اين عزيزان سرآمد
سيدعلي ميرفتاح/ اگر 10 هزار تومن بدهكار باشي، عين خيالت نباشد. مهم نيست كه. حتي طلبكار هم برايش مهم نيست كه به اين مقدار طلب پيش پا افتادهاش فكر كند. چه بسا اگر ده هزار تومن وجه رايج مملكت را توي پاكت بگذاري و دست طلبكار بدهي ناراحت شود و بهش بر بخورد كه «اين چه رفتار زشتي است كه حساب و كتاب اين شندرغاز فراموشت نميشود.» اگر اما بدهيات 10 ميليون تومن باشد، خوب است آن را جدي بگيري و در اسرع وقت نسبت به پرداختش اقدام كني. درست است با ده ميليون تومنِ اين روزگار اتفاق خاصي نميافتد و كاري پيش نميرود اما بالاخره اينقدر هست كه طلبكار و بدهكار به آن فكر كنند و مختصر چاله، چولههاي زندگيشان را پر كنند. يك اين كلاه، آن كلاه ساده كني بدهيات صاف ميشود. بدهيات اما اگر به صد ميليون رسيد حق داري كه نگران شوي و شبها نخوابي و به دلشوره بيفتي و نذر و نياز كني كه خداوند مقدماتي فراهم كند تا قرضت را بدهي. طلبكار هم اگر بابت طلب صدميليون تومنياش سخت بگيرد و به زندانت بيندازد نبايد سرزنشش كرد. بالاخره با صد ميليون تومن كلي كار ميشود كرد و چه بسا با وصول و تصاحب آن از مهلكه بدبختي گريخت. بحث صد ميليون پول است و شوخي بردار نيست... بدهي اگر به يك ميليارد هم برسد بايد به تقلا افتاد و شروع كرد به دست و پا زدن بلكه از مخمصهاش خلاص شد. يك ميليارد به اسم كم است و از چشم افتاده و مبتذل شده وگرنه در عمل اگر بخواهي از يك تا يك ميليارد بشمري، 40 سال بايد روزي هشت ساعت شمارش كني تا به نتيجه برسي. يعني پولي است براي خودش كه اگر وارد زندگي آدم شود زندگي را از اين رو به آن رو بدل ميكند. ايضا رفتنش هم از زندگي دردناك است و آدم را از آن رو به اين رو برميگرداند. پس مواظب باشيد بدهي ميلياردي بالا نياوريد. ده ميليارد هم پول زيادي است و بدهياش يعني بدبختي مطلق. يعني از شب نخوابيدن و دلشوره و نگراني و درد و مرض و زندان يك چيزي آن طرفتر است و هستند آدمهايي كه براي نصف اين مبلغ سر ميبرند. ده ميليارد رقمي است كه بدهي و طلبش هر دو دردناك است. آن 40 سال روزي هشت ساعت يك، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت كردن را بايد در ده ضرب كنيد تا به نهايت رقم مورد بحث برسيد. شمارش سادهاش چيزي در حد عمر نوح ميخواهد چه برسد به ادا كردنش. اگر بدهكار باشي به راحتي از پس ادايش بر نميآيي و طلبكار هم باشي به راحتي وصولش نميتواني بكني. مث اره است و به هر طرف كه برود ميبرد و ميشكافد. اما اگر رقم بدهيات از 100 ميليارد گذشت، از من نصيحت كه عين خيالت نباشد و ككت هم نگزد و خمت هم به ابرو نيايد كه هيچ تنابندهيي دستش به هيچ عضوي از اعضايت نميرسد[...]. بيايند مصادره كنند، بيايند حسابت را ببندند، بيايند راه خروجت را از كشور سد كنند، بيايند هر كاري دوست دارند بكنند، محال است به چنين طلبي دست پيدا كنند. بگو بنويسند روي يخ تا موقع وصولش فرا برسد. اگر رقم به هزار ميليارد رسيده باشد كه اصلا نه تنها نبايد نگران باشي بلكه بايد بيايند مجسمه برنزيات را بسازند و جاي كوهنورد دربند، بلكه فردوسي ميدان فردوسي، بلكه اژدها كُش ميدان حر بگذارند تا ملت ببينندت و صبح و شام تعظيم و تكريمت كنند و به ريشت قنديل بياويزند. بدهكار هزارميلياردي بدهكار نيست كه، نخبهيي است شايسته تقدير و تكريم كه با زبان سرخي كه ما بدبخت بيچارهها با آن سر سبزمان را بر باد ميدهيم، او ميتواند چنين پولي را تصاحب كند. گواراي وجودش. اگر بخواهم رقم بدهي را از اين بالاتر ببرم ممكن است خطا كنم و صفرها را اشتباه بنويسم اما اينطور كه ميگويند اگر اختلاس مندرج در اخبار اين روزها بالغ بر دوازده هزار ميليارد باشد يعني اينكه اديسون و اينشتين و استيفن هاوكينگ و دگران بايد بروند جلو بوق بزنند و بر عمر تلف كرده افسوس بخورند. من خواهشم از عزيزان مصدر امر اين است كه قصه را مثل سه هزار ميليارد مبتذل نكنند و با تكرار بيحاصل اعداد بيارزشش نكنند. همان عزيزان سه هزارتايي هم قابل تقدير و تكريم بودند چه برسد به اين دسته از عزيزان ما كه بلد نيستيم چه بسا هنوز تا آس راه زيادي است و اين اعداد متعلق به سرباز و بيبي و ده لو خشگله است. ايضا به چنين سيستم مالي و اداري كه چنين قابليت اختلاسي را در خود ذخيره دارد بايد افتخار كنيم و به احترامش كلاه از سربرداريم. 10 برابر اين خرج ميكرديد محال بود بتوانيد چنين سرآمدان عزيز و پر دل و جراتي را بيابيد. اينها جگر ندارند كه، جگر شير دارند و اگر عمر رفته من را بتواند كسي به من برگرداند آن سه هزارتا و اين دوازده هزارتا را هم ميتوانند برگردانند. مگر به همين كشكي است؟