محمدابراهيم ترقينژاد/ «روابط تجاري ايران و آلمان، دو ميليارد و 700 ميليون دلار در سال 2014 بوده است ولي در سال 2005، روابط تجاري ايران و برلين 5/5 ميليون دلار بوده است؛ يعني روابط ما در اين سالها به نصف كاهش يافته است ولي رساندن سطح روابط به چنين ارقامي كار سختي نيست.» اين را علي ماجدي، سفير جمهوري اسلامي ايران در آلمان ميگويد. ماجدي كه اين روزها به سفير انرژي ايران در اروپا هم مشهور شده است، ابايي ندارد كه بگويد به صورت غيررسمي نمايندگي وزارت نفت را در مجموعه اروپا برعهده دارد و براي همين نيز بخشي از گفتوگوي تفصيلي وي با «اعتماد»، به روابط اقتصادي ايران و آلمان مختص ميشود. البته او در اين گفتوگو درباره تلاش آلمانها براي حل و فصل مسائل منطقهاي و استفاده از ظرفيت ايران در اين باره هم سخن ميگويد. مشروح گفتوگوي «اعتماد» با اين ديپلمات عاليرتبه كشورمان در ادامه ميآيد.
دليل تحول ديدگاه و تلاش اخير برلين در جهت حل مسائل منطقهاي و
به خصوص سوريه چيست؟
در رابطه با مساله سوريه، براي آلمان از دو منظر، حل اين بحران از اهميت بسياري برخوردار است؛ نخست آنكه تعدادي از جوانان آلماني به داعش پيوستهاند. البته تعداد اين افراد زياد نيست و حدود هفتصد تا هشتصد نفر است. اين موضوع نه تنها براي آلمان بلكه براي فرانسه هم صادق است و از قضا، تعداد فرانسويهايي كه به داعش پيوستهاند، بسيار بيشتر از آلمان است. دليل ديگر، مساله پناهندگان ناشي از جنگ سوريه است. هماينك مجموعه اروپا با اين بحران روبهرو است كه بخش عمدهاي از اين پناهجويان در حال آمدن به اروپاست و بخش عمدهاي از اين مهاجران هم به آلمان ميآيند. به همين خاطر، آلمان علاقهمند است و تلاش ميكند تا از افزايش اين موج از مهاجران و آوارگان جلوگيري كند. برداشتشان هم اين است كه ادامه يافتن جنگ و بحران در سوريه موجب افزايش روزانه پناهجويي و آوارگي سوريها به سمت اروپا ميشود. در آلمان هم نسبت به اين مساله ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد و حتي تعدادي از همحزبيهاي خانم مركل كه از حزب دموكرات مسيحي هستند، با سياست پناهجويي دولت كنوني آلمان مخالف هستند. حزب سوسيال دموكرات نيز در اين باره نظراتي دارد كه با حزب دموكرات مسيحي متفاوت است. نخستوزير ايالت بايرن كه رياست حزب سوسيال مسيحي آلمان را برعهده دارد و اين حزب نيز همراه هميشگي حزب تحت رهبري خانم مركل است، مخالفتهايي جدي درباره سياستهاي پناهجويي دولت اين كشور دارد و ميگويد شما پناهجويان را به آلمان دعوت كردهايد. هدف نهايي موج پناهندگان سوري هم بيشتر آلمان و اتريش است. برخي از كشورها هم در برابر اين پديده، مانند مجارستان ديوار كشيدهاند تا مانع از ورود پناهندگان شوند. هماكنون مساله پناهندگان به مساله روز اروپا و به يك چالش تبديل شده است. در آلمان هم همانطور كه بيان كردم با مخالفتهايي روبهرو شدهاند. به اين دليل، آلمانها تاكيد دارند تا به هر نحوي، مساله سوريه به گونهاي حل و فصل شود.
