچنين آموختن پيانو را زير نظر استاد ميلاد كيايي، هر لحظه از زندگي او براي ما درس بزرگي است.وقتي از او پرسيدم شما چگونه و از كجا مديريت و اداره امور را كسب كرديد؟ گفت: از مادرم. مادرم زني بسيار منظم و نظيف بود. از چادر نمازش گرفته تا روكش لحاف و تشك همهاش از سفيدي برق ميزدند. براي هر چيزي جاي معيني در نظر گرفته بود. اين نظم و ترتيب را از او به ارث بردم. در خاتمه اميدواريم وزارت ارشاد مجوز چاپ مجلدهاي ديگر كتاب در جستوجوي صبح- كه سالهاست در انتظار صدور مجوز هستند- صادر فرمايند تا اين خدمتگزار صديق فرهنگ سرزمين كهن ايران، خدمتش ناتمام نماند. در سال 1392 مهرداد شيخان يك فيلم مستند از زندگاني عبدالرحيم جعفري بهنام در جستوجوي تو ساخت كه بارها در مجامع مختلف نمايش داده شد. قرار است چهارشنبه قسمتهايي از اين فيلم در مراسم ختم نمايش داده شود.