نگاهي به «برادرم خسرو»
اثباتي بر نقش اساسي فيلمنامه
ونداد الونديپور/ فيلمي كه با فيلمنامهاي خوب و ساختي ماهرانه و با در نظر گرفتن اصل جذابيت، به شكلي واقعگرايانه و بدون اضافه گويي، به مسالهاي مهم و رايج بپردازد اثر با ارزشي است؛ فيلمي كه در عين اينكه سرگرمكننده است (چيزي كه مورد توجه عامه تماشاگران است)، قابليت آگاهي بخشي يا حداقل زدن تلنگري به اذهان مردم بعضا ناآگاه را دارد. «برادرم خسرو» (ساخته احسان بيگلري و نوشته او و پريسا هاشمپور)، جزو اينگونه فيلمها و به نظرم از بهترينهاي جشنواره امسال است. فيلمي درباره اختلالات رواني در بستري از روابط خانوادگي.
قصه، قصه دو برادر است؛ برادر بزرگتر، متاهل، دندانپزشكي مرفه و موفق و ديگري، بيكار و تنها و مبتلا به يك اختلال رواني نسبتا رايج، يعني اختلال دو قطبي يا شيدايي- افسردگي است. خواهر بزرگتر آنها، به خاطر رفتن به سفري ضروري، مدتي برادر كوچكتر را به بزرگتر ميسپارد؛ بزرگتري كه در رفتارش اثري از بزرگي نيست... فيلمنامه اين فيلم، برخلاف بسياري از آثار سينماي ما، حشو و زوايد و سكانسهاي اضافه و نامرتبط و غيرضروري ندارد و از موضوعي كه مورد نظرش است، پرت نميافتد و گرفتار شاخ و برگهاي بدشكل روايي نميشود و اين، يكي از ويژگيهاي مثبت اصلي اين فيلم است. با چند ديالوگ كوتاه، به شكلي خلاصه تماشاگر را از گذشته برادر كوچكتر و نقش خانواده در تشديد بيماري او مطلع ميكند و با پرداخت مناسب شخصيت برادر بزرگ و افزودن شخصيت زن داداش، نه تنها بديلي براي رفتار برادر بزرگ ارايه ميدهد، بلكه موضوع اختلالات رواني را به شكلي گستردهتر مورد توجه قرار ميدهد و اين واقعيت را گوشزد ميكند كه اختلال رواني حد و مرز ندارد و كم و بيش و بهخصوص در بسترهايي كه خاكي حاصلخيز براي بذر بيماري دارد، مثل خانواده متعصب و عاري از عاطفه و درك و جامعه ناآگاه، ميتواند همه را مبتلا كند. اصولا فيلم، شخصيتپردازيهاي خوب و حساب شدهاي دارد و به شكلي موجز، اطلاعات كافي از گذشته و حال شخصيتها در اختيار تماشاگر ميگذارد؛ اطلاعاتي كه به تماشاگر امكان ميدهد تا حد زيادي اين شخصيتها را بشناسد و به دنياي آغشته به اختلال آنها وارد شود.
بله! نه فقط برادر كوچكتر، بلكه همه شخصيتهاي داستان، كم و بيش از اختلالات رواني رنج ميبرند؛ اختلالاتي كه در انتظار فرزند نوجوان خانواده، كه اشارهاي است به نسل آينده، هم هست؛ نسلي كه مبتلا به بيماري والدينش ميشود و اين تسلسل شوم، با تجاهل متوليان امر، ادامه پيدا ميكند و با عوامل موثر فزايندهاي چون فقر و بيكاري و اعتياد، رشدش تسريع و تقويت ميشود؛ تا جايي كه جامعه، تبديل به آسايشگاهي عمومي شود، پر از انسانهاي از خود بيگانه خشمگين افسرده و مضطرب و عاري از انگيزه زندگي؛ قبرستاني از مردههاي زنده نما...
فيلم، بازيهاي خوبي دارد و نيز، استفاده به جايي از نماهاي طولاني (سكانس پلانها) ميكند و بهره بردن بيشتر از حركات دوربين به جاي برش، از كارهاي هوشمندانه كارگردان است كه مبين حس ركود حاكم بر فضاي زندگي اين شخصيتهاست.
«برادرم خسرو» نشان ميدهد كه فيلمنامه، نقشي اساسي و اصلي در كيفيت يك فيلم دارد و اين واقعيت بديهي را اثبات ميكند كه يك فيلمنامه خوب و منسجم با اجرايي ماهرانه و دقيق، لاجرم به خلق اثري باارزش و ديدني ميانجامد.