انديشمندان و روشنفكران جامعه را به پرسش بگيرند
محمدرضا نيكنژاد، نويسنده و كنشگر صنفي و مدني در اين نشست سخن خود را با قدرداني از دستاندركاران نشست آغاز كرد و سپس گفت: بيگمان صفحه مدرسه يك نوآوري در گستره رسانههاي نوشتاري بوده و در همين زمان اندك توانسته اثرهاي ماندگاري را بر جا بگذارد. دستاندركاران اين صفحه با تمركز بر خواستهاي آموزشي از يك سو و پرداختن به خواستههاي صنفي فرهنگيان از سوي ديگر جاي پاي خويش را در هر دو گستره استوار كرده و توانستهاند دست كم در فضاي صنفي و مديريتي به خوانندگان ثابتي دست پيدا كنند. از اين رو باز هم به همه دستاندركاران روزنامه شاد باش و خسته نباشيد، ميگويم.
اين فعال صنفي و رسانهاي افزود: من به عنوان يكي از معلمان كنشگر رسانهاي و كسي كه چند سالي است در گستره رسانههاي نوشتاري و البته در پيوند با آموزش و پرورش كمي فعاليت ميكنم، بزرگترين دشواري آموزش را بيتوجهي انديشمندان و روشنفكران جامعه نسبت به آن ميدانم. گرچه در روزها و هفتههاي معلم، در بزرگي جايگاه آموزگار و آموزش، سخنها ميرود اما بسياري از آن سخنان شعاري بوده و گويندگان در بسياري از موارد به سخنهاي خويش ايمان چنداني ندارند كه اگر چنين نبود امروز شرايط آموزش به اين شكل نميبود. گرچه آغازگاه همه كشورهاي پيشرو در حوزههاي علمي، سياسي، اقتصادي و حتي نظامي مدرسه و آموزش وپرورش بوده است اما انديشمندان و روشنفكران ما كه همواره از توسعه سخن ميگويند هيچگاه به پايهايترين عامل توسعه يعني توسعه انساني از رهگذر آموزش نميپردازند و آن را ناديده ميگيرند.
نيكنژاد در پايان گفت: من از دستاندركاران روزنامه اعتماد و به ويژه از مسوولان صفحه مدرسه خواهش ميكنم كه انديشمندان و روشنفكران جامعه را به صفحه دعوت كنند و آنها را درباره آموزش به پرسش بگيرند. از آنها بخواهند كه پاسخ دهند كه چرا آموزش و پرورش را نميبينند؟ چرا تا اين اندازه به مهمترين پايه توسعه بيتفاوت و درباره رخدادهاي درون آن بيخبرند. من خواهش ميكنم كاري را انجام دهيد كه سالها پيش، دكتر اسدالله مرادي با گفتوگوهاي طولاني و ارزشمند خويش با تاثيرگذاران حوزه و دانشگاه مانند مصطفي ملكيان و رضا داوري و آيت الله سبحاني و امثال آنها انجام داد.
او به دنبال اين بود كه ذهن اين بزرگان را با مسالهاي به نام آموزش و پرورش درگير كند. از دوستان صفحه مدرسه خواهش ميكنم كه گريبان تاثيرگذاران علمي، فرهنگي، سياسي، فلسفي را بگيرند و آنها را به پرسش بكشند. اين كار بيگمان زمانبر و فرساينده است اما بايد چنان انجام شود تا آموزش براي بزرگان كشور به مساله نخست تبديل و دشواريهاي آن در وجود تكتك بزرگان نهادينه شود و آنها را به انديشيدن به اين گستره وادار كند.
از دوستان و همكاران نويسنده هم كه امروز شاهد برآمدن نسلي نويسنده در آنها هستيم خواهش ميكنم آن قدر بنويسند تا همه شهروندان را با گرفتاريهاي روزافزون آموزش آشنا كنند و به آنها نشان دهند آموزش خوب يعني اقتصاد خوب، سياست خوب، اجتماع خوب، قدرت جهاني و بينالمللي توانمند و شهروندان دانا و توانا و اخلاقمدار. گماني نيست كه توسعه همهجانبه كشور بايد از رهگذر آموزش بهدست آيد و بنياد يابد.