حجتالاسلام قمي:
شوراي نگهبان با منتقدان گفتوگو كند
گروه سياسي| يك كانديداي مجلس خبرگان رهبري گفت: اگر باب گفتوگوي بيشتري بين كساني كه از عملكرد شوراي نگهبان ناراحت هستند با مسوولان اين شورا باز شود، ميتواند براي كشور مفيدتر واقع شود. به گزارش ايلنا و خبر آنلاين، جملههاي كليدي اظهارات حجتالاسلام محسن قمي، به شرح زير است:
در اين دوره از انتخابات ما شاهد اين هستيم كه شور و شوق زيادي در ميان مردم وجود دارد كه در مقايسه با دورههاي گذشته رشد و افزايش چشمگيري دارد لذا اميدوار هستيم روز ۷ اسفند مردم با حضور خود در پاي صندوقهاي راي، به شور و شوق خودشان بيفزايند.
توجه داشته باشيم كه صندوقهاي انتخابات خبرگان، «صندوقهاي ذخيره معنوي كشور» قلمداد ميشوند كه تكتك برگههاي راي، اعتماد مردم به خبرگان را به تصوير ميكشد و در شرايطي كه جز مجلس خبرگان هيچ نهادي نميتواند بنبست به وجود آمده را بشكند، اين مجلس در لحظههاي بحراني و حياتي و با توجه به نافذ بودن راي مردم به ميدان ميآيد. لذا انگيزه مردم و به ويژه كساني كه دغدغههايي براي خود و فرزندانشان دارند براي شركت در انتخابات خبرگان امري روشن و مشهود است.
در مورد مساله بانوان يكي از انتقادهايي كه قبل از پيروزي انقلاب و در بحبوحه انقلاب مطرح شد، اين بود كه چون انقلاب، اسلامي است ممكن است حقوق زنان ناديده گرفته شود و حضور اجتماعي آنها محدود شود، اما در حالت كنوني كه وارد سيوهشتمين سالگرد انقلاب شدهايم ميبينيم كه تا چه حد اين موضوع نادرست است.
در انتخابات مختلفي كه برگزار شده، تجربه ثابت كرده كه بيش از ۶۰ درصد شركتكنندگان در انتخابات را بانوان تشكيل ميدهند كه اين موضوع نشان ميدهد بانوان نسبت به سرنوشت، اجتماع و حتي فرزندان خود بسيار حساس هستند. بارها به اين نكته اشاره كردهام كه حضور زنان ما در عرصههاي سياسي و اجتماعي، كمكم به الگوي زنان موثر تبديل شده است و نشان ميدهد كه زن نبايد تك قطبي باشد. يعني لازم نيست كه تنها عفت و دين خود را حفظ يا اينكه فقط در صحنههاي اجتماعي و سياسي حضور داشته باشند بلكه ميتوانند هر دو موضوع را در خود جاي دهند و اين الگويي است كه تمامي زنان و دختران حاضر در دنيا به آن نيازمند هستند و اين مدل رفته رفته جاي خود را در ميان جوامع بشري باز كرده است.
زماني كه بحث عملكرد به ميان ميآيد، بايد به يك مساله توجه كرد كه فلسفه وجود اين شورا در قانون اساسي آمده و برگرفته از آموزههاي ديني است كه كاملا روشن و عيان است و در خيلي از كشورهاي ديگر هم مشابه چنين ساختاري وجود دارد. ليكن ممكن است برخي نسبت به نوع عملكرد اين شورا انتقاد داشته باشند كه به نظرم اين يك موضوع طبيعي است. چراكه ما نميتوانيم نهادي را پيدا كنيم كه در جامعه به آن انتقاد نشود و مهم اين است كه هر نهادي مسوول پاسخگويي به اعمال و رفتار خودش است و سعي ميكنند تا شبههها را در يك زمان مناسب پاسخ دهند.
