تورگينف راوي ِ عشقها و نفرتها
رمان «آبهاي بهاري» روايتي عاشقانه از يك اشرافزاده روس
حسن همايون/ هيچ يك از ما جوانهايي كه 30، 40 سال داريم عبدالحسين نوشين را نديدم؛ اما آثاري كه ترجمه كرده است هنوز در دسترس ما است و يكي از جذابترين رمانهاي ترجمه وي «آبهاي بهاري» اثر نويسنده مهم روس ايوان تورگينف است. رماني جذاب از ادبيات كلاسيك جهان كه در سالهاي دهه 30 به قلم اين مترجم به فارسي برگردانده شد و در سالهاي بعد از انقلاب توسط ناشران مختلفي تجديد چاپ شده است. اما از چاپ نخست آن به فارسي حتي در كهنهفروشيها و نايابفروشيهاي كتاب هم به ندرت ميتوان نسخهيي يافت. رمان «آبهاي بهاري» در شمار 1001 رماني است كه بايد قبل از مرگ خواند. ايوان تورگينف از بختيارترين نويسندگان ادبيات روس در ايران است؛ زيرا بسياري از آثار اين نويسنده به فارسي ترجمه و منتشر شده است و از طرفي مترجمهاي كار بلدي آثار وي را از زبان اصلي به فارسي ترجمه كردهاند از آن جمله ميتوان به ترجمههاي مهري آهي، آلك قازاريان اشاره كرد و از ميان جوانترها هم فهيمه توزندهجاني و آبتين گلكار آثاري از اين نويسنده را از روسي به فارسي برگرداند. رمان «آبهاي بهاري» نيز مانند كتابهاي «نخستين عشق»، «رودين» و برخي ديگر از آثار ايوان تورگينف، ماجرايي عاشقانه و غنايي را دست مايه روايت قرار ميدهد و در روايتي خطي و با نگاه و وصفي شاعرانه مخاطب را آرام آرام به دل ماجراهاي «سانين» شخصيت اصلي داستان ميبرد. در اين رويات بيش از هرچيز با تجربه زيسته نويسنده روبهرو هستيم. ايوان تورگينف در سالهاي جواني به بسياري از كشورهاي اروپايي سفر ميكند و از اينرو عجيب نيست كه آغاز رمان «آبهاي بهاري» هم روايت بازگشت شخصيت اصلي داستان از يك سفر باشد. «سانين» بيست و دو – سه ساله و از اشراف روس است؛ در روزهاي روايت داستان هم در سفر به فرانكفورت است؛ در اين سفر به «جما» دختري زيبا و ايتاليايي عاشق ميشود؛ اما اين تازه آغاز ماجرا است. همينقدر بگويم كه «جما» نامزد مرد پولدار آلماني است. ناگزير به سنت آن روزگار «سانين» با آن مرد آلماني بر سر «جما» دوئل ميكند و... در ادامه روايت هم «سانين» به زني ديگر بر ميخورد و اين دو روايت موازي در حالي به ياد نويسنده راوي ميآيد كه سي سال از آن روزها گذشته است... نويسنده در اين رمان به نگاهي جزيينگر و جذاب به واكاوي عواطف آدمها، به بخلها، عشقها، تنهاييها، حماقتهاي نوع آدمي ميپردازد. ايوان تورگينف درباره اين رمان ميگويد «اين داستاني است كه بر من گذشته است، زندگي خودم است و به همين دليل براي نوشتنش هيچ رنجي نكشيدهام.»