فرانك والتر اشتاينماير، وزير امور خارجه آلمان پيش از سفر به خاورميانه گفته بود كه ميخواهد در سفرش موجب نزديك شدن تهران و رياض در مسائل منطقهاي شود. برلين در جهت دستيابي به اين مساله، چه برنامهاي دارد؟
پس از دستيابي به برجام و تركيب گروه مذاكراتي هستهاي، آلمانها اعتقاد دارند چنين تركيبي نه تنها ميتواند موضوع هستهاي ايران را حل كند بلكه آن تركيب به همراه برخي از بازيگران منطقهاي براي حل مسائل خاورميانه ميتواند سازوكار و تركيب مناسبي باشد. اين، ايده كلي است كه آلمانها به آن باور دارند و به همين خاطر، باور دارند ايران در حل و فصل مسائل منطقه خاورميانه حتما بايد حضور داشته باشد و نقش سازندهاي را براي صلح و ثبات و امنيت منطقه ايفا كند. همانطور كه بيان كردم تركيبي را هم كه مدنظر دارند همان تركيب مذاكرات هستهاي ايران است كه در آن، شش قدرت جهاني به همراه ايران حضور داشتند و علاوه بر اين كشورها، كشورهايي مانند عربستان و تركيه هم ميتوانند باشند تا با رايزني و گفتوگو به يك راهحل بينابيني دست يافت و بحران سوريه را پايان داد. اين ايده كلي است. آلمانها به نقش ايران در مسائل منطقهاي به خوبي واقف هستند و اين را پذيرفتهاند و آن را اعلام هم كردهاند.
دولت آلمان چگونه ميخواهد عربستان را براي انجام اين گفتوگوها اقناع كند؟
ما آمادگي خود را براي نشستن به پاي هر ميزي كه ميتواند منجر به حل و فصل بحران سوريه شود، اعلام كردهايم. ما به آنها هم گفتهايم ما رابطه دوجانبهمان با عربستان نيز برقرار است. در آنجا سفير داريم هرچند كه آنها فعلا در ايران سفير ندارند و كاردارشان در تهران فعاليت ميكند لذا باب مذاكرات ما با عربستان بسته نيست هرچند كه آنها براي گفتوگو با تهران آمادگي لازم را ندارند. آلمانها ميگويند در حل مساله سوريه، بايد يك عزم و اراده بينالمللي ايجاد و حاكم شود و براي همين تلاش ميكنند تا ميان امريكا و روسيه يك فضاي گفتوگويي و همكاري ايجاد كنند و از اين طرف، موجب گفتوگو و رايزني ميان ايران و عربستان شوند و ميگويند در اين ميان، تركيه نيز ميتواند نقش داشته باشد. آقاي اشتاينماير با توجه به دريافت اين پاسخ و اين اعلام آمادگي از سوي همه مقامهاي ايران، حتما اين پيام را در سفري كه به عربستان داشته است، برده و با مقامهاي عربستان مطرح كرده است.