هميشه بر اين نكته تاكيد كردهام كه اگر باب گفتوگوي بيشتري در اين خصوص، يعني در رابطه با كساني كه از عملكرد شوراي نگهبان ناراحت هستند با مسوولان اين شورا باز شود، ميتواند براي كشور ما مفيدتر واقع شود. به صورت كلي آن چيزي كه در وظايف شوراي نگهبان است (هم به عنوان انتخابات و قانون اساسي و همين طور بحث نظارت بر انتخابات خبرگان كه خبرگان بر عهده فقهاي اين شورا گذاشتهاند) اين امر را لازم جلوه ميدهد كه كانديداهاي شوراي نگهبان بايد شرايطي از جمله فقيه بودن و فقيهشناس بودن، عدالت، شجاعت و بصيرت داشته باشند و احراز اين شرايط به خصوص در بحث احراز فقاهت بر عهده فقهاي اين شورا گذاشته شده است. لذا ممكن است خيلي مسائل ديگر اعم از استعلامها در اين بين مطرح باشد كه البته اين شيوهها موضوعيت ندارد بلكه طريقيت دارد و آنچه كه موضوعيت دارد اين است كه فقها به اين اطمينان برسند كه شخصي كه كانديدا شده داراي شرايط لازم است يا خير.
اما در كل كساني كه مورد تاييد شوراي نگهبان قرار نگرفتهاند، يعني براي اين موضوع (نماينده خبرگان رهبري) مورد تاييد نيستند نه اينكه صلاحيت كلي آنها زير سوال برود. بهطوري كه بخش زيادي از نامزدها همچنان در سطوح مختلف كشور مشغول به خدمت هستند و نگاه مردم به آنها همچنان نگاه مثبتي است، لذا اين دو موضوع نبايد با يكديگر خلط شود.
يكي از كميسيونهايي كه در مجلس خبرگان رهبري وجود دارد، كميسيون اصل 111 قانون اساسي است كه به كميسيون تحقيق معروف است. تشخيص تداوم صفات رهبري يكي از وظايف مجلس خبرگان است كه كميسيون تحقيق آن را انجام ميدهد و اين كميسيون از طرف مجلس خبرگان وظيفه دارد كه اين موضوع را رصد كند. متاسفانه به دليل جنجالهاي غيرضروري در اين خصوص اصل مساله به بوته فراموشي سپرده شده است. بر اساس متن قانون اساسي رهبر در مسووليتهاي فردي و كيفرياش با آحاد مردم تفاوتي ندارد. اگر كسي شكايتي از فرد عادي داشته باشد به محكمه شكايت ميكند و دادگاه هم فرآيند خاص خود را دارد. قانون اساسي ميگويد از اين جهت رسيدگي مانند همه افراد است.
نبايد از نامههاي رهبري انتظار تاثيرات فوري و زودگذر را داشت. اينها به تدريج در لايههاي زيرين جامعه جاي خود را باز ميكنند. همانطور كه نامه حضرت امام به گورباچوف تاثير خود را داشت، اين نامهها نيز در لايههاي زيرين جامعه جاي خود را باز كرده است و به تعبير يكي از اساتيد دانشگاههاي غربي، رهبري در اين خصوص در تبديل تهديدها به فرصتها از خود نبوغ نشان دادند. به اين دليل كه در فضاي تشديد اسلامهراسي و تبليغات رسانهها بر ضد اسلام، ايشان اين تهديد را به فرصتي براي دعوت جوانان به آزادانديشي تبديل كردند كه به دور از سلطه رسانهها به آموزههاي اسلامي برگردند. در اين دو نامه فرصتي شد كه ما به زبان فطرت يعني زبان مشترك بين جوامع مختلف توجه كنيم. در اين نامهها با زبان اديان ابراهيمي و زبان دردهاي مشتركي كه امروز داريم صحبت شده است. اين جمله حضرت آقا كه نوشته بودند «امروز تروريسم درد مشترك ما و شماست» با استقبال وسيعي در غرب مواجه شد. اين نامهها تاثيرات بسيار عميق و تاريخي از خود به جاي گذاشتند.