انتخابات و به رخ كشيدن قدرت
علي شكوهي
حق اين است كه انتخابات صرفا نماد مشاركت مردم در انتخاب وكلاي خود باشد و معناي ديگري ندهد اما در كشور ما اينگونه نيست و آمار بالاي مشاركت در انتخابات از منظرهاي گوناگون به اشكال ديگري هم تفسير ميشود. آمار بالاي شركت مردم در انتخابات، گاهي به اعلام وفاداري به اصل نظام تفسير ميشود و بنابراين بيانگر مشروعيت نظام سياسي نزد مردم است. از اين منظر گفته ميشود كه مشاركت بالا در انتخابات نشان ميدهد مردم همچنان از نظام دفاع ميكنند و به آرمانهاي بنيانگذار جمهوري اسلامي وفادارند. اين مشاركت گاهي به منزله اقدام عمومي و مشترك و كمهزينه مردم در خنثيسازي توطئههاي دشمنان معرفي ميشود. در غالب كشورهاي دموكراتيك، انتخابات اينگونه كاركردها را ندارد و از شركت بالاي مردم، چنين تفاسيري ارايه نميشود. در اين كشورها مفروض است كه مردم در هر انتخاباتي از حق شهروندي خود در انتخاب نمايندگان و مديران سياسي ارشد استفاده ميكنند. در برخي كشورهاي اروپايي شركت نكردن در انتخابات جريمه نقدي دارد و افرادي اين جريمه را ميپردازند و باز در انتخابات شركت نميكنند و باز هم كسي اين اقدام را «نه» به نظام سياسي معنا نميكند. چنين به نظر ميرسد كه انتخابات خبرگان و مجلس شوراي اسلامي پيشرو، يك كاركرد تازهاي را به مردم ما عرضه ميكند. در چند سال اخير روند سياسي متفاوتي در قياس با گذشته بر كشور حاكم شده است و يك جريان سياسي با بهرهگيري از تمام توان نهادهاي قانوني درصدد حذف يك جريان بزرگ انقلاب است. در واقع حذف يك جريان سياسي پرسابقه از بدنه نظام با اين تحليل غلط صورت ميگيرد كه اين جريان به مثابه تهديد دروني است و براي حفظ خلوص انقلاب بايد دست به پاكسازي زد. شايد بر اساس همين تحليل هم ردصلاحيت گسترده نيروهاي يك جريان سياسي درون جبهه انقلاب اتفاق افتاده است و هنوز هم تبليغ ميشود كه بايد مواظب جريان نفوذ باشيم و از شكلگيري يك مجلسي كه در آن اصولگرايان غالب نباشند، جلوگيري كنيم. طبعا آن جريان سياسي پرسابقه يعني اصلاحطلبان درون نظام، در اين شرايط چارهاي ندارند جز آنكه در صحنه بمانند و با وجود فشارهاي وارده، در انتخابات شركت كرده و ضمن به رخ كشيدن قدرت مردمي خود، تعلق خاطر خود به نظام را اثبات كنند. در انتخابات خبرگان نيز در اكثر استانهاي كشور رقابت انتخاباتي ميسر است ولي در برخي استانها، چنين امكاني وجود ندارد. در استان تهران كه برخي چهرههاي شاخص دو جريان سياسي كشور حاضرند و مردم بايد از ميان آنان، اقدام به انتخاب نمايندگان خود كنند، بيشتر محتمل است كه شاهد پيام انتخابات باشيم. مثلا در تهران افراد سرشناسي با گرايش سياسي و فكري متفاوت در صحنه رقابت حاضرند و ميتوان چهرههايي چون آيتالله هاشميرفسنجاني و دكتر حسن روحاني را در يك سمت و شخصيتهايي مانند آيتالله جنتي، آيتالله مصباح و آيتالله محمد يزدي را در جبهه مقابل تلقي كرد. مردم تهران با همه اين چهرهها آشنا هستند و مواضع و عملكرد آنان را ميشناسند و راي دادن آنان به اين افراد تابع تبليغات زودگذر و سطحي نيست. آنان با مواضع كلي اين دو طيف از فقها در طي اين سالها مواجه بودند و الان ميتوانند تصميم به انتخاب هر كدام از اين دو نگرش بگيرند. از طرفي رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين سالها مواضع خودش را درباره موضوعات گوناگون به صراحت بيان كرده و فقهاي مخالف ايشان هم در نشان دادن مواضع خود عليه آيتالله هاشميرفسنجاني سنگ تمام گذاشتهاند و در اين شرايط مردم ما قادر به تشخيص مواضع و تفكيك نگرش و مقايسه عملكرد آنان هستند و ميتوانند با انتخاب خود نشان بدهند كه به كدام گرايش و سليقه سياسي نزديكترند. البته با ردصلاحيت حاجسيدحسن خميني و بسياري ديگر از فقهاي همسو با آيتالله هاشميرفسنجاني، اينك نميتوان از دو ليست نسبتا مستقل در انتخابات خبرگان شهر تهران سخن گفت ولي طبيعي است كه افراد شاخصي كه برشمرديم، در معرض انتخاب مردم قرار دارند و هر كدام در تلاش جلبتوجه مردم و اثبات پايگاه مردمي خويشند. بگذريم كه متاسفانه برخي فقهاي وابسته به يكي از اين جريانهاي سياسي، اساسا به راي مردم بالاصاله بهايي نميدهند و معلوم نيست كه در صورت عدم استقبال مردم از آنان، هيچگونه احساس شكستي به آنان دست بدهد، ولي جريان مقابل كه راي مردم را مهم و در مشروعيت سياسي حكومت هم آن را موثر ميداند، بهترين مجال را دارد كه با جلب راي بيشتري از مردم، جايگاه خود را در درون نظام تثبيت كند.