دلنوشته وزيربهداشت درباره هديه دانشآموزان شينآبادي
اعتماد| دانشآموزان شينآبادي كه حادثه دلخراش آتشسوزي آذرماه 1391، روي بخش عمدهاي از خاطرات و زندگيشان سايه انداخته، با كشيدن يك نقاشي، امضاي آن و تقديم اين يادگار بهيادماندني به وزير بهداشت، از وي بابت زحماتي كه تاكنون براي مداوا و پيگيري درمانشان كشيده تشكر كردند. نقاشي دانشآموزان شينآباد (كه امروز و تا سالها بعد هم آنها را با همين نام، «دانشآموزان شينآباد» صدا خواهيم زد) تصوير سادهاي از يك درخت است. درختي در جوار كوه و آسمان آبي كه شاخههايش اگر چه بيبر است اما ميتواند استراحتگاهي باشد براي كبوتران در راه مانده و خسته. و از اين نقش مهمتر در زندگي چيست ؟ پناهي باشيم و روزنه اميدي براي آنهايي كه از همهچيز و همه جا خسته شدهاند... پشت قاب تابلوي اين نقاشي، 9 امضاست. امضاي دختراني كه سال 91، كودكاني بودند و امروز، نوجواناني شدهاند كه بايد در انديشه آينده و روزهاي بهتر باشند. اين نقاشي به همراه يك شاخه گل سرخ (كه نماد دوستي و محبت است) سهشنبه شب و توسط يكي از اعضاي انجمن حمايت از بيماران سوختگي به وزير بهداشت تقديم شد و ايسنا گزارش داد كه قاضيزاده هاشمي در پاسخ به اين هديه در كانال تلگرامي خود نوشته است: «تجربه فعاليت دو ساله در بخش سوختگي، هرگز از ذهن و خاطرم پاك نميشود. بيست و چند سال گذشته اما همچنان درد و رنج بيماران سوختگي و سختي كار پرسنل شاغل در اين بخش برايم زنده است. بيماراني كه ناچار به تحمل درمانهاي طولانيمدت هستند و گاه تا يك سال بسترياند و اعمال جراحي متعددي را تجربه ميكنند. هنوز شعلههاي تند و سركش آتشي كه از بخاري در حال اشتعال مدرسه شينآباد بر صورت زيبا و معصوم دانشآموزان پنجه كشيد، پيش چشمانمان روشن است و متاسفانه همچنان از گوشه و كنار، خبرهاي تلخ حوادث سوختگي را ميشنويم؛ گاه نتيجه سهلانگاري و گاه محصول فقر و فقدان امكانات. حاصلش هم ميشود افرادي كه نيازمند درمانهاي خاص هستند و در كمال تاسف، امكانات فعلي بخش سوختگي كشور پاسخگوي نياز آنان نيست؛ بيماراني كه اگر بهموقع و به درستي درمان شوند، ميتوانند به زندگي با نشاط در جامعه ادامه دهند. اما... ديشب نشستي داشتم با اعضاي انجمن حمايت از بيماران سوختگي و يك بار ديگر به سالهاي تحصيل برگشتم؛ روزهاي كار در بخش سوختگي... در انتهاي نشست، نقاشياي به دستم دادند كه برايم بسيار با ارزش بود... از دانشآموزان شينآباد؛ نوجواناني كه روزي انگشتان كوچكشان در حادثهاي از سر سهل انگاري سوخت، به هم چسبيد و از حركت باز ايستاد و امروز پس از چندين نوبت درمان و عمل جراحي قادر به هنرنمايي روي بوم نقاشي است. براي بچههاي شينآباد و همه بچههاي سرزمينم سلامتي آرزو ميكنم و اميدوارم هيچوقت در آتش سهلانگاري ما نسوزند. كسي روي اين هديه نميتواند قيمت بگذارد. پس آن را به عنوان نمادي از مظلوميت و احساسات پاك بچههاي شينآباد به موزهاي خواهم سپرد.»