ايران و اتحاديه اروپايي در خصوص بحران سوريه داراي اختلاف نظرهاي جدي هستند كه يكي از آنها درباره آينده بشار اسد است. با توجه به اين اختلافات، آيا امكان دستيابي به يك چارچوب همكاري و راهحل وجود دارد؟
ميتوان گفت كه اروپا نسبت به مساله سوريه واقعبينتر شده است. ايران براي گفتوگو در رابطه با سوريه نظرات مهمي دارد. نخست آنكه ايران معتقد است هيچ گونه پيششرط براي اين مذاكرات قابل قبول نيست. برخي كشورهاي غربي و منطقهاي قبلا براي انجام مذاكره و رايزني پيش شرط گذاشته بودند. در پاسخ به اين پيششرط گذاشتنها، به آنها گفتيم كه اگر شما واقعا به دنبال امنيت در منطقه و مبارزه واقعي با داعش و حل بحران سوريه هستيد، نيازي به پيششرط گذاشتن نيست. اينكه ما پيششرط بگذاريم و بگوييم به شرط نبودن بشاراسد با تروريسم مبارزه ميكنيم يا حاضر به مذاكره ميشويم، نشاندهنده آن است كه طرف مقابل براي مذاكره جدي نيست و اراده لازم را ندارد و به همين خاطر، به آنها تاكيد كردهايم هيچ پيششرطي پذيرفتني نيست. ما به جاي آنكه روي افراد صحبت كنيم بايد بر محتواي كار رايزني كنيم. بايد انتخاب نهايي را به مردم سوريه واگذار كنيم. بايد تلاش كنيم در سوريه آتشبس برقرار شود و مبارزه با داعش و ساير گروههاي تروريستي به صورت جدي مورد پيگيري قرار گيرد و سپس مردم سوريه انتخابكننده نهايي باشند. ما از انتخاب مردم سوريه، هر فردي كه باشد، حمايت ميكنيم. هيچ كسي جانشين مردم سوريه نيست. لذا سياست ما در رابطه با سوريه بسيار روشن، واضح و شفاف است. اروپاييها متوجه شدهاند كه سياستهاي ايران در رابطه با سوريه درست بوده و به همين خاطر، مساله پيششرط برداشته شده است و يك گام برداشتهاند و به جلو آمدهاند. گام دوم آن است كه علاوه بر عدم گذاشتن پيششرط، در رابطه با محتوا مذاكره كنيم تا افراد. برخي كشورها قبول كردهاند كه در دوران انتقالي، بشاراسد باشد ولي ميگويند كه او نميتواند پس از دوران انتقالي در ساختار سوريه باشد كه اين مساله، مجددا تعيين تكليف كردن براي مردم سوريه است. ما به آنها گفتهايم كه از انتخاب مردم سوريه حمايت ميكنيم و اگر او توسط مردم سوريه انتخاب نشود، خب انتخاب نشده و اگر هم توسط مردم سوريه به عنوان رييسجمهور انتخاب شد، از اين انتخاب حمايت ميكنيم. يك مساله ديگر هم بايد اشاره كنم و آن اينكه آلمانها معتقدند كه هيچ مسالهاي سختتر از مذاكرات هستهاي ايران در تاريخ ديپلماسي وجود نداشته است و وقتي ميتوان با مذاكره، به نتيجه رسيد، چرا بايد باب مذاكره را بست.
در سفري كه آقاي اشتاينماير به تهران داشت، در اين باره چه مباحثي مطرح شد؟
ما در اين باره نظراتمان را گفتهايم. آلمان درباره پيششرط نظر ايران را پذيرفته و در خصوص اينكه درباره اين مساله مذاكره كنيم، تاكيد دارد. حال ممكن است در دوران مذاكرات، مباحث مختلف مطرح و مورد رايزني قرار گيرد. مثلا كشوري بگويد بشار اسد نبايد باشد ولي ما بگوييم نبايد تعيين تكليفي را براي مردم سوريه انجام داد. اين مسائل در مذاكرات بايد مطرح شود تا نتيجهاي هم داشته باشد.
آيا آلمانها به غير از بحران سوريه، تمايلي براي همكاري با ايران در جهت
حل و فصل ديگر بحرانهاي منطقهاي دارند؟
آلمان در مجموعه سياستهايش به هر علتي ميخواهد با خاورميانه همكاري داشته باشد. به عبارت ديگر، خاورميانه يكي از اهداف حضور آلمان درعرصه بينالمللي است كه شايد مسائل اقتصادي اين حضور نسبت به ساير مسائل ديگر برتري داشته باشد. تحليلهايي وجود دارد كه مجموعه اتحاديه اروپايي و به ويژه آلمان، هم علاقه دارد با خاورميانه كار كند و هم با روسيه ارتباطشان را داشته باشند و به همين خاطر در بحران اوكراين، اروپاييها تلاشهاي بسياري را براي مديريت آن داشتند، هرچند كه روابط تجاريشان با روسيه كاهش يافت ولي قطع و متوقف نشده است. منافع انرژي و بازار فروش براي آنها بسيار اهميت است. در خاورميانه مطرحترين كشور، ايران است لذا طبيعي است كه آلمانها بخواهند با ايران رابطه سياسيشان را تقويت كنند. براي همين ترجيح ميدهند كه در خاورميانه صلح و ثبات افزايش يابد و در همين راستا، علاقهمند به همكاري با ايران در مسائل منطقهاي هستند.
