آسيبشناسي نظام آموزش و پرورش
با نگاهي به انديشه استاد مطهري
دكتر محمد كوكب/ تقارن میمون هفته کتاب با نمایشگاه مطبوعات و نیز بزرگداشت حکیم گرانمایه علامه طباطبایی، بهانه و فرصتی است برای طرح دوباره ضرورت اهتمام به کتاب و کتابخوانی. منتها این بار این قلم بر آن است که از زاویه و چشمانداز دیگری به این موضوع بپردازد و آن دیدگاه مسلط و غالب در نظام آموزش و پرورش کشور به کتاب و کتابخوانی و به طور کلی مقوله آموزش و فراگیری علم و دانش است. واقعیت این است که به رغم تحولات مثبت و سازندهای که در سالهای پس از انقلاب در نظام آموزش مملکت صورت گرفته، متاسفانه هنوز این نظام نتوانسته خود را از چنبره روشهای کهنه و قدیمی - که در آن ذهن و حافظه افراد به منزله انباری تلقی میشود که باید از انبوه اطلاعات پر شود - نجات دهد. در این نظام آموزشی، دانشآموز و دانشجوی موفق کسی است که خوب حفظ کند و محفوظات خود را خوب پس دهد و در حقیقت حکم یک روبات و آدم آهنی را ایفا كند که کمترین پردازشی در دادههای دریافتی نکند و آنها را عینا به معلم و استاد تحویل دهد. در نظام موجود، دانشآموز و دانشجو اگر هم بخواهند درچندوچون این دادهها تفکر کنند و آنها را در میزان داوری عقلانی سنجش كنند، امکان و فرصت این کار را پیدا نخواهند کرد؛ چرا که خستگی ناشی از تکالیف درسی روزانه، حال و حوصلهای برای بروز خلاقیت باقی نمیگذارد، وانگهی روش ارزیابی حاکم بر نظام آموزشی بر این اصل و اساس مبتنی است که متعلم بسته آموزشی را که از معلم دریافت کرده، بدون کمترین دخل و تصرفی در جلسه آزمون تحویل دهد. همین جا ذکر این داستان واقعی را خالی از لطف نمیدانم؛ سالها پیش از یکی از دانشجویان استاد شهید مطهری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شنیدم که از قول یکی دیگر از دانشجویان استاد میگفت در جلسه آزمون شفاهی درس فلسفه بوعلی در دوره دکتری، به تمامی سوالات ایشان به نحو دقیق و صحیح پاسخ دادم و وقتی نمره 13 را از ایشان دریافت کردم با تعجب علت را جویا شدم. استاد مطهری در پاسخ فرمودند: چون حفظ کردهای و مطلب را نفهمیدهای! استاد شهید، خود در این خصوص میفرمایند: «آنچه که در زمینه فراگیری ضرورت دارد مساله تفکر کردن در مادههای فراگرفته شده است. تعلیم دهنده و مربی باید کوشش کند که به متعلم رشد فکری یعنی قوه تجزیه و تحلیل بدهد، نه اینکه تمام همش این باشد که دايم بیاموزید، فراگیرید و حفظ کنید» (تعلیم و تربیت در اسلام، ص 20 و 29).
ایشان برخلاف تصور متعارف که شخص هرچقدر از استادان بیشتری بهره برده باشد عالمتر است، معتقدند «عالمی که 30 سال یا 25 سال عمر یکسره درس این استاد و آن استاد را دیده، او دیگر مجال فکر کردن برای خودش باقی نگذاشته؛ تمام نیرویش صرف گرفتن شده، دیگر چیزی نمانده برای آنکه با نیروی خودش به مطلبی برسد» (همان، ص 19).
استاد مطهری در زمینه کتابخوانی نیز بر این نکته تاکید میورزند که «هرچیزی تا خود خواننده درباره آن فکر نکند و از فکر خود چیزی بر آن نیفزاید، با روحش آمیخته نمیگردد و در دلش نفوذ نمیکند و در عملش اثر نمیبخشد» (داستان راستان، ج 1، مقدمه، ص 16).
محصول چنین روشی در فراگیری علوم و کتابخوانی، پرورش استعدادها، شکوفایی خلاقیتها و ظهور و بروز قوه ابداع و ابتکار و نوآوری است؛ همان که در بزرگانی همچون استاد مطهری و استاد ایشان علامه طباطبایی کاملا مشهود بود. حواشی استاد مطهری بر کتابهایی که مطالعه میکردهاند، بهترین گواه بر این واقعیت است که معظمله دادههای علمی - معرفتی را در ذهن پویای خویش واکاوی و حلاجی میكرد و هیچ مدعایی را بدون برهان و دلیل نمیپذیرفت. این گونه است که آثار فلسفی، فقهی، اجتماعی و حتی تفسیری ایشان از اتقان و استحکام علمی برخوردار است و ذهن مخاطب کنجکاو و پرسشگر را اقناع میکند.به هر روی آنچه برای مدیران و مسئولان نظام تعلیم و تربیت کشور باید اصل باشد، این است که دانشآموختگان مقاطع تحصیلی در سطوح گوناگون اعم از دبیرستان و دانشگاه و تحصیلات تکمیلی تا چه اندازه واجد روح علمی و قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل هستند و تا چه حد از عقل انتقادی و ذهن پرسشگر برخوردارند، وگرنه دلخوش بودن به شمار رو به افزایش دانشآموختگان و صرف انرژی و سرمایه برای تربیت افرادی که ذهنی انباشته از اطلاعات دارند ولی قدرت نقد و بررسی عالمانه این اطلاعات را ندارند، آب در هاون کوفتن و کشتی در خشکی راندن است.