نگراني از عدم مراجعه كودكان دچار اختلالات روان به مراكز درماني
دكتر محمدرضا محمدي
آخرين پژوهش حوزه سلامت روان كه ۱۰ هزار نمونه آماري در پنج استان كشور را در برداشت، نشان ميدهد كه 5/49 درصد از كودكان بين ۶ تا ۱۸ سال دچاري نوعي از اختلالات روان هستند كه نيازمند مداخله تخصصي است. استانهايي كه اين پژوهش در آنها انجام شده است تهران، خراسان رضوي، اصفهان، آذربايجان شرقي و فارس بوده است. در اين نمونه آماري حدود ۲۱ درصد از كودكان اختلالات احساسي داشته و حدود ۳۲ درصد هم به نوعي از اختلالات رفتاري مبتلا بودند. در بين اختلالات مختلف اختلال نافرماني مقابلهاي، با نزديك ۱۹ درصد و اختلال كمبود توجه و بيشفعالي با نزديك
۲۱ درصد بيشترين فراواني را در اختلالات رواني كودكاني داشته است كه اين دو اختلال ميتواند پيش زمينه بروز خشونت در بين كودكان باشد. از سويي در اين همايش فراواني ترسهاي اجتماعي (فوبيا) بيش از ۱۵ درصد و اضطراب حدود ۸ درصد بوده است.
اين پژوهش در حالي منتشر شد كه در آخرين پيمايش سلامت روان كودكان، ميزان ابتلاي كودكان به اختلالات روان را كمتر از ۳۰ درصد نشان ميداد. اين آمار حتي جامعه روانپزشكي كشور را نيز غافلگير كرد.
اگر به دنبال دلايل بروز و افزايش اختلالات رواني در بين كودكان باشيم، ميتوانيم به موارد بسيار زيادي اشاره كنيم. به نظر ميرسد كه شرايط عمومي جامعه از جمله مشكلات اقتصادي جامعه در ۱۰ سال گذشته، سبك فرزندپروري خانوادهها، برخورد مدارس با دانشآموزان و نگرشهاي خانوادهها نسبت به وضعيت سلامت روان كودكانشان، همگي در افزايش اختلالات روان كودكان اثرگذار بوده است.
اما آنچه نگرانكنندهتر است عدم مراجعه كودكان دچار اختلالات روان به مراكز درماني است. برآوردها نشان ميدهد كه فقط حدود ۴۰ درصد از كساني كه به نوعي اختلال روان دچار هستند به مراكز درماني مراجعه ميكنند و اين آمار در سراسر جهان تقريبا مشابه هم هست. علت اين امر هم كاملا مشخص است. يكي از مهمترين عوامل عدم مراجعه به مراكز درماني انگ و تبعيض عليه بيماريهاي روان است. اگرچه فقط
۶ دهم درصد از كل اختلالات روان، شديد يا به عبارتي روانپريشي است اما تصوير عمومي از بيماريهاي روان همين ۶ دهم درصد جمعيت است.
مردم تصور ميكنند هر كسي كه دچار اختلال روان باشد موهاي ژوليده و لباسهاي كثيف و پاره دارد و حرفهاي پرت و پلا ميزند و كنترلي بر رفتار و گفتار خود ندارد. اين همان تصويري است كه رسانهها هم از بيماريهاي روان ساخته و بازتوليد ميكنند. همين امر باعث ميشود كه مردم از ترس انگ «مجنون» بودن يا «رواني» بودن از مراجعه به مراكز درماني براي درمان اختلالات روان خودداري كنند.
از سويي به دليل افزايش همين انگ و تبعيضها عليه بيماريهاي روان خانوادههايي كه مايل به مراجعه به مراكز درماني هستند هم از مراجعه به مراكز درماني دولتي صرف نظر ميكنند و هزينههاي بسيار سنگين درمان بيماريهاي روان را كه اغلب تحت پوشش بيمه هم نيستند متحمل ميشوند تا از انگ ناشي از رفت و آمد به بيمارستانهاي دولتي روان دور بمانند. اين در حالي است كه بسياري از اختلالات روان به خصوص بين كودكان با چند جلسه مشاوره و گاهي با يك دوره دارويي قابل درمان هستند. حال اينكه اگر اختلالات جزيي روان به موقع تشخيص داده نشده يا درمان نشود ميتواند به مرور زمان منجر به اختلالات جديتر و پيچيدهتري شود.
البته در كنار توجه به درمان بايد به مساله مهمتر و كمهزينهتر پيشگيري نيز توجه ويژه داشت. روشهاي مختلفي براي پيشگيري از بروز اختلالات روان در كودكان وجود دارد. يكي از سادهترين اين روشها مهارتآموزي است. نهتنها كودكان، كه والدين بايد مهارتهاي اوليه زندگي را به خوبي بياموزند تا از بروز اختلال روان در آنها پيشگيري شود.
البته بايد به فاكتورهاي اجتماعي و سياسي هم توجه كرد و در اين مرحله است كه حكومت هم نقش پيشگيرانه در بروز اختلالات روان ايفا ميكند.
در كنار اين، اختصاص بودجه مناسبي براي بهداشت روان جامعه كه در حال حاضر در مقايسه با بودجه ديگر كشورها بسيار ناچيز به حساب ميآيد ميتواند گام مثبتي در جهت آموزش بهداشت روان و پيشگيري از بروز اختلالات روان در جامعه باشد.
از سويي آموزش و پرورش هم با توجه به اينكه زمان زيادي از كودكان در مدارس صرف ميشود، ميتواند نقش پيشگيرانه و درماني بسيار پر رنگي در مورد اختلالات روان كودكان داشته باشند. اگر چه در حال حاضر تمام مدارس مشاور متخصص در علوم تربيتي يا روانشناسي را در تيم اداري خود دارند اما بايد توجه داشت كه بايد روي سلامت روان و بلوغ دانشآموزان تمركز ويژه داشت. به نظر من با رويكرد توامان پيشگيري و درمان آمار بالاي اختلالات روان كودكان در كشور فروكش ميكند و ما به آمارهاي جهاني كه پيش از اين پيمايش خيلي با آمارهاي كشور ايران تفاوت نداشت، دوباره نزديك ميشويم.
٭فوقتخصص روانپزشكي اطفال