آيا آلمان ميتواند نقش ميانجي و واسطه را ميان ايران و امريكا در مساله سوريه ايفا كند؟
ميخواهم نكتهاي را متذكر شوم و آن اينكه گفتوگو با امريكا در رابطه با سوريه يا ديگر مسائل منطقهاي يك داستان است و اينكه ايران بخواهد با گروهي از كشورها در رابطه با سوريه يا مسائل ديگر مذاكره كند و امريكا هم يكي از مجموعه كشورها باشد، داستان ديگري دارد. من فكر ميكنم بايد ميان اين دو شيوه گفتوگو و رايزني تفاوت قايل شويم. اگر در خصوص سوريه، مجموعهاي از كشورها گروهي مذاكراتي را تشكيل دهند كه امريكا هم جزو آنها باشد، من فكر نميكنم مشكلي داشته باشد. با اين حال، من فكر ميكنم كه آلمان ميتواند چنين نقشي را ايفا كند و منعي هم ندارد.
در سفر اشتاينماير به تهران، ايران و آلمان به يك راهكار مشترك در خصوص همكاريهاي منطقهاي دست يافتند؟
پيشنهاد طرفين اين بوده است كه رايزنيهاي منطقهاي تقريبا به صورت دايم در سطوح مختلف ادامه پيدا كند، سندي در اين باره امضا نشده است ولي طرفين به صورت شفاهي موافقت كردهاند تا در سطوح وزرا و معاونان اين گفتوگوها تداوم يابد. در همين راستا، اگر به رفت و آمدهاي سياسي نگاه كنيم، در همين مدت شش ماه اخير، يك بار معاون وزير امور خارجه آلمان به تهران سفر كرده است و آقاي اشتاينماير نيز تازگي به تهران سفر كرد. همچنين آقايان تختروانچي و اميرعبداللهيان به دعوت همتايان خود به برلين سفر كردهاند. هنگامي هم كه آقاي اميرعبداللهيان به آلمان ميآيد، در خصوص مسائل دوجانبه صحبتي نميشود و مورد پيگيري قرار نميگيرد بلكه در رابطه با مسائل منطقهاي صحبت خواهد شد. لذا نيت دو كشور اين است تا رايزنيها و
تبادل نظرات سياسي را در مسائل منطقهاي با يكديگر داشته باشند.
