جايگاه دانشگاه در دولت تدبير و اميد
سيد رضا صالحي اميري
تاسيس دانشگاه در ايران از مباني نظري قوي، آنچنان كه در قرن نوزدهم در اروپا درگرفت برخوردار نيست و لاجرم در جامعه توسعه نيافته ايران موضوع دانشگاه هم مثل بسياري از موضوعات ديگر با مشكلات و چالشهاي خاصي روبه رو است. اگرچه دانشگاه در ايران، باتاسيس دانشگاه تهران در سال 1313 پا به عرصه وجود گذاشت و پس از آن در طول سالها دانشگاههاي ديگري در تهران و مراكز استانها و بيشتر شهرها تاسيس شده و توسعه يافتهاند و از اين حيث عمر هشتاد سالهيي دارند، اما در بين موسسان اوليه دانشگاه در ايران تصور روشني از رسالت دانشگاه وجود نداشت و تنها براي رفع كمبود افراد متخصص در حد مورد نياز كشور نسبت به ايجاد دانشگاه اقدام شد. نه ناصرالدين شاه، نه فخرالسلطنه و نه حتي اميركبير تصويري از علم و ارتباط ميان علم و دانشگاه و مدرسه عالي نداشتند. نفس انتخاب واژه دارالفنون نشان ميدهد مديران و حاكمان آن زمان تلقي بسيار مبهمي از علم، مدرسه و دانشگاه داشتهاند. اگر تيمورتاش و رضا شاه تصوري از علم و دانشگاه داشتند، در تلگراف خود به عيسي صديق تصريح نميكردند كه دولت پول ندارد معلم و مهندس و طبيب از خارج بياورد و بايد دارالمعلمين احداث شود يا حتي شايد لغت دانشگاه هم در مقابل (يونيورسيته) ساخته نميشد: درحالي كه يونيورسيته مفهوم جامعيت را در بر دارد، دانشگاه تنها محل دانش، به معناي دانستههاست نه محلي براي خلق دانش و بروز خلاقيت. بنابراين دانشگاه هم مانند بسياري ديگر از مظاهر مدرنيته، بدون آنكه به درستي به مباني و ضرورتهاي آن پرداخته شود وارد كشورمان شد و در سير تاريخي هشتاد ساله خود با فراز و نشيبهاي بسياري به حيات خود ادامه ميدهد. البته نبايد فراموش كرد كه ايرانيان در طول تاريخ ملتي با فرهنگ و اهل علم و دانش بودهاند و مردم ايران اعم از طبقات پايين، متوسط يا بالا همواره يكي از راههاي اثرگذاري بر جامعه و تحرك اجتماعي از موقعيت فروتر به موقعيت فراتر را كسب علم و دانش ميدانستهاند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي، دانشگاه هم دستخوش تغيير و تحولات بسياري شد. بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره) به درستي دانشگاه را «مبدا تحول » برشمرد و اساس و مبناي هرنوع تغيير را در دانشگاه و تربيت دانشجويان مسلمان و متعهد ميدانست. مقام معظم رهبري هم نسبت به مسائل دانشگاه و توسعه علم وفناوري دركشور اهتمام ويژهيي داشته و دارند و همواره به همه دولتها سفـــارشهــاي اكيدي پيرامون نقش بيبديل دانشگاه در روند توسعه و پيشرفت كشور كردهاند. خوشبختانه مساله دانشگاه در دولت تدبير و اميد هم از جايگاه ويژهيي برخوردار است و رويكرد دولت در مواجهه با دانشگاهها و اهميت آن در منظر رياست محترم جمهوري به خوبي در عملكرد دولت طي عمر كوتاه خود آشكار است. از همان روز كه رايزنيها براي تشكيل كابينه دولت يازدهم آغاز و برنامههاي دستگاههاي اجرايي كشور تهيه شد، مسائل دانشگاه و آموزش عالي هم در اولويت دغدغههاي دولت و رييس آن قرار گرفت. توجه به شأن و منزلت دانشگاه و دانشگاهيان كه فرهيختهترين و تحصيلكردهترين بخشهاي جامعه در آن متمركزند و شناخت ضرورتهاي دانشگاه همچون «استقلال علمي دانشگاه»..
«ايفاي نقش واقعي دانشگاه در وجوه علمي، اجتماعي و سياسي»، «توسعه شتابناك علم و فناوري در همه ابعاد آن»، «ترويج علم با هدف بالا بردن فرهنگ عمومي جامعه و رشد عقلانيت در تمام سطوح»، «باز تعريف ماموريت دانشگاهها و مراكز علمي و تحقيقاتي با توجه به شرايط جديد كشور»، «نهادينه شدن آزادي و امنيت بيان انديشه» و... مسير روشن دولت تدبير و اميد در عرصه آموزش عالي بوده و براي نيل به اهداف فوق گامي به عقب نگذاشته است.
فرآيندي كه براي انتخاب وزير علوم، تحقيقات و فناوري در دولت يازدهم طي شد در طول دولتهاي پس از انقلاب بيسابقه بود و تاكنون مشاهده نشده بود كه دستگاهي براي انتخاب مسوول ارشد خود با مشكلاتي از جنس انتخاب وزير علوم مواجه شود.
آنچه در يك و نيم سال گذشته بر سر وزارت علوم، تحقيقات و فناوري گذشت، مويد رويكرد روشن دولت تدبير و اميد در اين زمينه است و همانطور كه دكتر روحاني در مراسم بزرگداشت روز دانشجو تاكيد كرد، دولت بر عهدي كه با مردم از جمله دانشگاهيان بسته، پاي بند است.
رفتار دولت در اين قضيه به خوبي نشان داد كه به خاطر خوشايند عدهيي هرگز دست از سر اصول خود بر نخواهد داشت، حتي اگر لازم باشد براي پيشبرد برنامههاي خود براي مدتي وزارتخانه را با سرپرست اداره كند يا مجبور شود نامزدهاي متعددي به مجلس معرفي كند، چرا كه رييسجمهور بر اين باور است كه « دانشگاهيان با تعقل، علم و دانش، كليد تدبير و اميد گشايش همه درهاي ناگشودني هستند ».
اين اعتقاد دولت است كه سرمنشأ هر تحول عظيمي در كشور، دانشگاه و دانشجويان هستند و بدون حضور دانشگاهيان، تحولات سياسي و اجتماعي در كشور ابتر و ناكام خواهد بود. دانشگاه به مثابه ميزانالحراره و دماسنج جامعه است. سلامت و عدم سلامت جامعه با واكنش دانشگاهيان و دانشجويان دريافتني است، بنابراين درك مناسب از واكنش دانشگاهيان از سوي دولت، فهم تحولات جاري و آتي در جامعه وكشور است. در يك كلام تكيهگاه اجتماعي و طبقاتي دولت، دانشگاه و دانشگاهيان هستند و حفظ اين سرمايه از واجبات دولت تدبير و اميد است.