فرصتي براي تامل و درنگ
سيدعلي ميرفتاح/ معاون وزير بهداشت آمار داده است كه در سال 91، بالغ بر 220 هزار جنين، به طور غيرقانوني سقط شده است. ضمن اينكه به طور متوسط سالي 440 هزار فرصت فرزندآوري از بين ميرود. (معني اين دومي را بنده خيلي نميفهمم و نميدانم به لحاظ علمي دقيقا چه اتفاقي ميافتد كه فرصت از بين ميرود اما از فحواي كلام ميفهمم كه يك جاي كار ايراد و اشكال دارد كه ملت از فرصت پيش آمده حسن استفاده را نميكنند. ضمن اينكه هر طور حساب ميكنم اين رقم يكدهم، بلكه يكصدم فرصت واقعي سوخت رفته است. بگذريم و وارد معقولات، بلكه محسوسات نشويم. ) اما به نظرم آن آمار اول بهشدت تاملبرانگيز و قابل ملاحظه است. من از آمار سقط و كورتاژ در دنيا بيخبرم و نميدانم آيا ما از غربيها جلوتريم يا عقبتر. ظاهرا هر وقت پاي مشكل و ايراد و بزه و جنحهيي پيش ميآيد بحث غرب و شرق هم به ميان كشيده ميشود و مقايسه صورت ميگيرد. مقايسه البته در بعضي موارد بد نيست و روشن ميكند كه ما كجاي كاريم و چقدر از دنيا عقب هستيم يا جلو، اما با توجه به شرايط فرهنگي و آموزههاي ديني و عادتهاي ايراني، چه 220 و چه 10، زشت و زننده است و مايه آبروريزي براي بزرگ و كوچك اين مملكت است. به قول شاعر كار بد مصلحت آن است كه مطلق نكني. اگر زمان شاه از اين خبرها بود حتما مورد اعتراض اخلاق گرايان قرار ميگرفت و فرياد اعتراض افسوس و دريغ از هرسو بلند ميشد اما اين اتفاق فعلا در مملكتي افتاده كه 30 سال كار فرهنگي در آن صورت گرفته و در مدارس و دانشگاههايش تعليمات ديني تدريس شده و معلمان امور تربيتي روي ذهن و دل بچهها كار كردهاند و تلويزيون و سينما و كتاب و مجله بهشدت كنترل شدهاند كه يك وقت بدآموزي نداشته باشند و حرف و كار زشت ياد كسي ندهند. آنها كه بچه مياندازند 50 ساله و 60 ساله نيستند كه توسط فرهنگ منحط طاغوت بالنده شده باشند بلكه 30 سالههايي هستند كه در فضاي پاستوريزه و كنترل شده چشم گشودهاند و همواره از ماهواره و ويديو و آموزههاي غربي پرهيز داده شدهاند. من بدبين نيستم و پيرامونم را سياه و تيره نميبينم اما وقتي آمار كورتاژ غيرقانوني را با آمار ديگر بزهها جمع ميزنم به اين نتيجه ميرسم كه ما يا داريم سورنا را از سمت گشادش ميزنيم يا روش و منشمان اشكال اساسي دارد. كافر همه را به كيش خود نميپندارد و من هم با يك مشت بچه انداز وخلافكار، خروار ملت را بدنام نميكنم و اين گناهان را به همه تعميم نميدهم. اما معتقدم كه ما در تربيت نسل جديد مشكل داريم و با وجود راههاي قهري و كنترلي و تشويقي، نميتوانيم آمار جرم و بزه را پايين بياوريم. جالب اينجاست كه حاضر نيستيم قدري تامل كنيم و اقدامات فرهنگي و اعتقاديمان را مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيم. همين چند سال پيش يادم هست كه بنا به توصيه يكي از معلمان اخلاق نهضتي راه افتاد كه عليه سقط جنين فيلم بسازند و بديها و زشتيهاي اين كار را نمايش دهند. اتفاقا فيلمسازان صاحبنامي هم در اين پروژه وارد شدند و چندين فيلم مهم ساختند. اما آيا اين پروژهها مفيد فايده هم بودند و تاثيري هم بر تماشاچيهايش گذاشتند؟ اصلا آيا مكانيسمي داريم كه بفهميم فعاليتهاي فرهنگيمان نتيجه بخش هستند يا نه؟ آيا جايي هست كه بررسي كند ببيند كتابهاي تعليمات ديني دين بچهها را زياد ميكنند يا كم؟ آيا نهادي، سازماني، ارگاني وجود دارد كه روي رفتارهاي كنترلي و قهري تامل كند و جوانب را بسنجد و به ما بگويد كه آيا در اين راه توفيقي حاصل كردهايم يا نه؟ بالاخره از كيسه ملت پولي هزينه شده و خوب است كه حساب و كتاب شود و به ما گزارش دهند كه آيا اين ارقام توانستهاند در اسلامي شدن و اخلاقي شدن كشور موثر بيفتند؟ آن جمله معروف امام خميني كه ما مامور به تكليفيم، مربوط به موضوعات ديگري است و در اداره فرهنگي كشور نميشود به نتيجه وقعي ننهاد. هم ايشان به صراحت در تحريرالوسيله فرمودهاند كه امر به معروف و نهي از منكر ناظر به حصول نتيجه است و اگر اطميناني به حصول نتيجه نباشد بايد در چنين اقدامي ترديد و تامل كرد. با اين حال ما با جديت و شدت به رفتارهاي بعضا بيحاصل فرهنگيمان ادامه ميدهيم و كاري هم به نتيجهاش نداريم. با حجاب مقابله ميكنيم حتي اگر به بيحجابي دامن بزند. با مواد مخدر و مشروبات الكلي مبارزه ميكنيم، حتي اگر روزبهروز آمار شرب خمر و استفاده از مواد مخدر بيشتر شود. براي سقط جنين فيلم ميسازيم و كاري نداريم كه سالي 220 هزار جنين سقط ميشود. گويي ما اهل همهچيز هستيم جز تامل و درنگ.