ادامه از صفحه اول
سياستزدايي و سياسيكاري
نخستين شرط شكلگيري چنين فضايي، حضور گرايشهاي رقيب است و پذيرفتن وجود رقابت. در غير اين صورت به جاي «گفتوگو» ، «گفت و شنود» جايگزين ميشود. گروهي كه امكان حضور دارند، ميگويند و براي بقيه صرفا امكان شنيدن فراهم است. دوره گذشته تاحدودي چنين اتفاقي رخ داده بود. حضور نابرابر گرايشهاي مختلف در نمايشگاهها، عدم پذيرش اصل رقابت و مديريت حداكثري و مداخلهگرانه برگزاركنندگان در گفتوگوهاي احتمالي باعث شده بود كه گفتوشنود جاي گفتوگو را بگيرد. در نظامي كه بزرگترين مدعايش فرهنگ است و خود را نظامي فرهنگي تعريف ميكند، چنين چيزي پذيرفته نيست. نظام فرهنگي وقتي شكل ميگيرد كه خطكش همه حوزهها در دست اهل فرهنگ باشد و تمام سياستها و برنامهها و فعاليتها با اين خطكش سنجيده شود.
آنچه روزنامهنگار ميخواهد
مردي ميانسال، استادي در عرصه نوشتن، چهرهيي شكيبا كه به مدد همين شكيبايي بيمهريها را تاب آورده يا خيلي نرم از كنارشان گذر كرده است. استادي كه به شوق دانشجويان جوانش در دانشكده خبر با شوق پاسخ ميگويد و از حضور جوانان خوش تيپ تشكر ميكند. مردي كه در سختترين روزهاي روزنامهها، در دوران پس از جنگ، با روزنامه «حوادث» تنور اشتياق مردم به رسانه مكتوب را داغ ميكند تا تپيدن دل روزنامهنگارانه خودش را نيز مزه مزه كند... فريدون صديقي در مراسم مهربانانه بزرگداشتش چند جمله بيشتر نگفت؛ اين جملهها را مهربانانه ادا كرد و لبخند هم از لبش دور نميشد، اما معناي سخنانش شيرين نبود. گفت: دانستن رنج است و رنجوري به معني يادآوري خاطرات است. فرقي نميكند خاطرات وقتي شيرين باشد يادآوريشان ناراحتكننده است چون از دست داديشان و وقتي هم تلخ باشد يادآوريشان سخت است و ناراحتكننده چون تجربه كرديشان. روزنامهنگاري كه در همه عمرش روزنامهنگار مانده است،گفت: بهترين تجليل، تجليل از جايگاه و مرتبت مطبوعات بايد باشد. بايد به آنها فرصت داده شود تا ديده شوند و خوانده شوند. بايد فرصت داده شود تا خوانده شوند و ديده شوند...
وقتي روزنامهنگاري باشي كه در همه عمرت روزنامهنگار ماندهيي بيشك رنجهاي زيادي را تجربه كردهيي...