تصميمات سياسي نامطلوب و تغييرات ژئوپولتيكي براي تركيه
عبدالرضا فرجيراد٭
تركيه در دوران جنگ سرد به عنوان عضوي اصلي از ناتو وابستگي شديدي به كمكهاي سياسي، اقتصادي و نظامي غرب داشت و يكي از وظايف اصلي آن محاصره اتحاد جماهير شوروي بود. با پايان جنگ سرد، تركيه تا حدودي از وابستگي به متحدان غربياش رها شد و انگيزه دولتمردان اين كشور براي تبديل شدن به يك قدرت منطقهاي افزايش يافت. با روي كار آمدن توروگوت اوزال، نخستوزير اسبق و رييسجمهور بعدي تركيه، وي تلاش كرد تا تركيه را از محافظهكاري در سياست خارجي رها سازد. روابط با يونان و ايران بهبود يافت و تركيه گامهاي محكمي را براي عضويت در اتحاديه اروپا برداشت به طوري كه در سال 1999، اتحاديه اعلام كرد تركيه به عنوان نامزد الحاق به اين اتحاديه، مطرح است. با روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه، دولتمردان جديد به دنبال بازارهاي جديد و توسعه رابطه با خاورميانه علاقهمند شدند. لذا تصميم گرفتند كه مشكلات خود با همسايگان را به حداقل برسانند و در اين كار كاملا موفق بودند. با ادامه اين سياست، تركيه از نفوذ قابل توجهي در مناطق پيراموني بهره ميبرد و روابط دوستانهاي با طيف وسيعي از بازيگران در خاورميانه و شمال آفريقا برقرار كرد كه روابط نزديك با ايران و سوريه را نيز شامل ميشد. واكنش غضبآلود آقاي اردوغان به حملات اسراييل به غزه و پس از آن حمله اسراييل به كشتي مرمره كه در آن تعدادي تبعه تركيه كشته شدند، منجر به سردي روابط ديپلماتيك دو طرف شد. ضمن اينكه محبوبيت زياد موضع ضداسراييلي اردوغان در ميان اعراب و مسلمانان، حزب عدالت و توسعه را متوجه سود بردن از منافع اين محبوبيت در سطح منطقه و ايجاد سرمايه سياسي بيشتر داخلي كرد. با قدرت گرفتن داود اوغلو در حزب و رسيدن به منصب وزارت امور خارجه، كه مدت كمي بعد از آن بهار عربي نيز شكل گرفت، تركيه از يك رويكرد محتاطانه و با توجه خاص به اقتصاد در كشورهاي منطقه، به سمت حوزه نفوذ حركت كرد كه با توجه به اين تغيير سياست، يك سبك مداخلهجويانه را در كشورهاي عربي پيگيري ميكرد. به طوري كه اهداف سياست خارجي داود اوغلو كه در كتاب «عمق استراتژيك» وي منتشر شده، ستون فقرات سياست خارجي اين كشور را در منطقه شكل ميداد. در واقع داود اوغلو با پشتيباني آقاي اردوغان تركيه را به عنوان جانشين امپراتوري عثماني به تصوير ميكشيد كه به مدت پنج قرن بر مناطق بالكان، قفقاز و خاورميانه حكمراني ميكرد. در واقع همچون زمان امپراتوري، در كتاب «عمق استراتژيك» اين سرزمين، مناطق داخلي تركيه تعريف ميشد. اگرچه حزب عدالت و توسعه در عمل تماس با نظامهاي خاورميانهاي را مدنظر قرار داده بود و وضعيت موجود سياسي منطقهاي را ميپذيرفت، اما ديدگاه تركيه جديد يك ديدگاه تجديدنظرطلبانه به نظر ميرسيد. در راستاي همين سياست، با شروع بهار يا خيزش عربي، تركيه حمايت از احزاب اسلامگرا كه در حال قدرتگيري بودند را در دستور كار قرار داد. در بهار عربي مدل تركي شديدا مورد توجه انقلابيون در كشورهاي عربي قرار گرفت و تركيه به عنوان اصلاحگر در اين كشورها مطرح شد. اما خيلي زود مشخص شد كه مدل تركي چيزي جز سرابي نبوده و اميد نظامهاي بينالمللي نيز كه روي تركيه براي هدايت رژيمهاي نوظهور به سمت مدرنيزه شدن