محاكمه نارواي تاريخ ديروز با منطق امروز!
علي شکوهي
در كشور ما هر ساله از حوالي 26 دي يعني سالروز فرار شاه از ايران، عملا مباحث مرتبط با تاريخ انقلاب اسلامي داغ ميشود و همه رسانهها و محافل سياسي به مقوله انقلاب سال 57 ايران توجه مضاعف نشان ميدهند. در اين ميان به خصوص با ظهور رسانههاي جديد مانند شبكههاي اجتماعي در فضاي مجازي، پيامهاي زيادي از سوي طيفهاي سياسي گوناگون، توليد و در آن به شكلي متفاوت به ماجراي انقلاب اسلامي و دلايل پيروزي آن پرداخته ميشود. توجه به اين مقوله و تلاش براي بازخواني تاريخ تحولات ايران به خصوص رخدادهاي مرتبط با انقلاب اسلامي، يك امر مفيد است و نشان ميدهد كه اين واقعه به شكل جدي بر وضعيت امروز ما هم موثر است و همه افراد جامعه به گونهاي از آن رخداد تاريخي متاثرند و به همين دليل، براي شناخت بهتر و همهجانبهتر آن تلاش ميكنند و از جمله پرسشهايي را مطرح ميكنند كه شايد در زماني و براي نسلي از نيروهاي انقلاب، اساسا مهم نبود و موضوعيت نداشت اما اكنون به دلايلي، اهميت مضاعف يافته و بايد براي آنان پاسخ يافت.
شخصا مخالف اين تكاپوي علمي و تاريخي نيستم و اساسا طرح پرسش درباره انقلاب اسلامي حتي به شكل تند و تيز و ظاهرا جنجالي و پرتنش را هم حق نسلي از نيروهاي جوانتر جامعه ميدانم كه مانند ما در ايران آن روز، نزيستند و آنچه براي ما «زندگي» بود براي اينان «تاريخ» شده است. مردمي كه در روزهاي انقلاب در آن رخداد بزرگ تاريخي حضور نداشتند و امروز نتيجه آن را مطلوب خود نميدانند به صورت طبيعي به سراغ پرسشهاي خاص ميروند. درستتر اين است كه بگوييم برخي پرسشها و ابهامات مطرح درباره انقلاب اسلامي و تحولات تاريخي آن، به سراغ اين نسل آمده است و ذهن آنان را به خود مشغول كرده و اكنون بايد به دور از هر گونه غوغا و جنجالي، به سراغ اين پرسشها رفت و به آنان پاسخ داد. به هر حال اين نسل ميخواهد بداند كه چرا انقلاب در ايران واقع شد؟ چرا اين انقلاب رنگ و محتواي اسلامي به خود گرفت؟ چرا رهبري انقلاب را روحانيت به عهده گرفت؟ سهم جريانهاي سياسي و فكري ديگر در پيروزي انقلاب اسلامي چه بود؟ و... و دهها سوال ديگر كه ممكن است اين روزها در سطح برخي از اين شبكههاي اجتماعي و بر زبان كساني بچرخد و پاسخ بطلبد. به همه اين پرسشها بايد در يك فضاي آرام و درست و بدون متهم كردن كساني كه اين سوالات را مطرح ميكنند، پاسخ داد و اين را حق مردم و به خصوص نسل جوان جامعه دانست. اگر اين موضوعات مورد توجه نخبگان مدافع انقلاب اسلامي نباشد و به دغدغه مشترك همه ما تبديل نشود، قادر نخواهيم بود وارد دنياي ذهني نسل جوان جامعه بشويم و براي اقناع آنان درباره رفتار سياسي نسلي كه در انقلاب موثر بود، كاري مفيد انجام بدهيم.
در عين حال يك نكته را بايد به همه كساني كه قصد بررسي مسائل تاريخي به خصوص مسائل تاريخ انقلاب اسلامي را دارند متذكر بشوم. براي فهم درست مسائل اجتماعي و تاريخي، افراد بايد از نوعي جامعهشناسي درونفهمي يا تفهمي استفاده كنند، يعني خود را به جاي مردمي قرار بدهند كه در سال 57 در ايران ميزيستند و در جريان انقلاب اسلامي داراي نقش بوده و جمهوري اسلامي را جايگزين نظام سلطنت كردند. بايد درك كرد كه مردم در سال 57 چه حسي نسبت به رژيم شاه و حاميان خارجي آن داشتند، نظرشان درباره نيروهاي مبارز و انقلابي اعم از گروههاي مسلح يا نيروهاي مبارز سياسي چه بود، اقدامات رژيم شاه در حوزههاي مختلف چه تاثيري بر افكار عمومي مردم داشت و خلاصه هر كسي بايد به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب برگردد و خود را در آن شرايط تصور كند و منطق انقلابيون و نيز حاميان رژيم را بشناسد تا بهتر به درك وضعيت آن سالها موفق شود. امروز بعد از 37 سال كه از رخدادهاي اوايل انقلاب اسلامي ميگذرد، برخي تمايل دارند با تجربه امروز و اطلاعات تازه كسبشده و نتايجي كه بر برخي تصميمات قبلي بار شده است، به قضاوت بنشينند و عملكرد انقلابيون اوليه را نقد كنند. تا زماني كه نسل جديد خود را در جايگاه نسل انقلاب قرار ندهد و مسائل را از منظري كه آنان ديدهاند، نبيند قادر نخواهد بود منطق تصميمگيري يك ملت بزرگ در آن شرايط را درك كند. اشاره به برخي ناكاميهاي احتمالي جمهوري اسلامي در تحقق خواستههاي انقلابيون طي عمر 37ساله آن، ممكن است نقصي در عملكرد مسوولان باشد ولي نميتواند منطق كساني را كه در آن انقلاب حاضر بودند، مخدوش كند. در يك كلام، ما مجاز نيستيم با منطق و شناخت امروزين خودمان به قضاوت تاريخ ديروز كشورمان بپردازيم.