ايران براي بازگرداندن وضعيت همكاريها با آلمان به وضعيت سابق چه برنامهاي دارد؟
من نه به صورت كتبي اما به صورت شفاهي، نمايندگي وزارت نفت در كل اروپا را برعهده دارم. هماكنون در حال تلاش هستيم تا با آلمان وارد يك فاز جديدي از روابط تجاري و اقتصادي شويم. اين فاز جديد ما با آلمان هم بر اين اساس است و به آلمان گفتهايم تا ديگر آنها به ايران به عنوان صرف يك بازار نگاه نكنند. اين مساله از چند ويژگي برخوردار است؛ نخست اينكه آنها نبايد به ايران يك نگاه صرف تجاري داشته باشند و به كشورمان بهمثابه يك بازار 80 ميليوني نگاه نشود. دوم اينكه ما ميتوانيم شريك تجاري و اقتصادي خوبي براي يكديگر در خاورميانه باشيم. واقعيت اقتصاد بر اين است كه توليد فقط در يك كشور متمركز نميشود و باقي هم نميماند. بسياري از توليدات در مناطق و كشورهايي متمركز ميشود كه بتواند با قيمت ارزانتر توليد شود و نزديك به بازار باشد. اگر شما به داستان چين نگاهي بيندازيد كه چگونه چين به يكباره جهش اقتصادي پيدا كرد، به اين خاطر بود كه بازار چين، يك بازار گسترده و متنوع يك ميليارد نفري است و بسياري از كشورها ميدانستند كه اگر بخواهند اجناسشان را به اين كشور صادر كنند، اين امكان، برايشان مهيا نيست و بهتر است توليد را در همان منطقه انجام دهند. لذا چين از همين فرصت استفاده كرد و به يك كشور صنعتي تبديل شد. من فكر ميكنم در خاورميانه، ايران بهترين و با ظرفيتترين كشور منطقه باشد كه بتواند به هاب خاورميانه تبديل شود. بنابراين ما با اين رويكرد به آلمانها گفتهايم اگر شما به دنبال سرمايهگذاري هستيد، بهتر است ايران به عنوان هاب توليد كشورهاي خاورميانه باشد يعني شما ميتوانيد بخشي از توليدات خودتان را در ايران داشته باشيد كه اين كار، با تكنولوژي شما و بخشي از سرمايه شما و نيروهاي انساني ما كه تحصيلكرده و جوان است، انجام شود. از طرف ديگر، انرژي در ايران نسبت به اروپا ارزانتر است. بنابراين، اين روابط براي دو طرف، برد – برد است. در مجموع، تز بنده به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در آلمان در اين چارچوب قرار دارد. مورد ديگر، آن است كه اگر به گذشته روابط اقتصادي تهران و برلين نگاه كنيم، متوجه ميشويم كه آلمان هميشه صادراتش نسبت به وارداتش بسيار بيشتر است. هميشه اين روابط، به اين شكل بوده است و با اينكه، هماكنون سطح روابط تجاري
دو كشور كاهش يافته است و در دوران تحريم قرار داشتهايم، باز آلمانها شريك نخست تجاري ايران در مجموعه اتحاديه اروپايي است. هرچند كه در دورهاي، آلمان شريك دوم تجاري ايران بوده ولي الان به جايگاه هفتم سقوط كرده است ولي آلمان استعداد بازگشت به جايگاه سابق را دارد. البته در جهان امروز، هيچكس به دنبال آن نيست كه تعادل كشور به كشور را ايجاد كند با اين وجود، ما به دولت آلمان گفتهايم كه شما ميتوانيد در پروژههاي نفت و گاز ايران و حوزه بالادستي كه تاكنون درگير آن نبودهايد، حضور داشته باشيد. من هنگامي هم كه سفير ايران در ژاپن بودم، اين مساله را دنبال ميكردم كه نتيجه آن، پروژه آزادگان شد اما در دولت سابق، متاسفانه آن پروژه از بين رفت. با اين حال، من از شركتهاي آلماني خواستهام تا در پروژههاي بالادستي نفت و گاز ما فعال شوند و بخشي از نفتشان را از ايران خريداري كنند تا مقداري رابطه نامتعادل تجاري ايران و آلمان كاهش يابد و به سمت متعادل شدن حركت كند.
شما در صحبتهايتان بيان كرديد كه به صورت غيررسمي، نمايندگي وزارت نفت را در اروپا برعهده داريد. به پيشنهادتان هم به آلمانها براي سرمايهگذاري در حوزههاي بالادستي نفت و گاز ايران اشاره كرديد. آيا هماكنون قراردادي ميان تهران و برلين در اين چارچوب امضا شده است؟
متاسفانه به دليل اينكه هنوز تحريمها، به صورت عملياتي لغو نشدهاند و به روز اجرايي نرسيده است، قراردادي هم امضا نشده است. البته مذاكراتي ميان دو طرف وجود دارد. ما آنها را براي حضور در اين حوزه تشويق كردهايم و گفتهايم كه يكي از حوزههايي كه ميتوان پس از رفع تحريمها، همكاري مشترك داشت حوزه نفت و گاز است. اين فعال شدن، براي توسعه روابط ايران و آلمان مفيد است. ما به آنها گفتهايم براي كشور آلمان با اين قدرت اقتصادي، چرا در حوزه انرژي شركت بنام و بزرگي مانند توتال، شل و آني وجود ندارد.
