شش اصل براي پايان دادن به جنگ سوريه
جفري ساكس٭
سوريه اكنون كانون بزرگترين فاجعه انساني و خطرناكترين جغرافياي سياسي در جهان است. مردم سوريه با بيش از 400 هزار كشته و 10 ميليون آواره در يك حمام خون گرفتار هستند. گروههاي جهادي خشونتگرا با حمايت خارجي بيرحمانه به اين كشور حمله كرده و مردمش را طعمه ميكنند. همه طرفين طرفدار و مخالف سوريه در اين وضعيت مقصر هستند. اما اكنون زمان ارايه يك راهحل است؛ راهحلي كه بايد شفاف و واقعبينانه باشد و در وهله اول جنگ را پايان دهد.
گاهشماري اين جنگ را ميتوان چنين شرح داد. فوريه 2011، تظاهرات مسالمتآميز در بيشتر شهرهاي سوريه برگزار شد، در حالي كه پديدهاي منطقهاي به نام بهار عربي گسترش يافته است. اسد با تركيبي از سركوب خشونتآميز و اصلاحات واكنش نشان داد. اما به زودي، خشونت افزايش يافت. مخالفان، اسد را متهم به استفاده از زور عليه شهروندان ميكنند، در حالي كه دولت مداركي از وجود تروريستهاي خشونتگرا در ميان معترضان و كشتن سربازان و نيروهاي پليس ارايه ميدهد. به نظر ميرسد كه در اوايل ماه مارس يا آوريل سال 2011، جنگجويان سني ضد رژيم سوريه از كشورهاي همسايه شروع به ورود به سوريه ميكنند. بسياري از شاهدان عيني ميگويند اين جهاديهاي خارجي به پليس حملات خشونتآميز دارند. (آنچه در اين پنج سال ثابت شده است.)
امريكا و متحدان منطقهاي آن تلاش ميكنند مانند بركناري سريع حسني مبارك در مصر و زينالعابدين بن علي در تونس، اسد را در بهار سال 2011، از قدرت بركنار كنند. بسياري از ناظران ميگويند قطر افزايش فعاليتهاي ضدرژيم سوريه را تامين مالي ميكند و شبكه الجزيره احساسات ضد اسد را در سراسر جهان گسترش ميدهد. هر چند در آن زمان كسي اين ادعا را نميپذيرد.
ايالات متحده به ابزار تجاري متوصل شده و تحريمهاي مالي را بر سوريه تحميل ميكند. موسسه بروكينگز، پيشاهنگ سياست رسمي ايالات متحده، خواستار بركناري اسد و افزايش تبليغ ضد اسد در رسانههاي امريكا ميشود. (تا آن زمان، اسد در رسانههاي ايالات متحده يك مساله نسبتا خوشخيم در نظر گرفته شده بود حتي پس از آن، هيلاري كلينتون وزير امور خارجه امريكا در سخنان خود در اواخر ماه مارس سال 2011 اشاره ميكند كه از نظر بسياري از اعضاي كنگره امريكا اسد به عنوان يك اصلاحطلب شناخته ميشود.)
جنگ از 18 آگوست 2011 آغاز ميشود؛ زماني كه باراك اوباما، رييسجمهور امريكا و كلينتون اعلام ميكنند كه اسد بايد برود. خشونت هنوز قابل محاسبه است. مجموع قربانيان غيرنظامي و جنگجويان، شايد به حدود 2900 ميرسد. (براساس گزارش مخالفان اسد)
پس از ماه آگوست، تعداد كشتهها افزايش يافته. گاهي ادعا ميشود كه امريكا نتوانسته است موفق عمل كند. دشمنان سياسي اوباما با انتقاد از سرعت كم او درباره سوريه، به او حمله ميكنند. اما ايالات متحده در واقع براي سرنگوني اسد، عمدتا مخفيانه و از طريق متحدان خود، به ويژه عربستان سعودي و تركيه فعاليت ميكند. سازمان سيا و عربستان سعودي مخفيانه اعمال خود را هماهنگ ميكنند.
البته، كرونولوژي جنگ قابل شرح نيست و ما نيازمند بررسي انگيزههاي بازيگران كليدي هستيم. نخستين و مهمترين آن اين است كه جنگ در سوريه يك جنگ نيابتي است كه شامل عمدتا ايالات متحده، روسيه، عربستان سعودي، تركيه و ايران است. ايالات متحده و متحدان آن، عربستان سعودي و تركيه، براي براندازي رژيم اسد، جنگ را از سال 2011 آغاز كردند. اين اتحاد ايالات متحده با افزايش نيروي متقابل روسيه و ايران و حزبالله در كنار دولت اسد روبهرو شد.
