آيا «دشمن» يك توهم است؟
علي شكوهي
در يكي از گروههاي اجتماعي بحثي درباره مقوله «دشمن» جريان داشت و بنده هم اظهارنظري كردم. دوستي در پاسخ نظر من معترضانه مطلبي نگاشت و محورهايي را مطرح كرد تا وادارم كند كه بيشتر و صريحتر در اين باره سخن بگويم. در آنجا مجالي نشد اما نكاتي را در پاسخ به ايشان در اينجا مينويسم، زيرا ميدانم كه اين موضوع، عام و فراگير است و بهتر است مفصلتر به آن پرداخته شود.
خلاصه اشكال آن دوست ما اين بود كه «منظر و دريچه نگاه شما به مساله روابط بينالملل درست نيست. شما هر كشوري را كه با منافع ما همراه نيست دشمن ميدانيد كه قصد سرنگوني شما را دارد. شما با گارد جنگ و جنگيدن با دنيا به كشورهاي ديگري كه با شما منفعت مشترك ندارند، مينگريد! نگاه شما باعث ميشود مذاكره با دشمنان فرضي در حد كفر به خدا و بالاتر تلقي شود و لذا مذاكره نميكنيد مگر اينكه بهقول خودتان ناگزير به صلح حسني شويد و الا قصد اولتان جنگ حسيني است.»
در اين زمينه چند نكته قابل تامل است:
1- بر مناسبات موجود جهاني زور حاكم است نه قانون، اخلاق و عدالت. بنابراين هر كشوري كه ضعيف باشد قادر به تامين منافع ملي خود نيست و بايد زورمند شد. از نهادهاي بينالمللي و كشورهاي ديگر هم نبايد انتظار داشته باشيم كه مطابق اخلاق و عدالت عمل كنند و تابع قوانين مقبول جهاني باشند.
2- بخشي از سازوكار جهاني مانند شوراي امنيت سازمان ملل كاملا مبتني بر يك ظلم ساختاري و نهادينهشده شكل گرفته است. عضويت 5 كشور به صورت دايمي و با حق وتو، مانع از آن است كه در اين نهاد، تصميم جمعي عادلانه گرفته شود و اين دولتها هميشه ميتوانند مانع چنين تصميمي شوند.
3- در جهان بههم پيوسته كنوني، منافع كشورها در مواقعي همسو هستند ولي در بسياري از مواردي هم متعارض قرار ميگيرند. صرف همراه نبودن منافع را نبايد دشمني تفسير كرد. دشمني حالتي است كه تعارض منافع دو كشور در حد موجوديت اصل نظام و اساس حكومت است يعني يك يا هر دو طرف، منافع ملي خود را در تعارض با ديگري و حتي در نوع نظام سياسي آن كشورها تعريف ميكنند.
4- به نظر ما مفهوم «دشمن» براي جمهوري اسلامي واقعيت دارد و يك امر خيالي و فرضي براي بهرهبرداري داخلي نيست. از اسراييل بگذريم كه اساسا با جمهوري اسلامي در حد موجوديت نظام مشكل دارد و ما نيز موجوديت آن دولت را به رسميت نميشناسيم، امريكا نيز كشوري است كه منافع فراواني در تعارض با منافع ما دارد. اين كشور هم داراي انگيزه براي تهديد اساس جمهوري اسلامي است و هم اگر فرصت آن را بيابد، امكان و توانايي تحميل اين خواست و اراده خود را دارد. اين امر با مراجعه به تاريخ مداخلات آشكار و پنهان امريكا در جهان و ايران قابل اثبات است و دليلي هم نداريم كه مدعي تغيير رويه اين كشور باشيم.
5- همه كشورها در جستوجوي منافع خودشان هستند و در اين ترديدي نيست حتي كشورهايي كه با ما دوستي ميكنند. بسياري از كشورها هم هستند كه دشمن ما نيستند اما منافع متفاوتي دارند. اينگونه نيست كه ما كشورهاي جهان را فقط به دو دسته دوست و دشمن تقسيم كنيم. بسياري از كشورها هستند كه در ميانه اين دو طيف قرار دارند و ما متناسب با منافع خود با آنها تعامل ميكنيم.
6- نگرش جنگي صرفا در مقابل كشورهايي موضوعيت دارد كه در عمل با ما در حال جنگ هستند. معني ندارد كه ما تحركات نظامي و ايجاد پايگاههاي مشترك در پيرامون مرزهاي خود و حمايت آنان از دولتها و جريانهاي مخالف براي تحت فشار قرار دادن كشورمان را ناديده بگيريم. مگر ميشود امروز از نقش بازدارنده قدرت نظامي بگذريم و فردا كه كشورهايي با تحريك امريكا و اسراييل كانديداي درگيري با ايران شدند، به فكر چاره بيفتيم؟ تجربه جنگ تحميلي براي ما درسهاي زيادي داشته است.
7- ما ميتوانيم و در مواردي بايد با دشمن هم مذاكره كنيم. اين امر تابع منافع ملي ما است و در صورت نياز و براي تامين منافع و دفع ضرر و پيريزي مناسباتي تازه و در حوزه مشتركاتي كه وجود دارد بايد مذاكره كنيم. مذاكره كردن نه واجب است و نه تابو و در هر صورت بايد متناسب با شرايط درباره آن تصميم گرفت.
8- اين روزها هميشه اين دعاي مرحوم دكتر شريعتي ورد زبان من است كه «خدايا! عقيدهام را از دست عقدهام مصون دار!». همه ما از برخي برخوردهاي داخلي، عقده در دل داريم اما نبايد اين امر عقيده درست ما را دستخوش تغيير ناروا كند.