پرونده بحث انتقال گاز ايران به اروپا
در چه وضعيتي قرار دارد؟
امنيت انرژي، يكي از مباحث بسيار مهم و اساسي در كشورهاي مختلف بوده است. يكي از مواردي كه براي اروپا از اهميت بسياري برخوردار است، استفاده از منابع گوناگون است تا فقط به يك طرف وابسته نباشد و براي همين طبيعي است كه مجموعه اتحاديه اروپايي و به ويژه آلمان به دنبال اين باشند كه تنوع منابع داشته باشند. بخش عمدهاي از منابع اروپا از روسيه تامين ميشود و بخشي هم از نروژ. استفاده از منابع انرژي ايران هم همواره يكي از منابع بالقوه براي اروپاييها مطرح بوده است ولي به خاطر تحريمها نتوانسته به صورت بالفعل تبديل شود. با اين حال، آقاي زنگنه سفري را به آلمان داشت و كمتر از يك ماه پيش نيز آقاي جوادي به آلمان سفري كرد. نكته جالب اينجاست كه كميسيون انرژي اتحاديه اروپايي پيشبيني كرده است اين امكان وجود دارد كه ميان 25 تا 35 ميليارد مترمكعب در سال گاز از ايران تهيه شود. چگونگي خريد و تامين اين 25 تا 35 ميليارد مترمكعب گاز، هم ميتواند به صورت ال.ان.جي و هم ميتواند به صورت خط لوله باشد. البته در اين باره تصميم قطعي گرفته نشده است. هر كدام از اين روشها، براي ما داراي يكسري مزايايي است. به نظر ميرسد اروپاييها به خريد گاز از ما به صورت ال.ان.جي تمايل بيشتري دارند ولي خط لوله را هم ناديده نميگيرند. بحثهاي زيادي در اين باره مطرح است ولي من فكر ميكنم يكي از اين دو مورد شدني است. حال در ظرف سه، چهار سال آينده ما ميتوانيم يكي از صادركنندگان گاز به اروپا باشيم ولي به هر صورت، برنامه اروپا خريد گاز از ايران تا سقف 35 ميليارد مترمكعب گاز است و ما هم اين استعداد را داريم.
آلمان به غير از حوزه نفت و گاز، در چه حوزههاي ديگري حاضر به مشاركت و سرمايهگذاري در ايران است؟
زمينههاي بسياري براي همكاري ميان طرفين وجود دارد. يكي از زمينهها، پتروشيمي است. تقريبا حدود 40 درصد از پروژه پتروشيمي ايران توسط آلمانها صورت گرفته است يعني شركتهاي آلماني در پروژههاي پتروشيمي ايران درگير بودهاند. پتروشيمي ايران براي آلمان كاملا شناخته شده است و براساس برنامهها، چيزي حدود 75 تا 80 ميليارد دلار پروژه پتروشيمي در ايران تعريف شده كه بايد ظرف چند سال آينده صورت بگيرد. در اين حوزه، آلمانيها ميتوانند حضور فعالي داشته باشند و شركتها هم در اين باره شناخت مناسبي از يكديگر دارند. به غير از پتروشيمي، بسياري از شركتها در نيروگاهها با يكديگر كار كردهاند. يكي از زمينههاي جديدي كه هماينك ميان ايران و آلمان گفتوگو شده، حوزه صنعت خودرو و قطعات يدكي است كه شركت
فولكس واگن در اين باره صحبتهاي مقدماتياش را با ايران شروع كرده است و ما اميدوار هستيم اين صحبتها به نتيجه برسد. شركتهاي قطعهسازي ديگري هم در آلمان وجود دارند كه علاقهمند همكاري با ايران هستند. در مجموع، زمينه براي همكاري مشترك ميان ايران و آلمان، فراهم است و شناخت اوليه و مناسبي ميان دو طرف وجود دارد. يكي از مسائلي كه هنوز حل نشده است اما در مذاكرات ميان شركتهاي ايراني و آلماني مطرح شده، مسائل بانكي، مالي و سرمايهگذاري است كه به نظر ميرسد آلمان منتظر اجرايي شدن كامل برجام و رفع كامل تحريمهاست. در اين باره هم مذاكرات ابتدايي شروع شده است. با اين وجود بايد دانست كه مسائل همكاريهاي اقتصادي زمانبر است ولي زمينه همكاري ميان دو طرف كاملا فراهم شده است.