منافع امريكا در سرنگوني رژيم اسد دقيقا به حمايت ايران و روسيه ربط دارد. مقامات امنيتي امريكا معتقدند كه از ميان برداشتن اسد، به تضعيف ايران، تضعيف حزبالله و عقبنشيني ژئوپولتيكي روسيه منجر ميشود.
متحدان امريكا، از جمله تركيه، عربستان سعودي و قطر، علاقهمند به جايگزين كردن يك رژيم با رهبري اهل سنت به جاي رژيم علوي اسد در سوريه هستند. آنها معتقدند اين اقدام، رقيب منطقهاي آنها ايران را تضعيف كرده و نفوذ شيعه در خاورميانه را به طور كلي محدود ميكند.
در اين باور كه اسد بايد به راحتي سرنگون شود، امريكا - نه براي نخستينبار - به تبليغات خود تكيه ميكند. اين سادهلوحانه است كه كسي باور كند اين اقدام بيپاسخ خواهد ماند. رژيم با مخالفت عميق مواجه ميشود اما پشتيباني داخلي هم قابل توجه است. مهمتر اينكه، متحدان رژيم به ويژه ايران و روسيه قدرتمند هستند.
مردم بايد ماهيت كثيف مبارزه سيا را درك كنند. ايالات متحده و متحدان آن سوريه را با گروههاي جهادي سني غرق كردند، همانطور كه ايالات متحده افغانستان را در دهه 1980 با جهاديهاي سني (مجاهدين) كه بعدا القاعده را شكل دادند، غرق كرد. عربستان سعودي، تركيه، قطر و ايالات متحده در يك پيشبيني غلط بهطور منظم از برخي خشنترين گروههاي جهادي حمايت كردند با اين تصور كه زماني كه اين پروكسي كار كثيف خود را انجام دهد، به نحوي كنار زده ميشود.
بر اساس جريان اصلي رسانههاي ايالات متحده و اروپا، مداخله نظامي روسيه در سوريه خائنانه و توسعهطلبانه است. اما حقيقت متفاوت است. ايالات متحده بر اساس منشور سازمان ملل مجاز نبود براي سرنگوني يك دولت در كشور ديگر از اتحاد مزدوران و قاچاق سلاحهاي سنگين استفاده كند. روسيه در اين مورد واكنش نشان داد و نه عمل. اين پاسخ به تحريكات امريكا عليه متحدش بود.
پايان دادن به جنگ نيازمند پايبندي به اين اصول ششگانه است؛ اول، ايالات متحده بايد عمليات آشكار و پنهان براي سرنگوني دولت سوريه را پايان دهد. دوم، شوراي امنيت سازمان ملل بايد آتشبس تحت مذاكره را پيادهسازي كند و از همه كشورها، از جمله ايالات متحده، روسيه، عربستان سعودي، تركيه، قطر و ايران، بخواهد به مسلح كردن و كمك مالي به نيروهاي نظامي در سوريه پايان دهند.
سوم، تمام فعاليتهاي شبه نظامي بايد متوقف شود، از جمله كساني كه به اصطلاح ميانهروها ناميده ميشوند و از سوي ايالات متحده حمايت ميشوند. چهارم، ايالات متحده و روسيه - و درواقع، شوراي امنيت سازمان ملل- بايد دولت سوريه را براي توقف اقدامات تنبيهي عليه مخالفان بهشدت مسوول كنند. پنجم، انتقال سياسي بايد به تدريج و با اعتماد به همه طرفها، و نه از طريق اقدامات خودسرانه و بيثباتسازي براي برگزاري انتخابات آزاد، انجام شود.
در نهايت، كشورهاي حوزه خليج فارس، تركيه و ايران بايد چهره به چهره در چارچوب منطقه مذاكره كنند؛ چارچوبي كه صلح پايدار را تضمين كند. عربها، تركها و ايرانيها براي هزاران سال همه با يكديگر زندگي كردهاند. آنها، و نه قدرتهاي خارجي، بايد راهحل را براي يك نظم پايدار در منطقه رهبري كنند.
٭استاد دانشگاه كلمبيا و مشاور مخصوص دبيركل سازمان ملل براي اهداف توسعه هزاره/ منبع: پروژكت سنديكت