سرمايهگذاري كرده بود، از دست رفت. تغيير رژيم اخواني در مصر اولين ضربه كاري به تركيه بود و در هيچ كشوري بيش از سوريه نزول اين روند ملموس نبود. تركيه پس از عدم موفقيت در توافق با بشار اسد در دمشق، برخلاف سياست و رفتار فراقوميتي- مذهبي خود، به سمت يك روند جنگطلبانه قوميتي- مذهبي در برابر نظام سوريه به پيش رفت. به طوري كه در كنار عربستان سعودي و قطر قرار گرفت؛ در حالي كه از كشتار مردم توسط نظام اسد فغان ميزد، اما چشم خود را بر جنايت بنيادگراهاي مذهبي سلفي نيز بست. حتي هزاران نفر از آنها از طريق تركيه وارد سوريه شدند. افراط تركيه در حمايت از مخالفان و بنيادگراهاي سلفي به حدي زياد شد كه مسوولان كشورهاي غربي و از جمله امريكا به دفعات از حمايت تركيه از تروريسم انتقاد كردند. به همين جهت غرب درخصوص نيات تركيه در سوريه دچار ترديدهاي جدي شد. ايجاد تنش با روسيه و پيامدهاي آن نيز به اعتبار سياسي و نظامي تركيه صدمه وارد كرد. ضمن اينكه اين مسائل منجر به بههمريختگي داخلي در تركيه شد. انفجارهاي متعدد در شهرهاي مهم از جمله آنكارا، شكاف بين مردم، شكاف دولت با بخش مهمي از جامعه، درگيري نظامي با كردها و جنگ خياباني در شهرهاي كردنشين، بد شدن وضعيت اقتصادي و كاهش معاملات با همسايگان و از جمله روسيه و از دست دادن دهها ميليارد دلار در سال، قدرت گرفتن كردهاي سوريه بهعنوان متحد پكك در حال جنگ با نيروهاي تركيه، حمايت كشورهاي غربي از كردها، معضل دو ميليوني پناهندگان سوري كه در رابطه با مهاجرت آنها با اروپا مشكل پيدا كرده، از جمله پيامدهاي تغيير سياست تركيه به شمار ميرود. در اين ميان مشاجره تركيه و دولت اوباما بر سر حمايت از كردها به اندازهاي شديد است كه بر روابط دو كشور تاثير گذاشته است. به طوري كه آقاي اردوغان اعلام كرده امريكا بايد بين تركيه و كردها يكي را انتخاب كند. اتخاذ سياستهاي نامناسب، حتي با روسيه به نحوي پيش رفته است كه ناتو كه بايد در مقابل هر تهديدي تركيه را مورد حمايت قرار دهد، از تندرويهاي آقاي اردوغان انتقاد كرده و به دولت تركيه اخطار داده كه در صورت حمله به سوريه و درگيري با روسيه، روي ناتو حسابي باز نكند زيرا كه ناتو موظف است در صورت حمله به خاك تركيه از آن كشور حمايت كند. زماني تركيه وظيفه محاصره روسيه را به عهده داشت اما امروز روسيه تركيه را هم از طريق مديترانه و هم از طريق درياي سياه تحت فشار قرار داده است. تركيه اكنون با هيچ كشوري در حوزه پيراموني خود رابطه دوستانه ندارد. در پي بهار عربي، سياستهاي حزب عدالت و توسعه در تضاد با اكثر منافع ژئوپولتيكي سنتي تركيه قرار گرفت. اين كشور از عملگرايي سابق خود دور شده و اين امر باعث شد تا ملاحظات ايدئولوژيك، تا حدود زيادي سياست را هدايت كند. ضمن اينكه رويكرد ژئوپولتيكي در سطح منطقه، گفتمان سطحي دموكراسي اين كشور را بياعتبار ساخت و حتي بر سياستهاي داخلي نيز از نظر دموكراتيك اثر گذاشت. اگر دولت تركيه ميخواهد بيش از اين به اعتبار داخلي، منطقهاي و بينالمللياش صدمه وارد نشود، بايد به سمت سنت واقعگرايي در سياست خارجي خود بازگردد كه البته به خاطر مشكلات به وجود آمده، اين احتمال وجود دارد در آينده شاهد ترميم روابط تركيه با قدرتهاي حوزه پيراموني خود باشيم.٭ سفير سابق ايران در نروژ