آيا برلين ميتواند ظرف دو سال آينده به يكي از شركاي نخست ايران تبديل شود؟
ميتوانم بگويم تهران و برلين اين عزم را دارند روابط اقتصادي و سياسيشان را گسترش بدهند و آلمان اين استعداد را دارد كه به جايگاه سابقش در ايران بازگردد. من به عنوان سفير بايد تمام تلاش خود را در اين باره انجام بدهم تا اين مساله صورت بگيرد و بيترديد اين كار را هم انجام خواهم داد اما ارقام موجود اينگونه نيست كه در كوتاهمدت صورت بگيرد. ارقام روابط تجاري ايران و چين هماكنون آنقدر بالاست كه رسيدن به اين هدف بسيار سخت است.
هماكنون ميزان دقيق روابط تجاري دو كشور به چه ميزان است؟
روابط تجاري دو كشور، دو ميليارد و 700 ميليون دلار در سال 2014 بوده ولي در سال 2005، روابط تجاري ايران و برلين پنج و نيم ميليون دلار بوده يعني روابط ما در اين سالها به نصف كاهش يافته است ولي رساندن سطح روابط به چنين ارقامي كار سختي نخواهد بود. با اين وجود، بايد دانست كه برخي كشورها روابطشان با ايران صرفا به دليل خريد نفت و گاز از ايران است در حالي كه هماكنون در روابط تهران و برلين، آلمانها هنوز درگير مساله نفت و گاز نشدهاند. تا زماني كه آلمانها وارد اين عرصه نشوند، من بعيد ميدانم آنها بتوانند به شريك نخست تجاري يكديگر تبديل شوند. اگر ما بتوانيم با آلمانها در مساله نفت و گاز همكاري داشته باشيم و آنها در حوزههاي بالادستي نفت و گاز ما سرمايهگذاري كنند و خريدار انرژي از ايران شوند، در يك دوره طولاني امكان تبديل شدن آلمان به شريك نخست تجاري ايران وجود دارد.
برش
آلمانها باور دارند ايران در حل و فصل مسائل خاورميانه حتما بايد حضور داشته باشد. تركيبي را هم كه براي گفتوگو در خصوص سوريه مدنظر دارند، همان تركيب مذاكرات هستهاي ايران است كه در آن، شش قدرت جهاني به همراه ايران حضور داشتند.
در خاورميانه، ايران بهترين و با ظرفيتترين كشور منطقه ميتواند باشد كه بتواند به هاب خاورميانه تبديل شود.
من از شركتهاي آلماني خواستهام تا در پروژههاي بالادستي نفت و گاز ما فعال شوند و بخشي از نفتشان را از ايران خريداري كنند تا مقداري رابطه نامتعادل تجاري ايران و آلمان كاهش يابد و به سمت متعادل شدن حركت كند.